#آتابای ( #نیکی_کریمی) ؛ سفرهای زیبا و پر از دسر بدون یک لقمه غذا!/عاقبتِ پا کردن در کفش کیارستمی و بیگلهجیلان
سینماروزان/مهدی فلاحصابر:
➕نماهای کارت پستالی از آذربایجان برای دلبری از جشنوارههای آن طرفی؛ کمی دیر اقدام نکرده برای کسب موفقیت با چنین ساختاری؟؟
➖ ترس از عدم توانایی در داستانگویی موجب شده به بازیهای تصویری پناه ببرد؛ طبیعی هم هست، نیکی کریمی بازیگر استانداردی است و نه کارگردان متبحری و چون خودآگاه بوده به تواناییهای خویش، قید درام را زده
➖نمایی باز از مقبره شمس تبریزی؛ در توجیه حمایت فرمانداری خوی!
➕استفاده از بازیگران آذری زبانی نظیر آتش تقیپور که خیلی خوب زیر و بم گویش روستایی آذریزبانان و بهخصوص فحشها(!) را درآوردهاند
➖تغییر پی در پی خط روایی از ماجرای باغ تا خودسوزی تا عشق به خواهر رفیق بی آن که هیچ بازنمایی تصویری کاملی از رویدادها را شاهد باشیم
?دیالوگ
–هر وقت به کسی خواستی محبت کنی جوری محبت کن که محبتو با وظیفه اشتباه نگیره!
–تا چیزی مال خودت نباشه میترسی دوستش داشته باشی
?جوک
–تهیهکننده خوشحساب(!!) در نقش باغدار منفعتطلب!
☑️نتیجه فنی
–همنشینی با کیارستمی و نوری بیگله جیلان نمیتواند دلیلی منطقی باشد برای پا کردن در کفش آنها! مخاطب همیشه اصل جنس را ترجیح میدهد؛ درست شبیه همین پسر نوجوان #آتابای که با شنیدن واقعیت چینی بودن آدیداس، لبخندش میماسد!