آغاز پروسه جایگزینی تدریجی؟؟
سینماروزان/ احمد محمداسماعیلی: دنبال کردن دقیق حوادث ده ماه اخیر و توجه به نقش ، منش و حرکات بازیگران محبوب ، ستاره و سلبریتی وادارمان می کند با فلاشبکی شکل گیری این جریانها و تقابل روشنفکران با حاکمان فرهنگی را مرور کنیم.
شاید شروع اولین تقابل هنرمندان سینما با تفکرات حاکم در فضای هنری کشور به اواسط دهه شصت و جهت گیری مسئولان به منش و تفکرات چند بازیگر – کارگردان بر میگردد. سوسن تسلیمی که جزو مهم ترین بازیگران سینمای ایران در آن دوران بود بعد از تنگناهای وارده به تفکرات و جنس بازی و معانی زیرمتن فیلمهایش که عموما توسط بهرام بیضایی ساخته می شد، تن به مهاجرت داد و در کشور مقصد هرگز نتوانست اعتبار و وزنی را که در ایران داشت به دست بیاورد. اما بهرام بیضایی محتاط تر و شاید با هوش تر بود و با اینکه چند سالی هجرت کرد ولی برگشت و ماند و کار کرد و نام خودش را به عنوان یک کارگردان متفکر و صاحب سبک در سینمای ایران تثبیت کرد. هر چند او هم تاب نیاورد و الان در گوشه ای از آمریکا به دور و از هیاهو زیست می کند ولی تا زمانی که ماند آثار سینمایی و تئاتری متفاوتی را خلق و روانه پرده، صحنه یا بازار نشر نمود.
عباس کیارستمی شاید از بهرام بیضایی باهوشتر و سیاست مدار تر بود و می دانست که اگر بخواهد به خاطر وفق مراد نبودن شرایط فرهنگی تن به مهاجرت بدهد تبدیل به چیزی شبیه امیر نادری می شود. او ماند و با کیاست و سیاست فیلم ساخت و نخل طلا برد و شوالیه شد و به عنوان یک برند نامش را تا زمان حیات و حتی پس از مرگ ماندگار کرد. در آن دوران شاید اگر مدیا و رسانه اینقدر گسترش و کارا بود، هیچگاه جریانات سوسن تسلیمی و بیضایی و …. محدود و کم حاشیه نمی ماند.
تقابل دوره دوم هنرمندان با تفکرات حاکمیت در سال ۸۸ شکل گرفت و این بار هنرمندان و سیستم هنری کشور برخی از چهره ها را که همسو با دولت احمدینژاد فیلم ساخته بوند منزوی و محدود کردند. حامد کلاهداری و ابوالقاسم طالبی به عنوان فیلمساز با فیلمهایشان در سبیل حمله قرار گرفتند و کلاهداری جوان تقریبا از سینما فید شد اما طالبی کهنه کار و باتجربه ماند و با اظهارت تند و رک و بی واسطه اش نام خودش را حفظ کرد و فیلم خوب یتیم خانه ایران را به مدیریت فیلمبرداری اصغر رفیعی جم ساخت که از اقربای بهرام بیضایی!! بود.
بازیگران آن فیلمها هم سرنوشت متفاوتی داشتند؛ یکی مثل علیرام نورایی که آدم آرام و ساکتی بود سیبل انتقادات تند همکارانش قرار گرفت و توهین های زیادی را شنید ولی با شعور حرفهای کارش را ادامه داد. یکی مثل بهاره افشاری با خوش شانسی قسر در رفت. ستاره ای مثل امین حیایی چند سالی بایکوت شد و بتدریج با حضور در فیلمهایی مثل شعله ور تلاش کرد تا به دوران خوش گذشته اش بازگردد ولی در عمل نشد آنچه باید بشود. محمدرضا شریفی نیا هم آن صلابت ، اقتدار و قدرتش را از دست داد و تبدیل به آدمی معمولی شد که هرازگاهی بازی می کرد و یا با حضور در برنامه های طنز تلویزیونی با امثال مدیری به کل کل می پرداخت. در این دوره هنرمندان دست بالا را داشتند و با ابراز قدرت تلاش کردند اثرگذاریشان را در حوزه فرهنگ و هنر نشان بدهند.
دوره سوم در دی ماه ۹۸ و قضایای سقوط هواپیمای اوکراینی و تحریم سلبریتی ها و ستاره های سینما در قبال جشنواره فیلم فجر صورت گرفت ولی تقریبا هیچ واکنش سلبی از مدیریت سینما در برابرشان انجام نشد و حتی یکی مثل ابراهیم داروغهزاده آنها را دعوت به مهربانی و وفاق می کردند و دوستان هم بعد از گذشت دو ماهی به کارشان در سینما ادامه دادند.
در دوره چهارم تقابل، هنرمندان با اتکا به بردهایشان در برابر مدیریت سینما در دوره های قبل، کارشان را شروع کردند و از این نکته مهم و حیاتی غافل بودند که دوره تازه با دوره قبل فرق میکند و این بار با سد محکمی برخورد خواهند کرد و نمیتوانند هم نمکگیر پروژههای نظام باشند و هم ژست مخالف بگیرند چون مخاطبان در فضای لجام گسیخته مجازی همه چیز را رصد میکنند.
در ماههای اول پاییز سال قبل با حضور پررنگ سلبریتی ها و نشر افکارشان و ادعای تحریم جشنواره فیلم فجر، محمد خزاعی که مدیر باتجربه ، کاربلد و با تدبیری است از آبان ماه با سفارش و مشارکت چند سازمان دولتی مثل فارابی ، اوج و حوزه هنری که از چند سال قبل با پرورش فیلمسازانی مثل دارابی و زهتابچیان خودشان را آماده حضور کرده بودند کارش را آغاز کرد و به راحتی بالای ده فیلم برای جشنواره فیلم فجر آماده شد؛ درباره کیفیت آثار در زمان جشنواره گفتهایم.
این جریان با هوش بالای خود با توجه به جوی که برای حضور دختران و زنان وجود داشت تولید فیلمی با نام سرهنگ ثریا-ورای کیفیت دور از انتظار- را به زن فیلمسازی سپرد که بیشتر فعالیتش در تئاتر و نویسندگی در حوزه کارهای رئالیستی و اجتماعی بود و کمتر کسی فکر می کرد اگر اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ رخ نمی داد به این زودی فرصت فیلمسازی آن هم فیلمی استراتژیک و پر خرج و هزینه را به دست بیاورد. حضور تولیداتی در ژانرهای مختلف در کنار چند فیلم قابل تحمل مثل جنگل پرتغال ، چرا گریه نمیکنی، وابل، سینمامتروپل و یکی دو فیلم دیگر پکیج جشنواره را کامل کرد و علیرغم تحریم و عدم حضور بازیگران و عوامل اغلب فیلمها جشنواره برگزار شد و خندهدار آن که برخی از دوستان تحریم گر به سودای دریافت خودرو در شب اختتامیه حضور پیدا کردند ولی به گواه خودشان هنوز ماشین را دریافت نکرده اند!!!
با این شرایط تقابل بین هنرمندان و بدنه دولتی سینما وارد فاز جدیدی شد. اتفاقی که در تئاتر هم رخ داده و در این پنج ماه اخیر که اجراهای تئاتر سر و شکل منظمی به خودش گرفته در مجموعه تئاتر شهر که نماد تئاتر محسوب می شود به جز ابراهیم پشت کوهی نام و برند معروف دیگری نمایش روی صحنه اجرا نکرده و اغلب اجراها متعلق به جوانها و یا کارگردانان متوسط و زیر متوسط است که در شرایط عادی شاید هیچگاه نمی توانستند فرصت اجرا را در مجموعه تئاتر شهر به دست بیاورند.
با کوچ عمده سلبریتی ها و هنرمندان ناراضی به شبکه نمایش خانگی تولیدات شبکه نمایش خانگی مورد استقبال و رونق قرار گرفت و زنگ خطری را برای مسئولین هنری به وجود آورد و بر همین اساس ماجرای ساترا و محدودیت و نظارت مدیریت صدا و سیما تشدید شد. نظارتی که البته به دولت اعتدال و زمانی بازمیگردد که موسسه رسانههای تصویری منحل و نظارت نمایش سریالهای خانگی را به ساترا سپردند.
به نظر می رسد با توجه به محدودیت ها و توفیقاتی که برای برخی از سریال های شبکه نمایش خانگی ایجاد شده در این عرصه هم سلبریتی ها و هنرمندان معترض باید عقب نشینی داشته باشند. کمااینکه تعدادی مهاجرت و تعدادی هم خداحافظی کرده اند و در این شرایط روزنهای برای برخی هنرمندان در قالب تولیدات زیر زمینی و با پول سفارتهای خارجی پیش آمده و در ماههای اخیر چند فیلم به خصوص در شمال کشور به شکل زیرزمینی تولید شده که البته نمی تواند جریانی کلی باشد.
در نگاه جامع چشم مسئولان فرهنگی نسبت به این نوع هنرمندان دوگانهسوز بدبین شده و به فکر جانشین سازی به خصوص در تلویزیون افتاده اند. جبلی و همکارانش مثل وحید جلیلی به کارگردان هایی فرصت کار داده اند که هیچ بک گراند خاصی ندارند؛ نام هایی که مهجور و گمنام هستند و به نوعی با تولید و ساخت مجموعه ها در حال اتود زدن و تجربه اندوزی برای تولیدات سال های بعد تلویزیون هستند. البته در این میان تعدادی معدودی از هنرمندانی که موضع میانه رو داشتند در بخش کارگردانی و بازیگری همچنان حضور دارند. پژمان بازغی ( که حضورش به عنوان رئیس انجمن بازیگران خانه سینما که در تقابل با سیاست های تلویزیون است در تلویزیون به عنوان مجری و بازیگر در نوع خودش جالب است)، برادران معظمی ، جواد رضویان ، شاهد احمدلو و… از این جمله هستند.
بخش دیگر سلبریتی ها هم بی خیال و بی اعتنا به این چالش ها و وضعیت اقتصادی مردم بیشتر به فکر برگزاری سرمونی های مجلل و پرخرج در داخل و خارج از کشور هستند تا به این طریق موج رسانه ای ایجاد کنند. موجی که قطعا با اتکا بر توانایی های بازیگریشان رخ نمی دهد و اساسا آن قدر در مسائل حاشیه ای و عکس گرفتن با فراری نیمار در دوبی، پوشیدن دمپایی ابری لاانگشتی با شلوارک کنار سواحل کشورهای دوست حاشیه خلیج فارس، تامین چوب اسکی با مارک برند برای فصل سرد و سلفی با عموبهروز، مشغول هستند که دیگر چیزی حتی بازیگری برایشان مهم نیست.