ادعاهای خاص فرهاد توحیدی در “کات”⇐ شمقدری دروغ میگوید/در ماجرای پلمب خانه سینما عملکرد نیروی انتظامی و دوستان سپاه و اطلاعات خیلی عملکرد عقلانی و ملی بود/صدور مجوز نمایش به فیلمهای توقیفی حوزه هنری، پوست موز ارشاد زیر پای خانه سینما بود!!!/من برای حل مشکل فیلمهای تحریمی حوزه ۵ جلسه با مدیران حوزه هنری داشتم!!!/مشایی میخواست ۵ هزار عضو خانه سینما را سهامدار موسسه پارسیان کند اما نگذاشتیم!!!/ میگفتند علیرضا رییسیان همه خطهای تعطیلی خانه سینما را به آقایان داده است
سینماروزان: فرهاد توحیدی فیلمنامه نویس آثاری مانند “دنیا”، “مجردها” و “توکیو بدون توقف” که اخیرا هم تجربه شکست خورده “امکان مینا” را روی پرده داشت در جریان تعطیلی خانه سینما جزو حلقه مرکزی این نهاد بود.
به گزارش سینماروزان 3 سال بعد از بازگشایی مجدد خانه سینما فرهاد توحیدی در برنامه اینترنتی “کات” ادعاهای خاصی را درباره ماجراهای تعطیلی خانه سینما بیان کرده است.
بخشی از ادعاهای توحیدی را بخوانید:
ماموریت احمدی نژاد سرکوب همه نهادهای صنفی بود
به صراحت می گویم که ماموریت دولت آقای احمدی نژاد سرکوب همه نهادهای صنفی و سازمان های مردم نهاد بود. آنها می خواستند تمام دستاوردهای دولت اصلاحات را نابود کنند. چون تصور می کردند در این نهادها کسانی هستند که متمایل به جبهه رقیب اند.
تماس از دفتر مشایی
وقتی جواد شمقدری معاون سینمایی شد بازتاب ها به شدت منفی بود. تابستان سال 89 از دفتر آقای مشایی به من زنگ زدند که ما می خواهیم یکسری کارت دعوت بفرستیم که شما خانه سینمایی ها بیاید افطاری اقای احمدی نژاد. گفتم مشکلی نیست، کارت ها را بفرستید ما توزیع می کنیم. گفتند نه بیاید دفتر یک صحبتی هم با شما داریم. رفتم آنجا یکی از آن اقایان در دفتر اقای مشایی کارت ها را داد گفت: حتما بیاید حرف بزنید و همه ی انتقادات را نسبت به اقای شمقدری مطرح کنید. چون اقای مشایی از انتخاب شمقدری اصلا خشنود نیست و در این جلسه شمقدری حضور ندارد و اگر انتقادهایتان را در حضور رییس جمهور بگویید ایشان شمقدری را عوض می کند. ما کارت ها را توزیع کردیم اما من می دانستم بچه ها به این جلسه نمی روند. در فضای سالهای 88 و 89 کسی دوست نداشت با آقایان در یک قاب قرار بگیرد.
مشایی میخواست صنف سینما را سهامدار موسسه پارسیان کند
گذشت و حمله های دوستان معاونت سینمایی به خانه سینما سنگین شد و بودجه ای که طبق قانون مصوب مجلس از دو درصد فروش فیلم های سینمای ایران باید به خانه سینما پرداخت می کردند را نکردند. من دو نامه به دفتر اقای احمدی نژاد نوشتم که این اقایان در ارشاد دارند این کار را می کنند و ما در حصر اقتصادی هستیم و هیچ درآمدی نداریم. لطفا رسیدگی کنید. زنگ زدند به ما که بیاید جلسه و من و آقای عسگرپور و آقای امین تارخ دعوت شدیم به دیدار با اقای مشایی در دفتر شورای عالی ایرانیان خارج از کشور. رفتیم آنجا و قضیه را گفتیم و در زمینه مسائل مالی هم صحبت شد. آقای مشایی گفت من تلاشم را می کنم تا کمکی به شما صورت بگیرد. بعد از مدتی از یک موسسه اقتصادی به نام پارسیان با ما تماس گرفته شد و پیشنهاد شد جلسه تشکیل بدهیم و فعالیت مشترک انجام بدهیم و گفتند به اشاره آقای مشایی سمت ما آمده اند که بعدا فهمیدیم این موسسه یک هلدینگ است. آنها پیشنهاد تشکیل یک بنیاد را دادند که 5000 هزار عضو خانه سینما همه سهام دار این تشکیلات بشوند. آخر جلسه قرار شد جلسه بزرگی تشکیل بدهیم و 400- 500 نفر جمع بشویم و یک شخصیت سیاسی مهم بیاید و تولد این مجموعه را اعلام کند که فهمیدیم منظور از این شخصیت سیاسی مهم اقای مشایی بوده. معمولا هم برای این جلسات سلبریتی ها را می خواهند! ما یک ذره شاخک هایمان حساس شد و پرهیز کردیم گفتیم بچه ها فعلا آمادگی ندارند و احساس کردیم بهتر است وارد این جریان نشویم.
در حصر اقتصادی بودیم!!!
در آن مقطع و در حصر اقتصادی ما مراسم سالانه خانه سینما را برگزار کردیم که پولش از طریق خود بچه های سینما تامین شد و همه پول دادند و اوراق قرضه خریدند و افرادی مثل بهرام رادان، نیکی کریمی، رضا کیانیان، فرشته طائرپور و و منیژه حکمت و .. برای برگزاری این جشن کمک کردند. که پول بعضی از آنها را پس دادیم و بعضی ها اصلا سراغ پول شان نیامدند.
نگذاشتم احمد نجفی به جلسه با مشایی بیاید
روزی از دفتر آقای مشایی تماس گرفتند که جلسه ای با سینماگران داشته باشند. بعد از هماهنگی ها یک روز آقای مشایی با چند تا از همراه هایشان آمدند خانه سینما شماره ی دو. در این جلسه تعدادی از روسای صنوف و اعضا بودند. قبل از شروع جلسه احمد نجفی آمد و جلوی در ایستاد که با آقای مشایی بیاید داخل اما نگذاشتیم ایشان وارد جلسه بشود. آن جلسه یکی از تندترین جلسات خانه سینما شد. آقای پرویز پرستویی و منوچهر محمدی صحبت های بسیار تندی کردند. یادم نمی رود آقای محمدی گفتند: آقای مشایی صداهایی که می شنوید صدای سایش کارد بر استخوان های اعضای خانه سینماست و خود من هم فوق العاده تند حرف زدم. آقای مشایی در آن جلسه ابتدا درباره فلسفه و فلسفه مشا حرف زد! که من حرف شان را قطع کردم که شما اینجا نیامده ای درباره فلسفه صحبت کنید. تمام جلسه درباره ی سانسورها و مشکلات مان با مدیریت سینمایی بود. جلسه به پایان رسید و آقای مشایی با دلخوری از خانه سینما رفتند و بعد از آن دیگر رابطه خوبی با ما نداشتند.
شب انحلال سعید سهیلی زنگ زد
شب انحلال خانه سینما سعید سهیلی به من زنگ زد که شمقدری می خواهد تو را ببیند و گفت برای اینکه شائبه ای پیش نیاید شما بیا ارشاد. در جلسه ای که آقای شمقدری و خانیان و من سعید سهیلی بودیم، جواد شمقدری گفت می خواهیم مشکل را حل کنیم! و مشکل خود شما (یعنی هیئت مدیره وقت خانه سینما) هستید! من گفتم ما دعوا نداریم اگر مشکل ما هستیم کنار می رویم. خانه سینما باشد ما نباشیم. مجمع عمومی تشکیل بشود ما این امانت را به گروه دیگری می دهیم.
شمقدری گفت همین فردا مجمع تشکیل بده
آقای شمقدری همیشه همه چیز را به بالا نسبت می داد و همیشه می گفت دستور از بالا آمده و کار از دست من و وزیر هم خارج شده!.. آن روز شمقدری به من گفت شما یک کاری کن. همین فردا مجمع عمومی را تشکیل بده! گفتم چجوری؟ مگر مجمع عمومی بچه بازیه! مجمع تشریفات دارد. باید پانزده روز قبلش آگهی کنم. دستور جلسه را مشخص کنم. ببینید تصور مدیر سازمان سینمایی از قانون چه بوده! ایشان گفت: حالا یک کاریش بکنید و در مجمع انحلال خانه سینما را به رای بگذارید!! حالا چرا فکر میکرد ما این کار را میکنیم نمیدانم! لابد تصور می کرد خیلی عاشقش هستیم!
شمقدری دروغ می گوید
شمقدری می گوید مخالف بسته شدن خانه سینما بوده و دروغ میگوید! مشکل؛اتفاقا خود ایشان بود! این دوستان از از ابتدا خانه سینما را قبول نداشتند. از زمانی که انجمن اسلامی هنرمندان را تشکیل دادند با خانه سینما مشکل داشتند. با اینکه تا به حال هیچ کسی منعی برای عضویت این اقایان در خانه سینما نگذاشته و خیلی از آنها در صنوف مربوطه خودشان عضو هستند.
رییسیان خدمات زیادی برای خانه سینما انجام داد اما…
رییسیان جزو کسانی است که خدمات زیادی برای خانه سینما انجام داده. سالها رییس کانون کارگردانان بوده و من شخصا روشی که او را از کانون کارگردانان کنار گذاشتند نمی پسندم اما علیرضا رییسیان بعد از کنار گذاشته شدن از کانون کارگردانان یک سوار زخمی خشمگین و خون آلود بود که به تیم رقیب رفت. رییسیان کسی بود که آخرین نسخه ی اساسنامه خانه سینما را اصلاح کرده بود و همه سوراخ هایش را هم می شناخت و به همین دلایل خیلی ها می گفتند علیرضا رییسیان همه خط ها(تعطیلی خانه سینما) را به آقایان داده است.
شب تعطیلی دیدم چراغ خانه سینما روشن است
شبی که حکم تعطیلی خانه سینما داده شد ما جلسه ای در دفتر آقای خندان وکیل خانه سینما داشتیم. بعد از جلسه من داشتم می رفتم خانه و خانم وافری که مسئول دفتر هیئت مدیره هست را هم به خانه شان که نزدیک خانه سینماست رساندم. در بازگشت از سر عادت از مقابل کوچه خانه سینما رد می شدم که دیدم چراغ های خانه سینما روشن است. جلو رفتم دیدم در خانه سینما پلمب شده اما از داخل خانه سینما سر و صدا می آید و چراغ ها روشن است! زنگ زدم یکی از نگهبانان وزارت ارشاد آمد در را باز کرد. گفت: چکار دارید؟ گفتم: شما اینجا چکار دارید؟ گفت: من از ارشاد امده ام، گفتم من هم فلانیم. گفت: خانه سینما پلمپ شده و گفتم: اگر پلمپ شده شما اینجا چکار می کنید؟ دست و پایش را گم کرد و رفت بالا یکی دیگر آمد گفت: ما دستور داریم که اینجا را پلمپ کنیم و الان هم داریم صوررت جلسه می کنیم. خواستم بروم بالا که نگذاشتند. قفل را شکانده بودند بعد از این اتفاق ما از وزیر ارشاد اقای حسینی به جرم تصرف عدوانی خانه سینما شکایت کردیم که این شکایت هنوز هم در جریان است. آنهایی که آن شب پلمپ را شکسته بودند و وارد خانه سینما شده بودند می خواستند بعد از یک روز آنجا را به کمیته ساماندهی صنوف تحویل بدهند و به نوعی خانه سینما را تسخیر کنند.
در ماجرای خانه سینما عملکرد نیروی انتظامی و دوستان سپاه و اطلاعات خیلی عملکرد عقلانی و ملی بود
به اولین کسی که زنگ زدیم سردار کارگر بود که آن زمان معاونت اجتماعی ناجا بودند و از روز اول که خانه سینما تعطیل شد از کسانی بود که توانست اوضاع را مدیریت کند. سردار کارگر پس از بررسی ها و صحبت هایی که انجام داد به ما گفت: کسی نمی آید داخل خانه سینما و سه روز زمان گذاشتند که قضیه حل و فصل بشود. بعد از سه روز اتفاقی نیفتاد و بچه های سینما خبردار شده بودند که قرار است همین روزها خانه سینما توسط تیم جواد شمقدری تسخیر شود. بچه های سینما به جنب و جوش افتادند و با هم قرار گذاشتند که به نشانه ی اعتراض همگی در مقابل خانه سینما تجمع کنند. پنج شنبه صبح همه جلوی خانه سینما بودند و اتوبوس های نیروی انتظامی هم بود که اگر بچه ها شلوغ کردند اتوبوسی ببرندشان! جو سنگین شد و همه ی بزرگان سینما به آن تجمع آمدند. سردار ساجدی نیا هم آمد و در گاراژی که سر کوچه سمنان بود هیئت مدیره با ایشان جلسه گذاشت و ایشان گفتند اجازه نمی دهند کسی وارد خانه سینما بشود. به واقع در ماجرای خانه سینما عملکرد نیروی انتظامی و دوستان سپاه و اطلاعات خیلی عملکرد عقلانی و ملی بود. حضور سردار ساجدی نیا در آن تجمع اعتماد بچه ها را جلب کرد و دوستان ارشاد و کمیته ساماندهی هم دیگر جرات نکردند بیایند. چون هم ترسیده بودند و هم وزنشان مشخص شده بود!
اتهام همکاری خانه سینما با حوزه هنری
اتهام همکاری اعضای خانه سینما با حوزه هنری در شرایط تحریم فیلم ها اتهام درستی نیست. آقای منوچهر محمدی که در آن شرایط فیلم میهمان داریم را تهیه کرد، جزو کسانی است که از سالها قبل با حوزه کار کرده و یک جریان طبیعی مراوده بین اقای محمدی و عسگرپور و دیگر دوستان با حوزه هنری از سالها قبل وجود داشت و اینطور نبود که تا با ارشاد به مشکل خوردند بروند سراغ حوزه هنری. من و منوچهر محمدی و همایون اسعدیان و دیگر دوستان ذره ای با تحریم فیلم ها موافق نبودیم. من برای فیلم های تحریمی بیش از پنج جلسه با مدیران حوزه هنری داشتم که آخری آن با آقای خاموشی بود. با آقایان حقیقی و کاهانی و… هم که فیلم هایشان تحریم شده بود در ارتباط بودم و تحریم فیلم ها را اقدامی ناسنجیده و ضد سینمایی می دانستم و هنوز هم می دانم.
صدور مجوز نمایش به فیلمهای توقیفی حوزه، پوست موز ارشاد زیر پای خانه سینما بود
تحریم فیلم ها این پوست موزی بود که ارشاد زیر پای خانه سینما انداخت. وزارت ارشاد به همان اندازه که حوزه با این فیلم ها مساله داشت با آنها مشکل داشت. وزارت ارشاد در مسیر طبیعی به فیلم هایی مثل «من مادر هستم» پروانه نمایش نمی داد. اما این بار تصمیم گرفتند پوست موز را برای خانه سینما بیندازند. چون می دانستند حوزه با این فیلم ها مساله دارد پروانه نمایش دادند تا خانه سینما بیاید موضع گیری کند و در این موضع گیری جبیهه متحدی علیه خانه سینما شکل بدهند و کار خانه سینما را تمام کنند. در این شرایط ما بدون جنجال سراغ مذاکره با مدیران حوزه هنری رفتیم.
از قطع بودجه خانه سینما استقبال کردیم
در زمان جواد جواد شمقدری ما از قطع بودجه ی خانه سینما استقبال کردیم و گفتیم می رویم مستقل می شویم. پول هم پیدا کردیم. حالا برای چرا باید از شمقدری و سجادپور و حسینی می ترسیدیم؟ می خواستند پولمان را ندهند؟ ندهند! می خواستند ممنوع الکارمان کنند؟ بکنند! مشکل این است که به طور تشکیلات مستقل تحمل نمی شود.