سینماروزان: سینمای ایران علیرغم شعارهایی که مدیرانش در حمایت از تولید و عرضه آثار استراتژیک میدهند هنوز حتی مجال اکرانی برای اولین ساخته سینمایی ضدداعش خود «آوازهای سرزمین من» فراهم نکرده است و در این اوضاع اینکه یک رسانه اصولگرا ادعا کند این روسیه است که قصد تولیدات نمایشی با مضمون جنگ سوریه با داعش را دارد جالب به نظر می رسد.
به گزارش سینماروزان روزنامه اصولگرای «جوان» با طرح این ادعا که روسیه تدارک ویژه ای برای ساخت فیلم و سریال در سوریه دارد مدعی شده روسیه قصد تولید آثاری را دارد که روسیه را بازیگر اصلی جنگ سوریه و برنده نهایی آن بداند و به این ترتیب نقش ایران به عنوان متحد استراتژیک سوریه زیر سوال خواهد رفت.
متن گزارش «جوان» را بخوانید:
روسیه فیلمهای سوریاش را ساخت؛ ایران در سکانس اول ماند!
در حالي كه روسيه قصد دارد با ساخت فيلمهاي مشترك با سوريه، روايت خود را از وقايع سوريه و مبارزه با داعش داشته باشد، سينماي ايران خود را به ساخت «به وقت شام» دلخوش كرده و حتي سريال «پايتخت ۵» كه به موضوع سوريه پرداخته، قرار است نزديك به پنج ماه ديگر ديده شود!
اوايل امسال روسيه اعلام كرد كه اولين فيلم سينمايي مشتركش را با سوريه به نام «پالميرا» خواهد ساخت؛ فيلمي كه در خلاصه داستان منتشر شده در آن آمده است:« داستان يك پزشك را در جمهوري داغستان روسيه روايت خواهد كرد، زماني كه همسرش به همراه دو دختر كوچكشان به طور مخفيانه به سوريه فرار ميكنند، زندگياش ناگهان نابود ميشود.»
گويا اين فيلم تنها بخشي از پروژههاي گسترده سينمايي است كه روسها قصد دارند در سوريه دنبال كنند. شنيدههاي «جوان» حكايت از آن دارد كه روسيه تدارك ويژهاي براي ساخت فيلم و سريال در سوريه بعد از داعش دارد، به نحوي كه سه فيلم سينمايي و پنج سريال تلويزيوني با مشاركت روسها قرار است در سوريه ساخته شود. روح حاكم بر همه اين آثار نيز در راستاي نشان دادن اين موضوع است كه روسيه بازيگر اصلي و پيروز نهايي جنگ در سوريه است. نوعي پروپاگاندا براي نشان دادن قدرت ارتش روسيه و جنبه نجات بخشبودن سياستهاي روسيه در كشور سوريه؛ سياستي كه پيش از اين نيز از سوي قدرتهاي مختلف در سينما اجرايي شده و جواب نيز داده است! اینجا بحث بر سر روسیه نیست، بحث بر سر ایران است که چه تلاشی برای اثبات جانفشانیهای مستشاران نظامیاش در سوریه و نجات سوریه از چنگ داعش داشته است.
روسيه و تجربه سينماي آلمان شرقي
روسها يك بار ديگر نيز چنين كاري را انجام دادهاند. بعد از سقوط آلمان نازي، شوروي بخشي از خاك آلمان را به اشغال خود در آورد؛ منطقهاي كه تا نيمي از شهر برلين پايتخت آلمان گسترده شده بود. در ادبيات سياسي به اين منطقه اشغالي «منطقه شوروي» گفته ميشد و سپس «آلمان شرقي» نام گرفت. در همان روزهاي اوليه اشغال، يعني تنها سه هفته بعد از اينكه آلمان نازي سقوط كرده بود، روسها دستور بازسازي و ساخت سينما در برلين را دادند و يك سال بعد«DEFA» (دويچه فيلم) راهاندازي شد. سرعت عمل شوروي در راهاندازي سينما در آلمان شرقي خيلي سريعتر از آن بود كه متفقين بخواهند در آلمان غربي سراغ سينما بروند.
با راهاندازي شركت دولتي فيلمسازي «DEFA» شوروي بدون فوت وقت سفارش ساخت فيلم را به فيلمسازان ميداد. اين شركت زير نظر حزب سوسياليست آلمان فعاليت ميكرد و به نوعي مجري سياستهاي فرهنگي شوروي در آلمان شرقي بود؛ سياستهايي كه در راستاي موفق نشان دادن شوروي بود. «DEFA»در طول حياتش در زمينه توليد فيلم، مستند و انيميشن فعاليت داشت و كارنامه پركارش شامل بيش از ۹۰۰ عنوان فيلم و ۳ هزار مستند است.
يكي از نمونههاي اجراي سياستهاي شوروي در «DEFA»ساخت فيلم «سرزمين آزاد» (free land) است كه در همان سالهاي ابتدايي ايجاد آلمان شرقي به سفارش روسها ساخته شد و هدف آن نشاندادن موفقيت اجراي اصلاحات ارضي مدنظر شوروي بود. «DEFA»در سالهاي بعد به بخشي از ابزار جنگ سرد ميان شوروي و امريكا نيز تبديل شد. اين شركت در سال ۱۹۶۶ فيلم سينمايي «پسران خرس بزرگ» را به كارگرداني «ژوزف ماخ» كارگردان اهل چك ساخت كه به تاريخ رويارويي ارتش امريكا با بوميان سرخپوست ميپرداخت. در اين فيلم برخلاف تبليغات هاليوودي، اين بار تصويري انساني از مردم سرخپوست به تصوير كشيده شد و سفيدپوستان چهرهاي منفور داشتند.
سالها بعد و با وحدت دوباره آلمان، اين بار نوبت سينماي آلمان مورد حمايت غرب بود كه انتقام سالها پروپاگانداي آلمان شرقي را بگيرد و با ساخت آثاري مانند «زندگي ديگران» نشان دهد، شرايط زندگي در آلمان شرقي چقدر سخت و منزجركننده بوده و مردمي كه در آن بخش از خاك آلمان زندگي ميكردند تا چه حد براي فرار به بخش غربي مشتاق بودهاند.
سوريه، روسيه و ما
سينماي ايران بسيار كم به موضوعات بينالمللي پرداخته است. بر خلاف آنچه در سياستهاي بينالمللي جمهوري اسلامي شاهد هستيم و حضور مؤثر ايران در پيشبرد جبهه مقاومت، سينماي ايران، دچار نوعي بيتفاوتي و عدم تمايل براي ورود به مسائل بينالمللي است. مهمترين حضورهاي بينالمللي سينماي ايران نيز معطوف به آثاري بوده كه با موضوع مقاومت ساخته شده است.
اگرچه مديران دولتي سينما ميخواهند آثاري مانند «فرزند چهارم» را نيز به حساب آثار استراتژيك سينمايي بگذارند، ولي از ميان معدود آثار ساختهشده با رويكرد موضوعات بينالملل، مسئله فلسطين، مبارزه با صهيونيسم، مقاومت در لبنان و اكنون ساخت فيلم با موضوع تكفيريها جايگاه خاصي دارد. همزمان با ساخت فيلم از سوي روسها، ايران نيز در حال ساخت فيلم درباره تحولات سوريه است، اما حجم كارياي كه سينماي ايران درباره سوريه ميخواهد انجام دهد، در مقايسه با خوابي كه روسها براي حضور در فضاي سينماي سوريه ديدهاند، ناچيز است. مهمترين فيلمي كه اكنون در سينماي ايران با موضوع سوريه در حال ساخت است، فيلم «به وقت شام» ابراهيم حاتميكيا است؛ فيلمي كه احتمالاً در سي و ششمين جشنواره فيلم فجر رونمايي خواهد شد.
در سفر اخير رئيس سازمان صداوسيما به سوريه نيز تفاهمنامههايي براي ساخت آثار مشترك ميان ايران و سوريه امضا شد و بايد منتظر بود و ديد اين تفاهمنامهها چه زماني وارد فاز اجرايي ميشوند. اكنون مسئله اين است كه حوادث سوريه را چه كسي قرار است روايت كند و اين روايت قرار است در راستاي نشان دادن واقعيت باشد يا خير؟! فضاي همكاري سياسي و نظامي ايران و دولت قانوني سوريه ميتواند در زمينههاي فرهنگي نيز گسترده شود و هنرمندان دو كشور نيز فعاليتهاي مشتركي را داشته باشند.
سوريه از جمله معدود دولتهاي عربي است كه داراي سينماي شناسنامهدار و باهويت است؛ سينمايي كه در مواجهه با سياستهاي سعودي عليه مردم سوريه توانسته است آثاري مانند «پادشاه شنها» و «فاني و از هم گسيخته» را توليد كند. اين سينما ميتواند در كنار تجربيات سينماي ايران در ارائه سينماي مستقلي به جهان، حرفهاي تازهاي را در سينماي عرب داشته باشد و بتواند موضوع مقاومت را در بعد فرهنگي پيش ببرد.