سینماروزان: هوشنگ توکلی از جمله بازیگران برخاسته از تئاتر است که هرچند در اواسط دهه پنجاه برای اولین بار با ایفای نقش در یک فیلم کوتاه جلوی دوربین رفت اما وقوع انقلاب اسلامی و استفاده از چهره های توانمند تئاتر در سینما و تلویزیون بود که جایگاهی قابل اعتنا برایش رقم زد. هوشنگ توکلی در اواسط دهه شصت و با بازی در ملودرام «خانه ابری»اکبر خواجویی استارت فعالیتش در سینمای بلند را زد و به دنبال آن و طی سه دهه فعالیت از سینما تا تلویزیون تجربیات متفاوتی را پشت سر گذاشت.
به گزارش سینماروزان و به نقل از «سوره سینما»، فیلمهای «انفجار در اتاق عمل»، «ماه وش»، «نفوذی»، «زادبوم»، «دلخون» و «پرنده باز» و سریالهای «کوچک جنگلی»، «شاخه طوبی»، «مرگ تدریجی یک رویا»، «زیر تیغ»، «روزگار قریب» و «جستجوگران» از جمله تجربیات بازیگری توکلی بوده است.
بهانه گفتگوی «سوره سینما» با توکلی، چرایی افت کیفی محصولات سرگرم کننده سینمای ایران در دهه نود بود و در خلال گفتگو بود که بخشهایی از مدیریت سینمایی هم آسیب شناسی شد.
*با مروری کوتاه بر اوضاع سینمای روز متوجه غلبه تولید و اکران کمدیهایی هستیم که هرچند پردهدریهای بصری فیلمفارسیها را ندارند اما درگیر نوعی نابهنجاری در دیالوگ و حتی داستانپردازی هستند. این اتفاق در شرایطی رخ داده که بعد از وقوع انقلاب اسلامی تا امروز مدیران مدام بر تولید محصولات اخلاقگرا تأکید داشته اند. به عنوان بازیگری که از ابتدای انقلاب در سینما حضور داشتهاید این اتفاقات را چطور ارزیابی میکنید؟
نمی توانیم بگوییم اتفاقی که درسینما افتاده، اتفاق خوبی است یا بد! روندی که درتولید آثارسینمایی داشتیم یک پروسه تقریبا چهار دههایست و ناشی از دیدگاه دوگانه ای که مدیران فرهنگی کشورمان داشته اند. در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از بازهای کوتاه که همچنان تولیدات تجاری از نوع میهنیاش انجام شد مدیران تصمیم گرفتند با شکل دهی نوعی سینمای دولتی، نگاه خویش را در آثار سینمایی جاری کنند. دولت در عین حال که حمایت میکرد انتظار داشت مفاهیم خودش هم در تولید فیلمها جاری شود که انتظار بیجایی هم نبود و در نتیجه این روند برخی محصولات قابل اعتنا هم تولید شد.
اما از جایی به بعد دولت و مدیران دولتی که دریافته بودند در نتیجه دیدگاههای خاصشان آن تحولی که فکر میکردند رخ نداده است سعی کردند با دخالت دادن بخش خصوصی در امور مختلف شرایطی را فراهم کنند که اگر هم نقصانی ایجاد میشود، عواقبش متوجه آنها نباشد.
از آموزش و پرورش شروع کردند و مدارس غیرانتقاعی راه افتاد! وارد دانشگاه شدند و دانشگاه آزاد را پدید آوردند! در سینما هم سختگیریهایی که پیشتر در زمینه فعالیت بخش خصوصی و درجه بندی سینمایی وجود داشت برچیده شد و بسیاری از فعالان بخش خصوصی توانستند تولید کنند.
وقتی بخش خصوصی وارد می شود طبیعتا به منافع خودش فکر میکند و این منفعت طلبی، رشدی همه جانبه را هم برایش رقم زد و در یک بازه دو دهه و نیمی کار به جایی رسید که کمکم سیاستگذاران ناگزیر شدند از کسانی که به عنوان سردمدار بخش خصوصی شناخته میشوند تبعیت کنند و از همین جا بود که مقاومت ها و عکسالعملها هم در مقابل تولیدات خصوصی شکل گرفت!!
*در این شرایط دلیل اینکه همچنان بخش دولتی سینمای ایران تلاش دارد با راهاندازی محفل و گروه و جشنواره و مدرسه، خود را رشد دهد چیست؟ مگر نه اینکه سینما دست بخش خصوصی است پس تلاش بخش دولتی برای بزرگتر شدن از کجا نشأت گرفته است؟
وضعیت شتر، گاو، پلنگ که میگویند همین است و بدبختانه در حوزه کلان فرهنگ و هنر بیداد میکند و مشخص نیست بالاخره هنرمان خصوصی است یا دولتی؟! دولتیها مدام میخواهند با بخشنامه دادن و دستور دادن به زعم خود اوضاع را بهبود بخشند اما بخشنامه ها به عکس خود بدل میشود. مثلا مدام از مبارزه با پولشویی و ورود پولهای کثیف به سینما سخن میگویند اما از آن طرف با سرمایه های مشکوک فیلمهایی میسازند در ردّ پولشویی!!! سرمایه گزاران مشکوک و حتی بازداشتی به راحتی پروانه تولید میگیرند و نه فقط در تولید که حتی در اکران، مافیا به راه میاندازند و مدیران هم چون نمیتوانند جلوی سلطه آنها بایستند می کوشند در طی مسیری انحرافی به نام راه اندازی محافل بودجهخوار از حیات خویش در سینما بگویند!! حواسشان نیست که وقتی پرفروشترین فیلمها، کمدیهای اروتیک هستند دیگر مدیریت سینمایی فرهنگی، معنا ندارد!
*یعنی فکر میکنید اگر این سینما کلا به بخش خصوصی واگذار شود اوضاع بهتر خواهد شد؟
ما نیاز به بازوی دولتی سینما داریم در حد نظارت و ممیزی آن هم ممیزی راهبردی یعنی به سینماگران راهبرد بدهند که برای جذب مخاطب چه کنند؟
*کم پیش نیامده که سینماگران ما وجود ممیزیهای دست و پاگیر را عاملی دانسته اند بر کیفیت پایین محصول اما به نظر میآید که شما به ممیزی نظارتی معتقدید؟
من معتقد به وجود خط قرمز نیستم. خط قرمز در حوزه هنر و فرهنگ جای خوبی ندارد؛ شرایط اگر درست باشد و عوامل بخواهند کار کنند مطمئنا سر راهشان خط قرمزی نخواهد بود و میتوانند مسائل خودشان را مطرح کنند. دلیل این که خط قرمزها دیده میشود به خاطر ضعف تولید است. ضعف در مدیریت تولید است و خط قرمز یک بهانه است برای رانت گرفتن!!! ممیزی عاقلانه هست و این همه سخافت در سینما میبینیم؛ اگر نباشد چه خواهد شد؟؟ این را هم صریح و رک بگویم که برخلاف نظر برخی که مدعیند دولت مخالف تولید کمدیهای سخیف است من مخالف این نظرم چون حتی در شرایطی که دولتیترین سینما را به لحاظ تولید و اکران داشتهایم باز آثار سخیف تولید شده اند و البته سالن سینما هم برای اکرانشان بوده است…
*با این حساب یک هماهنگی آگاهانه در تولید چنین آثاری وجود دارد؟
یک تبانی کاملا آگاهانه در تولید آثار سخیف و کمدیهای مبتذل وجود دارد که فقط و فقط ناشی از ضعف مدیریت است. ما در همه این سالها با دو دسته مدیر مواجه بوده ایم؛ مدیرانی که از سینما چیزی نمیدانستند و می آمدند در این حیطه رزومه ای پر کنند و به منصب بعدی برسند و مدیرانی که سابقه سینمایی داشته اند و همین سابقه باعث شده تصمیمات آگاهانه بگیرند. مسأله اینجاست که حتی دسته دوم مدیران سینمایی هم شاید در برابر آثار تابوشکن سیاسی ایستادگی کرده اند اما در برابر کمدیهای مبتذل واکنشی نشان نداده اند چون در منصفانه ترین حالت پیش خود فکر میکردند کسر شأن است که پیرامون این آثار، روشنگری کنند. نتیجه هم که کاملا پیش روست؛ جشن میگیرند در رکوردشکنی فیلمهایی که نمیتوان حتی یک ربع آنها را با خانواده دید!
*راه چاره چیست؟
جا دارد سینمای ما از درون خودش را بازسازی کند و منتظر تغییر و تحولات مدیریتی نباشد. ای کاش صنفی قوی داشتیم که در این گونه موارد به کمکمان می آمد. تجربه نشان داده مدیران جز اثرات کوتاه مدت نمیتوانند آفات سینما را برطرف کنند.
*یعنی حتی ارگانهایی که برای ارائه محصولات فاخر راه افتادند، هم نمیتوانند در این حیطه کمک حال بدنه سینما باشند؟
وقتی همه چیز برمیگردد به مدیریت دولتی ارشاد معلوم است که ارگانهایی که تولید سینمایی دارند مانند حوزه هنری یا انجمن سینمای دفاع مقدس هم نمیتوانند درخششی خیره کننده داشته باشند چون طبق قانون ناگزیرهستند از سیاست هایی که در وزارت ارشاد ساطع میشود، تبعیت کنند.
اگر آثار سینمایی دهه شصت یا اوایل دهه هفتاد را مرور کنید با آثار بسیار درخشانی مواجهید که از حوزه هنری بیرون آمده است. چرا؟ دلیل اصلی آن بود که حوزه هنری در آن دوران مستقلتر بود و مدام با تهدیدات ارشاد مواجه نبود. زمانی که وزارت ارشاد به عنوان مدیریت اصلی تولید آثارهنری میگوید که همه چیز را من باید بررسی کنم و درباره همه امور تصمیمگیری کنم و مجوز بدهم، ارگانهای دیگر علیرغم مقاومت هایی که می کنند، درنهایت مجبورهستند از سیستم فکری ارشاد تبعیت کنند و معلوم است که نمیتوانند به اوج تواناییهای خود برسند!! حوزه هنری باید بتواند بدون مجوز ارشاد فیلم تولید کند مگر زمانی نبود که حوزه هنری حتی بی مجوز ارشاد، آلبوم موسیقی هم منتشر میکرد و مگر در سایه همان فضای آزاد نبود که بسیاری از هنرمندان توانستند وارد فعالیت مجاز شوند?!
*به عبارت بهتر اگر استقلال تولید را به ارگانهایی مثل حوزه برگردانیم در آن صورت شکوفایی مثمرثمری روی خواهد داد.
حوزه هنری اگر استقلال پیدا کند، در تولید آثارسینمایی حتما آثار بیشتری و با کیفیت بهتری خواهد داشت چون این توانایی را دارد؛ به خصوص که سالنداری هم میکند و این پتانسیلی مهم در جلب مخاطب است. بماند که بخشی از وظایف به اصطلاح مرامنامهای و اساسنامهای حوزه هم همین است که در این راستا کار کند یعنی با ارتقای فرهنگ به جلب مخاطب بیندیشد. این درمورد انجمن دفاع مقدس و بسیاری از ارگانهای دیگر هم صادق است.
*آیا استقلال عملکرد حوزه هنری و نهادهای دیگر به پویایی تولید محصولات از ژانرهای گوناگون هم کمکی خواهد کرد؟
بدیهی است که این اتفاق خواهد افتاد. شما ژانر جنگ یا دفاع مقدس را درنظر بگیرید که در این سالها مهجور واقع شده است. چرا؟ یک دلیلش آن است که انجمن سینمای دفاع مقدس نتوانسته محصولات درخور این ژانر را تولید کند در صورتی که جوانان نسل دوم و سوم انقلاب به شدت علاقه دارند از روزهای جنگ بدانند! انجمن دفاع مقدس هم به مانند بسیاری دیگر از ارگانهای سینمایی ناچار است از سیاستهای کلی سینمایی ارشاد تبعیت کند و در سایه این تبعیت است که از تولیدات جنگی حرفه ای و داستانگو بازمانده است!
*یعنی رکود سینمای جنگ فقط به خاطر سیاستگزاریهای ارشاد است؟
اول بگویم که سینمای دفاع مقدس فعلا خواب است!! یعنی به رکود رسیده است؛ ارگانهای متولی سینمای دفاع مقدس اگر بخواهند محصولاتی پاسخگو تولید کنند باید با جماعتی کار کنند که عاقل هستند و وفادار به نظام، نه آن که براساس یک سری روابط رانتی، پروژه ها را واگذار کنند. ما هنوزمتأثرهستیم ازحوادثی که در دفاع مقدس به سرمان آمده است اما نیازداریم که به صورت دلنشین این موضوعات را برای آیندگان و تاریخ روایت کنیم. متولیان سینمای دفاع مقدس اگر از خواب بیدار شوند و خود را بازسازی کنند و وارد عرصه تولید بهینه شوند، فکرمیکنم لااقل ده سالی طول بکشد که به سالهای درخشش برسند.
*اگر بخواهید سینمای پس از انقلاب را براساس دستاوردهای کلانش مرور کنید اولین دستاوردی که به ذهن تان میرسد چیست؟
راحتتان کنم علیرغم همه کمبودها ما یک جا موفق بودیم و آن هم تربیت نیرو است؛ یک بخش این دستاورد مربوط به ما و نسل ما بوده که وظیفه خود را انجام داده ایم که به هرحال تولید کنندههایی تربیت کنیم که نه تنها درایران بلکه درمنطقه حرف اول را بزنند؛ در حوزه کارگردانی و بازیگری و حتی پشت صحنه نیرویی که تربیت شده واقعا از دستاوردهای انقلاب است اما مشکل این است که بخش عمده این نیروها درست به کار گرفته نمیشوند. ببینید؛ ما نیروی سینماگر خلاق بسیار داریم که می توانند کارهای باارزش تولید و انجام دهند ولی اگر این هنرمندان بخواهند وارد عرصه سینمای تجاری شوند یقینا کارهایشان بد و ضعیف خواهد شد چون حوزه تجارت مربوط به گروه دیگری می شود که آنها بلد هستند چگونه آثارهنری را به کالایی تبدیل کنند که سودآور شود. این استعداد در همه نیست؛ همان طور که درهنر هم این چنین است بنابراین تربیت نیرویی زمانی مفیدفایده خواهد شده که پلی ایجاد شود میان صاحبان سرمایه و نیروهای خلاق تا در یک حرکت بینابین محصولاتی مطلوب مخاطب و با بازگشت مالی تولید شود.
*…این همه نیروی حاذق تربیت کردهایم اما همچنان در بسیاری از نهادها این نیروهای غیرحرفهای هستند که به کار گرفته میشوند.
این هم خودش یک فاجعه است که در نتیجه غلبه سینمای دولتی حادث میشود. برخی نهادهای متصل به بیتالمال برای آن که بودجه ها را آن طور که خود میخواهند خرج کنند به جای استفاده از نیروی حرفهای به سراغ نیروهای آماتور فرمانبر میروند مثلا به ناگاه میبینیم نام افرادی به عنوان تهیه کنندگان ارگانی میآید با رزومه ای کاملا خلوت! مثلا فردی که در فلان دفتر تولید فیلم مدیر تدارکات یا دستیار تولید بوده، به واسطه ارتباطات میشود تهیه کننده یک پروژه ارگانی! در تلویزیون هم این روند، تهیهکنندههایی به وجود آورد که هیچ گونه تجربه و تعهدی ندارند و در یک سری روابط پیچیده و مریض به سرعت تهیهکننده شدند و به سرعت بودجههای میلیاردی گرفتند و با این پولها هم که گرفتند جیب خود را پر کردند، دستمزد هنرمندان را خوردند و رفتند برج ساختند و کارهای اقتصادی کردند.