سینماروزان: سیدضیاءالدین دری هرچند فعالیتهای سینمایی خود را هم داشته است اما این کارگردان بیش از همه به خاطر ساخت دو سریال تاریخی «کیف انگلیسی» و «کلاه پهلوی» شناخته میشود.
به تازگی و نزدیک به یک دهه بعد از تولید، بازپخش سریال «کلاه پهلوی» روی آنتن رفته و همین بهانه ای شده که دری درباره برخی از فراز و فرودهای تولید دو سریال تاریخی خود با «تسنیم» حرف بزند.
سیدضیاءالدین دری با اشاره به مضمون ضدانگلیسی «کیف انگلیسی» بیان داشت: بعد از اینکه این سریال «کیف انگلیسی» را ساختم از محمدرضا جعفری جلوه خداحافظی کردم. گفت: کجا می روی؟ تو تازه شروع کردی. سینما در برابر تلویزیون شکست خورده، تو باید «کلاه پهلوی» را کار کنی، و… یک سری ما را نصیحت کرد. به عنوان مدیر سازمان گفت: برایت داستانهایی ممکن است درست شود، حواست جمع باشد. اولین اتفاق در جشنواره سیما افتاد. حداقل به فیلمنامه «کیف انگلیسی» هم جایزه داده نشد. در حالی که من امروز برای اولین بار بعد از قریب به دو دهه اعلام میکنم که فیلمنامه این سریال، یکی از اصولیترین فیلمنامههایی است که در تلویزیون تکلیفش با مخاطب روشن است، چه چیزی را میخواهد بگوید و چه پیامی میخواهد بدهد و در ایجاد نقاط عطف منحنیهای دراماتیک و آن چیزهایی که یک درام نیاز دارد. روی دست آن هنوز فیلمنامه نیامده. یعنی هنوز فیلمنامه ای نیامده که قاعده کیف انگلیسی را کامل داشته باشد.
بعد از گفت و گو با آقای جعفری جلوه وقتی به من هشدار دادند، دیدم پر بدک نگفت. من به مدت شش ماه در محاصره تلفنی عجیب و غریبی بودم. نمیخواهم داستان بسازم. یادداشت کردم، متجاوز از هجده تلفن به من شد که از این هجده تلفن شانزده تای آنها خانم بودند. دختر خانم هایی بودند که اسم هیچ کدامشان را هم نمیدانم تماس میگرفتند که میخواهیم شما را ببینیم. یکی میگفت: من دوست دارم منشی شما باشم. یکی دیگر میگفت: میخواهم همکاری فیلمنامه ای با شما داشته باشم. من احساس کردم این میزان تماس تلفنی عادی نیست. چون دیدم شکلش عادی نیست، احتیاط شدید کردم و با هیچ کدامشان ملاقات نکردم. بعد از شش ماه سیل این تماسها فروکش کرد و احساس کردم که دارد اتفاقاتی میافتد. دو سال بعد در آسانسور تلویزیون دنبال فیلمنامه کلاه پهلوی بودم. یک کیفی دستم بود، وقتی وارد ساختمان شدم افرادی که داخل بودند و مرا می شناختند، گفتند: چطوری آقای دری، کیف انگلیسی است؟ خندیدم، وقتی از آسانسور آمدیم بیرون یک آقایی با من همراه شد و گفت: آقای دری من خیلی دوست داشتم شما را ببینم، البته میتوانستم راحت ببینم، ولی گفتم به وقتش بالاخره با هم برخورد میکنیم. شما میدانید جایگاهت بین مردم چیست؟ گفتم: نه. گفت:” آقای دری نگذار ضایعت کنند، شما جایگاهی داری که خدا داده و نگذار ضایعت کنند.” سوارش کردم و آوردمش زیر پل پارک وی، گفت من گوینده خبر انگلیسی زبان هستم. گفت شما یک قدری داری، نگذار آن قدر از بین برود گفتم خدا کسی را که بخواهد ببرد بالا می برد و همان جاست که: می خندد که می خواهند آن فرد را پایین بیاورند. این حرف هیچ وقت یادم نمیرود و این اتفاق افتاد و به طرق مختلف افتاد. من هم به مدیران سازمان همیشه گفتم این سازمان به من یک چیزی داده که میماند، اما میتوانید از من پس بگیرید، خرابش کنید. نتیجه این شد که پخش «کیف انگلیسی» در نوبت نخست نمایش سه ثانیه سانسور داشت و «کلاه پهلوی» سیصد و پنجاه دقیقه سانسور داشت. بعد هم ما را رها کردند و حمایتهایی که باید میکردند که به عنوان تولید ملی اثرمان ۵۴ هفته روی آنتن بود، من را رها کردند.
دری با اشاره به مخالفتهای سیاسیون اصلاح طلب با «کیف انگلیسی» گفت: آقایان در مجلس ششم و ناکامان طعنه های سریال را به خودشان گرفتند. در تاریخ فیلم سازی کشور، در تاریخ فیلم سازی خاورمیانه در تاریخ فیلم سازی قاره آسیا، در تاریخ فیلم سازی آمریکا، چنین چیزی سابقه نداشته که بالای صد نماینده مجلس در سخنرانی پیش از دستورشان در مجلس علیه یک سریال حرف بزنند.
ضیاءالدین دری افزود: بعدا مدیران صداو سیما به من گفتند که قسمت دهم «کیف انگلیسی» که پخش می شود در سطح عالی از طرف سفارت بریتانیا با شورای سرپرستی صدا و سیما تماس گرفته و به آنها می گویند ما دوست نداریم خاکستر اختلافات گذشته کنار زده بشود. ما می خواهیم سرنوشت این سریال را بدانیم. بعد آقای لاریجانی اینها را می خواهد و می گوید که به شورای سرپرستی توضیح بدهید که قضیه چه هست و اینها توضیح می دهند که چهار هفته دیگر تمام می شود. یعنی نگران نباشید آنها هم پیگیری نمیکنند.
این کارگردان با اشاره به دردسرهای پیش روی تولید «کلاه پهلوی» اظهار داشت: بعد از تلاشهای جعفری جلوه و تصویب طرح، روزی محمود اربابی من را دید و گفت که آقای دری بالاخره تصویب شد. اما این دفعه «کلاه پهلوی» را می سازی مثل «کیف انگلیسی» نساز. گفتم: محمود چه داری می گویی؟ تو رفیق من هستی یا دشمن من؟ گفت: «کیف انگلیسی» را وقتی تو ساختی، نفهمیدند تو این را ساختی و اینها فکر کردند که ایده آل آنها را ساختی اما مردم چیز دیگری از «کیف انگلیسی» گرفتند. گفتم: ببخشید پس یقه حافظ را بگیریم و بگوییم این شعرها را تو گفتی اما مردم چیز دیگری برداشت میکنند. برای هنر که نمیشود خطی بکشی، من حرفم را صادقانه زدم. اربابی می خواست بگوید که مردم این را نگذاشتند به حساب ضدیت صداوسیما بر استعمار و کوبیدن مجلس ششم، مردم این را به این حساب گذاشتند که پایه همه را می زنی.