سینماروزان: فرزاد موتمن کارگردانی که در سالهای اخیر پرکارتر از قبل شده و تقریبا سالی یک فیلم می سازد و البته هر سال هم می گوید که امسال بهترین فیلمش را می سازد(!) داور بخشی موسوم به “کتاب و سینما”ی جشنواره فیلم کوتاه تهران است.
به گزارش سینماروزان موتمن به بهانه این داوری در گفتگویی با “شرق” شرکت کرده و عجیب است که در ابتدای گفتگو صادقانه اعتراف کرده اصلا کتابخوان نیست و به اشتباه فکر می کنند او کتابخوان است و برای داوری در بخشی مرتبط با کتاب انتخابش می کنند.
متن کامل گفتگوی موتمن را بخوانید:
چرا داوري يکي از بخشهاي جشنواره فيلم کوتاه تهران را پذيرفتيد؟
درواقع بخش مسابقه «کتاب و سينما»ي سيوسومين جشنواره فيلم کوتاه تهران را به من و دو همکار ديگرم سپردند. شايد به دليل اقتباسهاي ادبي که در مجموعه کارهايم کردم، باوري شکل گرفته که من کتابخوان هستم، درحاليکه من زياد کتاب نميخوانم.
واقعا همينطور است؟
(ميخندد) بله.
به نظر شما برگزاري جشنواره فيلم کوتاه با قدمت ٣٣ دوره، چقدر ميتواند بر هنر و صنعت سينماي ايران تأثير مثبت داشته باشد؟
ببينيد درباره اينگونه مسائل نميتوان قطعي حرف زد. مثل اين ميماند که بپرسيم جشنواره فيلم فجر تأثيري بر سينماي ايران گذاشته يا نه؟!
بالاخره تأثير ميگذارد يا نه؟
هم ميگذارد و هم نميگذارد! واقعيت اين است فيلمسازان جواني که فيلم کوتاه ميسازند، سرمايههاي آتي سينماي ما هستند. بنابراين نياز دارند که ديده شوند و کارهايشان مورد داوري و قضاوت قرار گيرد. از اين نقطهنظر، به نظرم انجمن سينماي جوانان ايران به فيلمسازان جوان کمک ميکند.
به نظر شما شکل و پيکره فيلمسازي مستند که شما در آن يد طولايي داريد و موردعلاقه شماست، به فيلم کوتاه نزديکتر است يا سينماي بلند حرفهاي؟
نه واقعا. اينطور نيست.
واقعيت از نظر شما چيست؟
واقعيت اين است كه من فيلم مستند را دوست نداشتم!
پس چرا اينقدر زياد فيلمهاي مستند ساختيد؟
براي اينکه ميخواستم از طريق ساخت فيلمهاي مستند، فيلمسازي را ياد بگيرم. ضمنا فرصتي برايم فراهم کرد تا ايرانگردي کنم. من در دهه ٦٠ خورشيدي حتي از دورافتادهترين روستاهاي کشور بازديد کردم و دربارهشان فيلم ساختم. تمرکزم هم بيشتر روي عشاير بود و اقليتهاي قومي؛ گستردگياش هم از عشاير سيستانوبلوچستان تا خوزستان، از ترکمنصحرا تا کلات نادر بود. بنابراين بهترين فرصت بود تا مردم و کشورم را بشناسم.
با اين رويکرد، چرا چنين نگاهي در فيلمهاي داستانيتان انعکاس پيدا نکرده است؟
براي اينکه تاکنون فيلمنامههاي فيلمهايي که ساختهام را ديگران نوشتند. بنابراين تصوير دقيقي از نگاه من در آنها وجود ندارد.
پس با اين نگاه، هيچکدام از فيلمهايتان را دوست نداريد؟
لطفا، هيچچيزي را قطعي بيان نکنيد! چون به نظرم هيچچيز قطعي نيست. من خود برخي از فيلمهايم را مثل «شبهاي روشن»، «سايه روشن»، «صداها»، «هفت پرده» و تا حدودي «خداحافظي طولاني» دوست دارم. درعينحال هر يک از آنها تصوير دقيقي از آنچه من بهدنبال آن هستم، نميدهند.
کي انشاءالله فيلمي ميسازيد که تصوير دقيق ذهني شما در آن نقش خواهد بست؟
امسال. فيلمنامه «سراسر شب» را خودم نوشتهام و فيلم هم دقيقا آن چيزي است که من از سينما ميفهمم.
البته اين نگاه شما بسيار آرماني است. چرا؟
اصولا همه فيلمسازان به دليل نقش تأثيرگذار اقتصاد و سرمايه، بر امر فيلمسازي و همينطور حساسيتهاي بالايي که در جامعه حکمفرماست، نميتوانند فيلمي را بسازند که کاملا مدافع آن هستند!
در اين حيطه پرفشار، اصلا چرا ديگر فيلم ميسازيد؟
براي من نفس فيلمسازي عزيز است. حتي زماني که فيلم بد ميسازم، از همان ابتدا ميدانم که دارم فيلم بد ميسازم. بههميندليل ميگويم من را نميتوانيد از طريق فيلمهايم قضاوت کنيد.
البته فيلم هر کس جدا از شخصيت اوست. بااينحال چرا به واژگان «سايه» و «شب» اينقدر علاقهمند هستيد؛ چون در عناوين فيلمهايتان حضور پررنگي دارند؟
اتفاقي اينطوري شده است.
چقدر به واژه «اتفاق» در زندگي معتقديد؟
به نظرم همهچيز اتفاقي است. من حتي اتفاقي زن گرفتم و… خب براي من اينجوري است… .