1

انتقاد تند روزنامه اصلاح‌طلب از چینش تازه مدیران در سازمان سینمایی⇐فقط جابجا شدند بی‌آنکه به آشنایی‌شان با صندلی‌هایشان توجهی شود/چند نفری هستند که بیش از سه دهه در حوزه‌های مختلف سینما می چرخند و از این صندلی به آن صندلی نقل مکان می‌کنند و اغلب هم به یک نقش یا جایگاه قانع نیستند و به صورت چندمنظوره عمل می‌کنند!!!/در جمع مدیران تازه کسانی هستند که تقریبا هیچ نسبتی با سینما ندارند و تنها به سبب آشنایی یا نزدیکی با ریاست سازمان سینمایی، این پست‌ها را اشغال کرده‌اند!!!/آیا تجربه گماردن افراد ناآشنا در رأس مراکز سینمایی که موجب خوشحالی بچه‌های فک و فامیل شده، کافی نیست؟/تجربه ورود خواهرزاده مدیر سانسور و ساخت «پایان نامه» یادتان رفته؟

سینماروزان: احکام مدیریتی تازه ای که محمدمهدی حیدریان رییس سازمان سینمایی برای معاونتهای زیرمجموعه اش صادر کرده و بخصوص چندشغله شدن برخی به واسطه این احکام با انتقاد روزنامه اصلاح طلب «شرق» مواجه شده است.

به گزارش سینماروزان احمد طالبی نژاد منتقد با نگارش یادداشتی در این روزنامه با تیتر «باد از کجا بوزد؟» به انتقاد از این پرداخته که چرا باید عده ای خاص مدام در حیطه های مدیریتی سینما بچرخند و از این صندلی به آن صندلی نقل مکان کنند.

طالبی نژاد البته با نام بردن از فردی که صاحب 3 منصب سینمایی شده تعریضی زده به رضا میرکریمی(؟) که براساس احکام تازه سازمان سینمایی هم مشاور بین الملل است و هم عضو هیأت امنای مدرسه ملی سینما و موسسه رسانه های تصویری.

البته یادداشت طالبی نژاد یک گاف هم دارد و آن هم اینکه از کارگردان «پایان نامه» به عنوان خواهرزاده مدیر نظارت دولت احمدی نژاد نام برده شده در صورتی میان علیرضا سجادپور و حامد کلاهداری هیچ خویشاوندی وجود نداشت!!

متن یادداشت روزنامه «شرق» را بخوانید:

خب. به سلامتی بازی چرخش صندلی‌ها به عرصه سینما هم رسید و در هفته‌ای که گذشت، به حکم ریاست سازمان سینمایی، عده‌ای از مدیران دائمی سینما در مراکز و نهاد‌های مختلف این عرصه، جا‌به‌جا شدند. بله؛ فقط جابه‌جا شدند، بی‌آنکه به نسبت یا آشنایی برخی از آنها با صندلی‌هایی که در اختیارشان گذاشته شده، توجهی شده باشد.

به عبارت دیگر، چندنفری هستند که یا به دلیل سببی (که نمی‌توان به روشنی بیانش کرد) یا به دلایل دیگری، بیش از سه دهه است در حوزه‌های مختلف سینما می‌چرخند و از این صندلی به آن صندلی نقل مکان می‌کنند و اغلب هم به یک نقش یا جایگاه قانع نیستند و به صورت چندمنظوره عمل می‌کنند. به‌عنوان مثال باید به دوست عزیزی اشاره کنم که با دو حکم تازه‌ای که دریافت کرده، حالا صاحب سه منصب سینمایی است. 

در جمع مدیرانی که تعویض شده‌اند؛ دیگرانی هم هستند که تقریبا هیچ نسبتی با سینما ندارند و تنها به سبب آشنایی یا نزدیکی با ریاست سازمان سینمایی، این پست‌ها را اشغال کرده‌اند. آیا در میان فعالان سینما، فقط همین تعداد آدم شایسته پیدا می‌شوند؟ و آیا در بین سینماگران، سینماخوانده‌ها یا مدرسان سینما که سال‌های مهمی از عمرشان را درکار پرورش و آموزش جوانان و معرفی آنها به سینمای حرفه‌ای سپری کرده‌اند، جز همین چند نفر که به‌عنوان گردانندگان مدرسه سینمایی معرفی شده‌اند، یافت نمی‌شود؟

آیا فلان آقا اگر مدیر خوبی بوده، بهتر نیست در همان مسئولیتی بماند که در آن سابقه قابل دفاعی دارد؟ استمرار مدیريت‌ها به‌ویژه در عرصه فرهنگ و هنر، باعث امنیت خاطر دست‌اندرکاران این عرصه می‌شود. آیا تجربه گماردن افراد ناآشنا در رأس مراکز سینمایی و نهاد‌های ممیزی که باعث افزایش نارضایتی سینماگران باسابقه و فرهیخته از یک سو و البته از آن‌سو، فرصت‌طلبی و خوشحالی بچه‌های فک و فامیل شده، کافی نیست؟ یادتان رفته که مدیرکل سانسور در دولت احمدی‌نژاد خواهرزاده عزیزش را به زور و بلا وارد جرگه فیلم‌سازان کرد که حاصلش شد فیلم‌هایی مثل «پایان‌نامه»؟ و این در حالی بود که ده‌ها و بلکه صد‌ها جوان درس‌خوانده سینما، به دلیل نداشتن حامی، همچنان در صف انتظار ایستاده‌اند؟
آیا این شبیه کاری نیست که ١٢، ١٣ سال پیش به دلیل اینکه سردار قالیباف فرمانده وقت نیروی انتظامی که اغلب هم مردم از او راضی بودند، در انتخابات ریاست‌جمهوری رأی نیاورد، به مقام شهرداری کلان شهر تهران گمارده شد و هیچ کس هم نگفت ایشان در زمینه شهر و شهرداری چه سابقه و تجربه‌ای دارد و بهتر نیست با توجه به اینکه خلبان است، در رأس سازمان هواپیمایی کشور یا مسئولیتی شبیه به این گمارده شود؟ اما این اتفاق نیفتاد و آن سر‌دار خوش‌نام، شهردار شد و ناگهان… . آقایان محترم، لطفا هنگام تغییر ذائقه و بازکردن جا برای دوست و آشنا، به تناسب آنان با مشاغلی که برایشان در نظر می‌گیرید، توجه داشته باشید.
اینجا که شیخ‌نشین‌ها یا برخی امپراتوری‌های حاشیه خلیج‌فارس نیست که اعضای خاندان بر نهاد‌های مختلف سيطره داشته باشند. دست‌ِکم از تجربه‌های تاریخی عبرت بگیرید.
بیست‌واندی سال پیش سیدمحمد بهشتی، یکی از بهترین مدیران فرهنگی و هنری، را از مدیریت بنیاد سینمایی فارابی برداشتند و این نهاد که در سینمای آن دوران نقش اصلی را بازی می‌کرد، به بی‌خاصیت‌ترین نهاد سینمایی تبدیل شد. جشنواره کودک و نوجوان اصفهان را بنا بر بازی‌های پشت پرده، از علیرضا شجاع‌نوری که کارش را بلد بود گرفتید، از اصفهان به کرمان و سپس همدان بردید و این رویداد زنده و به راستی جهانی سینمایی کشور را به کم‌فروغ‌ترین رویداد سینمایی، چیزی در حد جشنواره رشد که کسی نمی‌داند کی و کجا برگزار می‌شود، نازل کردید.
بس نیست این همه تجربه منفی و ناکارآمد در تعیین مدیریت که نتیجه‌ای جز آچمزشدن سینما و سینماگران ایران به همراه نداشته است؟