انتقاد رسانه اصولگرا از تعدد مشاغل مدیر رسانههای تصویری که با سابقه کار در نساجی و ترخیص کالا از سینما سربرآورده!!⇐همه ۸میلیارد و خردهای بودجه جهانی فجر تحت نظر ایشان خرج شده؟!!
سینماروزان: همزمان با معرفی مهدی یزدانی به عنوان مدیر موسسه رسانه های تصویری بود که با مرور رزومه سالهای اخیرش و اینکه به عنوان عضو هیأت مدیره شرکتهای نساجی و ترخیص کالا فعالیت داشته این پرسش جدی شکل گرفت که چرا برای مدیومی کاملا تخصصی به نام شبکه خانگی باید از مدیرانی استفاده کرد که سالهاست در سیکل فعالیت در این مدیوم نبوده اند.(اینجا را بخوانید)
به گزارش سینماروزان در کارنامه یزدانی هم عضویت در هیأت مدیره صندوق اعتباری هنرمندان به چشم میخورد و هم مدیرعاملی شرکتهایی در حیطه نساجی به نامهای «مه نخ» و «ناز نخ»!!! مهدی یزدانی در سالهای اخیر رییس هیأت مدیره شرکتهایی مانند مهرتاب و آرشام بوده که اولی در زمینه نساجی و دومی در زمینه ترخیص کالا از گمرک فعالیت دارد!
به تازگی روزنامه اصولگرای «جوان» در گزارشی با مرور سوابق یزدانی به انتقاد از چندشغلگی وی پرداخته است؛ چون یزدانی که در جشنواره 8میلیارد وخرده ای موسوم به جهانی فجر معاون اجرایی بوده همزمان در تالار رودکی هم پست داشت و حالا که مدیر موسسه رسانه های تصویری است، همزمان هم در خانه سینما پست گرفته و هم مسئولیت کمیته صیانت از آثار سمعی-بصری به وی سپرده شده است
متن گزارش «جوان» را با ذکر این توضیح بخوانید که سینماروزان آماده است پاسخهای این مدیر به چرایی چندشغلگی را منتشر کند:
ظاهراً مديران سينمايي به تئوري قحطالرجال در سينما اعتقاد زيادي دارند؛ تئورياي كه ميگويد تنها ماييم كه توانايي اداره امور را داريم و ديگران بايد از مواهب اين توانمندي بيبهره بمانند.
در ميان برخي قوميتها در زمان باستان رسم بود كه براي بيرون نرفتن ثروت از خانواده و فاميل با اغيار وصلت نميكردند و به عبارتي كسي را ميان خود راه نميدادند، وضعيت حال حاضر مديريت سينما در كشور هم تقريباً همين شرايط را به ذهن متبادر ميكند.
متأسفانه در مديريت سينمايي كشور، مجموعهاي از افرادي محدود كه با يكديگر رابطه خانوادگي و منافع شخصي مشترك دارند، بسياري از كانونهاي مديريتي را در دست گرفتهاند و ساختاري از چندشغلهها را تشكيل دادهاند كه همين رابطهها مأمني براي فساد و رانتبازي شده است.
در روزهايي كه بحث چگونگي هزينهكرد ۲۰ميلياردتومانی جشنواره فيلم فجر همچنان جاي بحثونظر و انتقاد است، هستند مديراني كه از قبل داشتن چندين شغل در مديريت سينمايي حقوق و پولهاي بيحساب و كتابي به جيب ميزنند.
به عنوان مثال مهدي يزداني، مديرعامل فعلي مؤسسههاي رسانههاي تصويري كه اخيراً به اين سمت گماشته شده در دو دوره دبيري رضا ميركريمي در جشنواره بينالمللی فجر، سمت معاون امور اجرايي جشنواره را بر عهده داشته و در كنار اين سمت مسئول امور مالي و اداري جشنواره نيز مستقيماً زير نظر ايشان بوده و همه هزينهها زير نظر يزداني خرج شده است (جشنوارهای ۸ ميلياردي كه كسي تا به امروز درباره ريز هزينهكرد آن جوابي نداده است).
پسر ميركريمي(دبير جشنواره) كه از همان روز نخست نقدهاي زيادي به گماردنش در سمت مديريت پشتيباني جشنواره وارد بود نيز مستقيماً زير نظر يزداني كار كردهاست.
نكته جالب اينكه دقيقاً در همان ايام كه يزداني در جشنواره بين الملل فيلم فجر اين مسئوليتها را داشته، مدير اداري- مالي بنياد رودكي نيز بوده و اكنون مشاور عالي و مالي مديرعامل خانه سينماست كه براي هر كدام از اين سمتها حقوق دريافت ميكند، اخيراً هم كه شاهسواري مدير ۱۱ شغله خانه سينما و يار غار يزداني، عضو هيئت امناي مؤسسه رسانههاي تصويري (يعني جايي كه يزداني مدير عامل آن است) شده است.
در كمال تعجب و ناباوري اخيراً يزداني با حكم حيدريان (رئيس سازمان سينمايي) به عنوان دبيركل ستاد صيانت و مبارزه با تكثير و عرضه غير مجاز آثار سينمايي و سمعي و بصري منصوب شده است.
جالب است كه اين حلقه محدود همزمان سياستهاي سينمايي دولت و صنف را با هم مديريت ميكند، در واقع صنف خانه سينما در پنج سال اخير نه صرفاً در تعامل با دولت، بلكه به عنوان بازوي دولت عمل كردهاست و همين رويكرد باعثشده سر بسياري از اعضاي زحمتكش صنف بيكلاه بماند.
آيا واقعاً بين داشتن اين همه مسئوليت ريز و درشت يك فرد و بدهبستانهاي پستهاي مديريتي هيچ شبههاي نيست؟ در خوشبينانهترين حالت اگر بپذيریم كه در اين وسط هيچ رانت و امتيازي به كسي دادهنميشود، آيا ميتوان بر اين گزاره پاي فشرد كه آيا مسئوليتهاي اين فرد آن قدر تخصصي و حرفهاي است كه هيچكس ديگري روي اين كره خاكي نيست كه بتواند آنها را انجام دهد؟
اعتماد نكردن به جوانها و نيروهاي تازه نفسي كه پشت درهاي مديريت بسته و تنگنظرانه و محفلي سازمانها و نهادهاي دولتي گير كردهاند، بليهاي است كه ديگر به امري عادي تبديل شده است.
تنگنظري مديريتي به قدري افكار برخي مديران سينمايي را احاطه كرده كه اساساً به نيروهاي جديد و افكار تحولخواه اجازه حضور و عرضاندام در عرصه سينما داده نميشود و ميتوان دليل اصلي عقبماندگيهاي فكري و اجرايي در سينما را به همين مسئله مربوط دانست.