سینماروزان: عدم صدور اجازه حضور «کارلوس پویول» بازیکن اسپانیایی در برنامه «۲۰۱۸» عادل فردوسیپور، حجم بالایی از شایعات را پیرامون چرایی اتفاق شکل داده است و در رأس آنها هم یکی حجم بالای رقم پرداختی به وی بوده و دیگری موی بلند این بازیکن!!!
روزنامه اصولگرای «جوان» در گزارشی پیرامون این اتفاق به انتقاد از رسانه ملی پرداخته که چرا به صراحت به شفاف سازی درباره این ماجرا نمی پردازد و درباره رقم مالی تفاهم نامه حضور پویول در صداوسیما هیچ داده ای به مخاطبان نمیدهد.
متن گزارش «جوان» را بخوانید:
خبر به سرعت در فضای مجازی دست به دست میشود. دو روز هم میگذرد، هر کس که خبر را میشنود حداقل واکنشش این است که زیر لب غر میزند، حتی حسن شمشادی گزارشگر فعال در فضای مجازی هم به آن واکنش نشان میدهد. به تدریج پای سلبریتیها به موضوع باز میشود. صداوسیما همچنان زیر رگبار انتقاد است، لحظهها و دقایق و ساعات پشت سر هم میگذرند، اما دریغ از یک واکنش از سوی مسئولان رسانه ملی که خود را از زیر بار اتهامات برهانند و برای تنویر افکار عمومی سخنی بگویند، حتی روابط عمومی سازمان هم لازم نمیبیند تا واکنشی به این موجی که علیه صداوسیما ایجاد شده نشان دهد. این انفعال عجیب بیش از اینکه برای رسانه ملی هزینه داشته باشد برای انقلاب و نظام هزینهتراشی میکند.
این اصلاً خوب نیست که انقلاب اسلامی در چهلمین سالگردش متهم شود به اینکه به خاطر موی یک خارجی او را به برنامه راه ندادهاند. اینجا لازم است برای صیانت از انقلاب در میان افکار عمومی به سرعت روابط عمومی سازمان یا هر شخص حقیقی دیگری واکنش نشان داده و فضای غبار آلود را شفاف نماید. اگر این کار را نکرد یا به موقع واکنش نشان نداد دود این انفعال و بیعملی به طور قطع به چشم انقلاب میرود.
این انفعال اولین بار نیست که به اعتبار رسانه ملی خدشه وارد میکند. در ماجرای ضبط برنامه از مرحوم ناصر ملکمطیعی هم همین اتفاق افتاد.
ابتدا خبر حضور او در دو برنامه خبررسانی شد و بعد هیچ کدام از برنامهها پخش نشد و مدتها صرفاً فضای مجازی عنان کار را در دست داشت، موجی از حملات علیه نظام در فضای مجازی و رسانههای ضد انقلاب ایجاد شد و هیچ صدایی از سازمان صداوسیما شنیده نشد، به فاصلهای طولانی معاون سیما اعلام کرد ما از ضبط برنامه خبر نداشتیم و تلویحاً عنوان شد که اسپانسرها کار را مدیریت کردند! و مسئولان اساساً اطلاعی نداشتند.
یک عذر بدتر از گناه، شاید اگر در آن نشست خبری از معاون سیما سؤالی در این ارتباط پرسیده نمیشد او در آن مقطع نیز نیازی برای سخن گفتن نمیدید تا همان چند جمله را هم بر زبان جاری سازد. یکی دوماه بعد که ملکمطیعی فوت کرد موجی چندبرابر علیه رسانه ملی (بخوانید انقلاب) بالا گرفت و حتی شعارهایی هم در این باره در مراسم تشییع سرداده شد و ضد انقلاب بیشترین سوءاستفاده را از این فضا دشت کرد.
هر چند موضوع فقط این نیست. رسانه ملی به طور سنتی نیاز زیادی به شفافسازی برخی مسائل که به چشم مدیرانش زیاد جدی و با اهمیت نیستند نمیبیند. معلوم نیست چرا تا این حد در برابر مسائلی که اتفاقاً پیچیدگی خاصی هم ندارد منفعل و غیرحرفهای عمل میشود. صداوسیما به نوعی پیشانی انقلاب اسلامی است و نحوه رفتار و عملکرد این مرکز به دلیل همین در پیشانی بودن نسبت به سایر مراکز، حساسیت و اهمیت بیشتری دارد. چرا باید سادهترین امور به نحوی مدیریت شود که بیخود و بیجهت و البته غیرمستقیم فضاسازی به زیان انقلاب اسلامی رقم بخورد. وقتی میتوان با دلیل و برهان و منطق مخاطبان میلیونی را اقناع کرد و به آنها احترام گذاشت چرا نباید چنین رویهای در پیش گرفته شود. این انفعالها بیش از همه به حساب انقلاب اسلامی نوشته میشود نه صرفاً چند مدیر در رسانه ملی.
شاید به نظر برسد چنین مسائلی اساساً آنقدر اهمیت ندارند که خدشه به نظام و انقلاب وارد کنند، اما حقیقت مسئله این است همین مواردی که علی الظاهر به چشم نمیآیند وقتی جمع میشوند حجم زیادی را شامل میشوند که نتیجهاش جز بیاعتماد کردن مخاطبان رسانه ملی و مردم نیست. میشود با اهمیت دادن بیشتر به روابط عمومی و سرعت در اطلاعرسانی و سپردن این امور به افراد کاردان و دلسوز بسیاری از فضاسازیهای رسانهای را به سود انقلاب کنترل کرد.