سينماژورنال: جوزدگي مهمترين صفتي است که ميتوان درباره تهاجم عجيبي به کار برد که برخي از سينماگران ايران به بهانه درگذشت کيارستمي خطاب به جامعه پزشکان آغاز کرده اند.
به گزارش سينماژورنال پيگيري ماجرا از طريق حقوقي شايد بهترين راه مقابله با اين جوزدگي باشد؛ يعني همان روندي که از طريق کميسيون ويژه رسيدگي به پرونده پزشکي مرحوم عباس کيارستمي در جريان است.
در اين کميسيون سعي شد به برخي شبههها درباره کمکاري پزشکان وطني در درمان کيارستمي پاسخ داده شود. در کنار برخي اظهارنظرات تخصصي درباره بيماري و وضعيت درمان کيارستمي، يک واقعيت هم در اين کميسيون آشکار شد و آن هم نام پزشکي است که در برخي اظهارنظرات قبلي به عنوان پزشک امين کيارستمي از وي نام برده شده بود؛ پزشکي به نام اميد روحاني که البته سابقه بازيگري در سينما و تلويزيون را هم دارد.
علي فتاحي معاون انتظامي سازمان نظام پزشکي در اين کميسيون گفت: برخي ادعا ميکنند چون مرحوم کيارستمي همزمان با تعطيلات آخر سال به بيمارستان مراجعه کرده پزشک جراح در بيمارستان حضور نداشته؛ ما اين ادعا را کذب محض ميدانيم چرا که دکتر روحاني متخصص بيهوشي که از پزشکان هنرمند و اهل آواز و موسيقي است اقدام به بيهوشي مرحوم کيارستمي کرده است و همه کادر درمان در همان ابتدا متوجه حضور ايشان در بيمارستان بودند.
اميد روحاني که سالها پيش از بازيگري مشغول نقدنويسي در مطبوعات بوده است، از دانشگاه علوم پزشکي تهران مدرک طبابت عمومي خود و از دانشگاه علوم پزشکي شهيد بهشتي مدرک تخصصي بيهوشي خود را گرفته است.
روحانی سالها از جمله فعالان رسانه های سینمایی بود اما زمانی به خاطر آنچه رهایی از افسردگی خود نامید به سراغ بازیگری رفت و با ایفای نقش در فیلمهای “یک داستان واقعی” ابوالفضل جلیلی و “باد و شقایق” سیدضیاءالدین دری کار بازیگری را آغاز کرد و با بازی در “میکس” مهرجویی کار بازیگری را جدیتر ادامه داد و در طی سالیان بعد در بیش از سی فیلم و سریال ایفای نقش کرد.
امید روحانی جزو رفقای نزدیک کیارستمی، داریوش مهرجویی، علی حاتمی و سهراب شهیدثالث بوده و البته در فیلم “یک اتفاق ساده” شهیدثالث هم در نگارش متن و هم در کارگردانی دستیار شهیدثالث بود.
امید روحانی چطور تومور کیارستمی را تشخیص داد؟
روحاني که در همه اين سالها پزشک معتمد بسياري از چهره هاي مطرح سينما و تلويزيون ايران بوده است و در زمان ابتلای علی حاتمی به سرطان هم تمام تلاش خود را برای بهبود وی انجام داده بود، حدودا دو دهه قبل يک بار جان کيارستمي را نجات داد؛
در آن زمان روحاني تنها با ديدن يکي از تصاوير کيارستمي در مجله اي سينمايي حدس زد که او ممکن است به توموری مغزي دچار شده باشد. آن تصویر یکی از معدود تصاویر کیارستمی بود که در آن بدون عینک ظاهر شده بود و روحانی از نوع نگاه کیارستمی و حالت مردمکهای چشم حدس زد که ممکن است کیارستمی دچار مشکل مغزی خاصی شده باشد.
همين حدس بود که باعث انجام بهموقع آزمايشات و تشخیص تومور خوشخیم مغزی کیارستمی شد و به دنبال آن نیز با پيگيري بهموقع روند درمان، کیارستمی سلامتی خود را بازیافت.
با اين حال در مورد اخير همراهي اميد روحاني با کيارستمي به عنوان پزشک همراه در جريان جراحيش نتوانست مشکلي را حل کند و در نهايت کيارستمي بعد از مدتي درگيري با عواقب بيماري درگذشت و همین درگذشت باعث هجمه های فراوان به جامعه پزشکان ایران شد.
مواضع متناقض مهرجویی
عجیب آنجاست که یکی از دمندگان در تنور انتقاد از پزشکان ایرانی کارگردانی بوده به نام داریوش مهرجویی که از جمله رفقای صمیمی امید روحانی است!
مهرجویی یک بار بلافاصله بعد از درگذشت کیارستمی در یادداشتی آورد: میگویند اشتباهات پزشکی ولی فکر میکنم اینها همه شایعه است. با آقای امید روحانی صحبت کردم که دائما کنار او بوده و دکتر متخصص بیهوشی است. گفت اصلا چنین چیزی نبوده و دکتر بیمارستان او را عمل کرده. به دلیل یک مسئله کوچک به بیمارستان آرارات رفت که ازش عکس بگیرند. سالم بود، راه میرفت، حرف میزد، میخندید و پشت کامپیوتر کار میکرد. من در زمینه پزشکی تخصص ندارم اما فکر کنم ماجرا از وقتی شروع شد که انتقالش دادند به پاریس. چون قلبش از قبل ناراحت بود و با باتری کار میکرد. به نظرم پرواز هوایی طولانی در ارتفاع و چندین ساعت معطلی در فرودگاه ایده درستی نبود و نمیدانم چرا چنین کاری کردند. دو روز بعد از انتقال به فرانسه بود که دچار ایست قلبی شد و این اتفاق افتاد.
مهرجویی که در گفتگوی اول خود شاید بخاطر احترام به امید روحانی اشتباهات پزشکی را شایعه خوانده بود در مراسم ختم کیارستمی اما در موضعی کاملا متضاد با قبل با لحنی کاملا تند پزشکان را متهم به قتل کیارستمی کرد! پزشکانی که شاید نزدیکترین آنها به کیارستمی امید روحانی باشد.
مهرجویی با ادبیاتی منفی بیان داشت: اندوه عمیقی را تجربه میکنم. عصبانی از این حادثهای که حاصل سهلانگاری، ندانمکاری و بیمسئولیتی جراحانی است که عباس کیارستمی را کشتند؛ قاتل میان ما است. پزشکان بیعرضه، احمق، گوهر گرانبهایی را کشتند و ما وظیفهمان این است که آنها را به محاکمه بکشیم. او ۲ هفته پیش سالم بود؛ بیعرضگی دکتر جراح که سوگند یاد کرده جان یک انسان هنرمند را گرفت. من عصبانیام از این بیمسئولیتی، از این حقارت که گریبانگیر ما شده؛ قاتل میان ماست.
I think the cause of the death of Mr. Kiarostami was flight.
Usually the doctor recommends the patient not to fly because the pressure cause heart attack.
اصلاح کنید
مورد اول که گفته بود قلب کیارستمی مشکل داشت و با باتری کار میکرد و نباید پرواز هوایی می داشت از زبان مسعود کیمیایی بود نه داریوش مهرجویی!!!
دوست عزیز این متن اولین واکنش مهرجویی بعد از فوت کیارستمی هست:
شب گذشته این خبر را شنیدم و تا صبح خواب نداشتم. خیلی ناراحت و غمگین شدم. اصلا این خبر را باور نمیکنم. چند روز پیش دیده بودماش. شنیدم سکته کرده و ایست قلبی داشته. مسئله اصلا سرطان روده نبوده. می گویند اشتباهات پزشکی ولی فکر میکنم اینها همه شایعه است. با آقای امید روحانی صحبت کردم که دائما کنار او بوده و دکتر متخصص بیهوشی است. گفت اصلا چنین چیزی نبوده و دکتر بیمارستان او را عمل کرده. به دلیل یک مسئلهی کوچک به بیمارستان آرارات رفت که ازش عکس بگیرند. سالم بود، راه میرفت، حرف میزد، میخندید و پشت کامپیوتر کار میکرد.
من در زمینهی پزشکی تخصص ندارم اما فکر کنم ماجرا از وقتی شروع شد که انتقالش دادند به پاریس. چون قلبش از قبل ناراحت بود و با باتری کار میکرد. به نظرم پرواز هوایی طولانی در ارتفاع و چندین ساعت معطلی در فرودگاه ایدهی درستی نبود و نمیدانم چرا چنین کاری کردند. دو روز بعد از انتقال به فرانسه بود که دچار ایست قلبی شد و این اتفاق افتاد.
نبودش برای سینمای ایران بزرگترین ضربه است. اما این طور نیست که سینمای ایران متوقف شود. کارهای کیارستمی چندان مورد توجه عموم مردم ایران نبود، چون نمیگذاشتند که فیلمهایش در ایران پخش شود. خود فیلمها هم طوری بود که سینماها زیر بارش نمیرفتند.
کیارستمی فیلمساز خواص بود نه عوام. خودش هم میگفت فیلمی نمیسازد که مردم به سینما بیایند تا قلقلکشان شود، کیف کنند و همه چیر را از یاد ببرند. همه چیز از دلش میآمد، از حس و حالش. به کارش عشق میورزید. یک آرتیستت به تمام معنا بود. بدون هیچ ادا و اطوار و کینهتوزی به همه کمک میکرد. به جوانها اجازه میداد که دستیارش باشند، سناریوهایشان را میخواند و کمک میکرد که سرمایه پیدا کنند.
همیشه آدم خیری بود. اصلا بخل، حسد و کینه توزی در ضمیر این آدم وجود نداشت. مهربان، خیرخواه و خوشمشرب. در زمان کار با عواملش خوب رفتار میکرد. حیف شد و برای رفتن خیلی زود بود. میتوانست باشد و ادامه بدهد. همین قصد را هم داشت. میخواست ادامه بدهد و فیلم تازهای بسازد. داستانش را برایم تعریف کرده بود و دنبال بازیگر میگشت. واقعا حیف انرژی و روحیهای که برای کارهای خوب داشت. نه کارهای احمقانه و مبتذل. مسیر دیگری میرفت نه مسیری که الان در مملکت رایج شده. امیدوارم جوانان ما از او یاد بگیرند، نه این که دنبالهرویش باشند. بلکه از طینت، طبیعت و سرشت این هنرمند بیاموزند.
یکی از مهم ترین فیلمسازان این سرزمین را دست داده ایم. مایه تاسف است و امیدوارم دست اندرکاران درست و حسابی اقدام کنند و یک تشییع جنازه باشکوه را ترتیب دهند.