#بعد_از_رفتن(رضا نجاتی/محمود بابایی)؛ قُل دوم هوک؟
سینماروزان/احمد محمد اسماعیل:
+شروع با کشتی یونانی در کیش ولی -فقط همین شروع، توجه به اقلیم خارج تهران است و سپس بازگشت به تهران و مسافرخانه ای در ناصرخسرو و سپس خانه قدیمی پدری و باز همان فضای سرد و کدر و تیره و تار مینیمالهای مخنث آپارتمانی…
-صابر ابر با همان شمایل بدون قرار قبلی اینجاست به همراه کودکی با موهای فر افشان مثل کودک بدون قرار قبلی…
+جستجو برای یافتن است که اینجا هم خط اصلی داستان است و میشد با همین جستجوها زمینهساز شکل دهی به یک فیلم معمایی را ایجاد کرد اما سایه مینیمالبازی بد غلبه کرده و از نفس انداخته
+از سیرک تا پیست رالی و اتومکانیک خودرو را وارد کرده که مینیمالش آپارتمانی نباشد اما -نگاه سرد غالب ابر که همه جا یک شکل است نمیگذارد تنوع لوکیشن، جذاب باشد
-نود دقیقه طول میکشد تا بطن اصلی داستان که رحم اجاره ای است را باز کند! شاید اگر این مضمون زودتر وارد میشد نتیجه بهتر بود.
+شعبده بازی های پوریا رحیمی سام
+بامزگی های احترام برومند در کنار بهرام شاهمحمدلو
جوک:
-عدم تسلط صابر ابر بر موتورسواری به سبک فرزان دلجو!
شگفتی:
–موتیف دو برادر عشق رالی #بعد_از_رفتن، چقدر شبیه است به موتیف دو برادر عشق بوکس #هوک! هر دو فیلم هم تحتالحمایه فارابی! هر دو برادر بزرگتری دارند که بعد از یک اتفاق قید ورزش را میزند، هر دو نماهایی از پیست رالی دارند، هر دو با اندرزهای اخلاقی جمع میشوند و توصیه به رفتار دلی…! مشاور هر دو پروژه در فارابی، یکی بوده؟