سینماروزان/احمد محمداسماعیل:
-فیلم بیخطر و مثلا امیدبخش با ساختاری تلفیلمگونه و بیش از حد خنثی
+البته که انگیزه بخشی آن هم با حمایت اسپانسری با نام #ترغیب_صنعت… ارزش است ولی
-صد افسوس آنچه در بطن فیلم یافت مینشود همین ایجاد حس انگیزش است
– امیدبخشی تصنعی و لابد به هدف جلب مخاطب نوجوان که بدبختانه هیچ لذتی برای نوجوان ندارد
-کارگردانی همچنان سردستی و عقیم به مانند #انزوا و #خون_خدا
-دکوپاژ ابتدایی که انگاری پلان به پلان از کارتون #فوتبالیستها برداشته شده
-تقطیع مدام و تکه پاره که لابد برای بالا بردن شتاب ریتم است ولی مشکل ریتم پایین در چنین موردی ناشی از لاغری داستان است که با این اداها، حل نمیشود که نمیشود؛ آن هم ادایی که نه مثلا در نقاط عطف که از اول تا آخر مستولی شده
-لهجه لُری #رضا_داوودنژاد بسیار تصنعی و خنده دار و جاهایی هم که اساسا لهجه از دست درمیرود
-نماهای آماتور از بازی فوتبال یادآور #اخراجیها۲؛ انگار نه انگار فیلمی درباره دروازه بانی ساخته اند که پنالتی رونالدو را گرفته
-داستان فیلم اسپویل محض است و کارگردان آن قدر تجربه نداشته که چنین داستانی را با نگاهی تازه و مطلوب بدنه مخاطب، بازآفرینی.
-زمان طولانی فیلم و لحن روایی کشدار و پر از تکرار و تکرار و تکرار؛ انگار که سریال تلویزیونی ساخته
-تهیهکننده همو که وقتی با حمایت مرکز میسازد مثل #مامان و #دشمنان اغلب تلخ و پر از نومیدی و حالا که به غیر از فارابی پای اسپانسری با عنوان #ترغیب در کار است، به دنبال نوعی امیدبخشی سفارشی رسیده
+البته که حالا همین اسپانسر میتواند الگویی باشد برای ارگانهایی که پیشتر کلی هزینه کردند برای تولید فیلمهای سراسر نومیدی
—کاراکتر:
کاظم لو با بازی محمد نیکبخت
—دیالوگ
یا مرتضی علی…(لابد به یاد نام سازنده)