سینماروزان/محمد شاکری:
-افتتاحیه رعب آور از مراسم اعدام هم یادآور رسوایی۲ است و هم یادآور تمهید علفزار که ورودی، موضوعی است علیحده از مساله اصلی.
+زوم کردن بر پروندههای واقعی جنایی شبهه زا که خواندن آنها روی کاغذ هم جذاب است و جایش در تلویزیون و سینما خالی است شاید چون هر کسی صلاحیت کار بر این پروندهها را ندارد.
+سوژه، داغ است و به موقع هم طرح مساله میکند، شاید با همان ساختار علفزار ولی پس و پیش داستان را درست پیچ و مهره کرده و هم مایه های تراژدی را به خوبی اجرا کرده و از آن بهتر وجه مفقودی که سوال اصلی پرونده است.
+تمرکز بر مادر مقتول پنهان کاری که همه چیز را از پدر مخفی کرده و شعار میدهد علیه پدری که اقتصاد، گرفتارش کرده و حرافی را آن قدر کش میدهد که پدر پاسخ کوبنده دهد که تو که کنارش بودی، چه کردی؟
صاحب قدم نشان دادن زن البته متاثر از فمینیستهایی که در مجاز، پروپاگاندا میشوند و بی توجهینمایی مجاز به پدر مقتول که زیاده از حد منفعل است ولی واقعا این طور نیست؛ یک برگ برنده!
+منحرف میکند ابتدا درباره پدر که بی توجه بوده به دختر ولی رفته رفته معلوم میشود علیرغم همه بدبختیهای مالی، پدر چه آرزوها که نداشته برای دختر.
+تصویرسازی آن دلال بازی ها در تغییر راي و زدن به دل کار چاق کن ها و وکلایی که میلیاردی بغل پروندههای خاص، فربه میشوند!
+تردید و شک با سوق دادن مشام به پدر متهم به قتل و اینکه او مشارکت در قتل داشته؟
+بازی خوب پیام احمدی نیا در مقام بازپرس و پژمان جمشیدی در نقش پدر متهم به قتل.
-برخی دیالوگها خوب نوشته شده ولی در جای نادرست قرار داده شده مثل آنجا که از نسبت تنفس والد با مولود میگوید.
-زمان دوساعته طولانی را میتوان کم کرد؛ دوران خواندن جنگ و صلح گذشته و با کاهش نیم ساعته زمان فیلم، هم ضرباهنگ بهتر میشود و هم تلفات مخاطب، کمتر.
+ تبیین آلودگی دخالتهای بی دلیل سلبریتی های آلوده به فضای مجازی در پروندههای قتل و تلاش برای رضایت گیری از اولیای دم که فقط و فقط به جری تر شدن اولیای دم منجر میشود. این، تبیینی است صحیح حتی اگر سفارش باشد. این همه آلودگی سلبریتیها چه متهمانی را که بالای دار نبرد و چه خوب که اگر دستگاه قضا سفارش داده باشد برای نواختن این آلودگیها. دو برگ برنده.
+جمع کردن داستان و رفع و رجوع خلل و فرج و تاکید بر پدر و پسر قاتل و اهمیت قصاص و ارائه ماجرای حسادت زنانه به عنوان دال پخش تصاویر زنانه.
سکانس:
–درگیری لفظی بازپرس و پدر قاتل
دیالوگ:
–تنها چیزی که تضمین داره، مرگه!