سینماروزان/مسعود احمدی: هرچند چندین ماه از انتخاب هیات مدیره تازه خانه سینما گذشته ولی هنوز مدیرعاملی برای این خانه انتخاب نشده، پس عجیب نیست که منوچهر شاهسواری را آخرین مدیرعامل خانه سینما بدانیم؛ مدیرعاملی که در یک نشست پژوهشی، حرفهای جالب و گاه غیرمنتظرهای درباره ارتباطات بیننسلی گفته است.
منوچهر شاهسواری در نشست نسبت سینمای ایران با پژوهش گفت: تاجران اولین کاشفان سینما بودند که کشف کردند از آن میتوانند پول دربیاورند. همین کار را هم کردند. بعد از اینکه تاجران از سینما پول درآوردند، احساس کردند نیاز به متن و ارجاع در این بستر دارند، که پول بیشتری دربیاورند و از این مرحله به بعد هنرمندان هم به جریان تولید سینما پیوستند.
وی ادامه داد: حداقل درباره سینما، باید به این نکته توجه کنیم که سینما با پژوهش خلق نشده. سینما یک واقعیت تکنیکی برخاسته از یک فرآیند تکنولوژیک است. در این فرآیند ابزاری متولد شده که مانند سایر ابزارها، در مقطعی مورد توجه قرار گرفته است. در این مقطع نویسندگان، بازیگران تئاتر و اهالی سیرک به سمت سینما آمدند تا به تولید سینمایی سر و شکل متفاوت بدهند. این تغییر تا همین امروز هم ادامه داشته، وقتی فیلمی درباره یک موضوع تاریخی یا اجتماعی میسازید، طبیعتاً نیازمند تحقیق و پژوهش درباره آن موضوع هستید.
شاهسواری افزود: تا زمانی که ساختار حاکم بهعنوان یک منبع قدرت و ثروت، نقش خود را در فرآیند پژوهش درک نکند و نداند در این میدان چه سهم و وظیفهای دارد، هر پژوهش، اقدام و برنامهای ممکن است به بنبست برسد. که تا به امروز هم اتفاق افتاده، البته در خیلی از موقعیتها پیشرفتهایی صورت گرفته، اما هنوز نمیدانیم آیا درباره سینمایی با تعریف جهانی صحبت میکنیم، یا اصرار داریم سینمایی با تعریف اختصاصی خود داشته باشیم.
آخرین مدیرعامل خانه سینما متذکر شد: با ماجرای پیشکسوتی و انتقال تجربه از باسابقهها به جوانترها مشکل دارم! فکر نمیکنم تجربه دیروز من، به درد امروز شما بخورد. باور ندارم میتوانیم چیزی از تجربه خود را به نسل بعدی منتقل کنیم. ما فقط میتوانیم خاطرهها و قصههای خود را بگوییم که گاهی برای شما شنیدنیاند و گاهی میتوانند درسآموز باشند.
وی بیان داشت: جهان امروز در حال شکلدهی به تمدنی است که «بنیانتصویر» است و باید به فکر صنعت تصویر بود و نه فقط سینما در این نظام با تصویری که از خود ارائه میدهیم، میتوانیم با جهان اطراف حرف بزنیم. در این موقعیت تمدنی، باید به ابزارها و نیازها تن بدهیم. اگر این فهم را داشته باشیم، آن وقت است که اگر در «صنعت تصویر» و نه فقط «سینما»، حاضر و حاذق باشیم، در متن جهان قرار داریم و اگر فاقد این ویژگیها و توانمندیها باشیم، به حاشیهنشین تبدیل میشویم. حالا میتوان پژوهش کرد که این «در متن بودن» یا «حاشیهنشینی» در جهان جدید، چه معنایی دارد. ما نیازمند ورود حوزههای میانرشتهای به این عرصه هستیم. وقتی در سینما صاحب نظریه شویم، تازه پای میانرشتهایها به میدان باز میشود، اینجاست که روانشناسان، جامعهشناسان و متخصصان علوم ارتباطات میتوانند در این صحنه حاضر باشند.