1

تحلیل تند یک رسانه اصلاح‌طلب بر “مسخره‌باز”ی که یک تنه در برابر تهیه‌کننده حاکمیتی “بلیت‌خر” ایستاده ⇐ تدوین نهایی مشکل دارد وگرنه از “هشتگ” و “آینه بغل” جلو می‌زد!/ به‌منظور “تخدیر” و نه “تغییر” به نوستالژی پناه برده!!/تکرار قاب‌ها و كلوزآپ‌های دلربا، آزار‌دهنده است/بزرگ‌ترين مشكل از فيلمنامه و قبل‌تر از آن از ايده و فقدان دال مركزي براي اين همه كولاژ است

سینماروزان: “مسخره باز” از تازه‌ترین فیلمهای اکران شده در سینماهاست که فروش قابل قبولی داشته و یک‌تنه توانسته دربرابر فیلمی حاکمیتی که تهیه‌کننده‌اش سعی داشته با خرید بلیت فله‌ای، آمار فروشش را بالا ببرد، بایستد.

روزنامه اصلاح‌طلب “اعتماد” در تحلیلی تند بر این فیلم، هم نوستالژی‌بازی کارگردان را شماتت کرده و هم تکرار مکررات دامنگیر فیلم را.

متن تحلیل “اعتماد” را بخوانید:

بازگشت به نوستالژي و امر نوستالژيك آنتي‌تزي است در برابر وضعيت {اكنون}. سوژه نوستالژي‌باز يا با وضعيت اكنون‌اش مشكل دارد و يا اينكه به لحاظ آبجكتيويتي در بند گذشته موهوم مانده است؛ كه البته آن‌ هم بي‌فهم وضعيت عيني سوژه و نسبتش با تكنولوژي‌هاي قدرتي كه بر او سيطره دارند، نمي‌توان فهم كرد. رجوع به امر نوستالژي از هر سو كه باشد، عملي منفعلانه نسبت به وضعيت موجود است؛ به اين معنا كه سوژه هم با وضعيت موجود مشكل دارد و هم اينكه در خود توان تغيير نمي‌بيند و يا ميل به رهايي ندارد. در غياب اين توان و ميل، سوژه به امر نوستالژي نه براي {تغيير} بلكه براي تخدير پناه مي‌برد. از ديگر سو دنياي جديد تكنولوژيك رجوع به امر نوستالژيك را هم دگرگون كرده است. يعني اگر مثلا مردم 100 سال پيش با مردمان 700 سال پيش و قبل‌تر، نوستالژي‌هاي مشترك بسياري داشتند دنياي اكنون به‌ دليل ازدياد توليد محتوا و شتاب گرفتن زمان، فواصل امور نوستالژيك را بسيار كوتاه كرده است؛ به ‌همين دليل «همايون غني‌زاده» كه به ‌نظر مي‌رسد از اكنون زماني و جغرافيايي در اولين فيلمش و پيش‌تر از آن در نمايشش (مي‌سي‌سي‌پي نشسته مي‌ميرد) گريزان است؛ هم «كازابلانكايي» را كه 80 سال پيش ساخته شده است نوستالژيك مي‌داند و هم «لئون» كه 25 سال پيش. البته اين دو تنها مواد خام كارگردان تئاتر فيلم‌باز نيست؛ «سوئيني‌تاد»، «كيل‌بيل»، «شاينينگ» و «هزاردستان» هم ديگر مواد خام و نه پخته‌اي هستند كه غني‌زاده در كشكول مسخره‌باز مي‌ريزد؛ همه آثاري كه هر فيلم‌بازي در ابتداي راه با اين اسامي آشنا مي‌شود و اگر اين راه را هم ادامه دهد احتمالا به اين نتيجه مي‌رسد كه با شاهكارهايي هم طرف نبوده است!

كل داستان «مسخره‌باز» در آرايشگاهي كه در لامكان و لازمان است مي‌گذرد، انگار غني‌زاده بيش از همه چيز ميل به چالش كشيدن بي‌جهت خود را دارد، شايد به‌ همين دليل است كه ماشين، هواپيما و يك لشكر آدم را در نمايشش روي سن تالار وحدت مي‌آورد و وقتي به سينما مي‌رسد، اصرار دارد كه در يك لوكيشن بماند و تمام ذهنياتش را به ميانجي جلوه‌هاي بصري به عينيات تبديل كند. نيمچه داستان فيلم در همان مواجهه اول لو مي‌رود و با همان كليشه هميشگي «ريشه در كودكي‌اش دارد» قصد توجيه شدن دارد.

قاب‌ها و كلوزآپ‌ها ابتدا دلربا به سبك فانتزي‌هاي خوش‌ساخت غربي جلوه مي‌كند اما بعد از تكرار و هي تكرار بي‌آنكه در خدمت چيزي باشد تنها آزار‌دهنده مي‌شود مانند هورت كشيدن‌هاي مدام كاركترها كه جز كول‌بازي، توجيه ديگري ندارد. فارغ از اينها بزرگ‌ترين مشكل فيلم از فيلمنامه و حتي قبل‌تر از آن در ايده و فقدان دال(راهنما) مركزي براي اين همه كولاژ، نيمچه داستان اصلي و يكي دو پيرنگ است (كه هيچ‌كدام نه خود را پيش مي‌برند و نه در خدمت كليت فيلم است). دنياي واقعي- فانتزي بيروني و دنياي درون شخصيت اصلي و ارجاعات نوستالژيكش هيچ انسجام و كاركردي جز خلق قاب‌هاي قشنگ ندارد.

با همه اينها فيلم غني‌زاده يكي از خيرالموجودين امسال سينمايي ايران است كه نه به سينماي تجربي بلكه به سينماي تجاري و به اصطلاح بدنه مي‌تواند كمك كند.
زمان اولين اجراي «مي‌سي‌سي‌پي..» يكي از دوستان كه ميل مبهمي به تئاترهاي لوكس دارد، بارها به ديدن اين نمايش رفت. از قضا چندي پيش علت را جويا شدم، صادقانه جواب داد كه پخش آن موزيك‌هاي جذاب در آن حجم صدا و با آن دكوپاژ در تالار وحدت برايش بسيار لذت‌بخش بوده است. مسخره‌باز هم با كمي تغيير ادامه همان تئاتر لوكس و طبقه مثلا متوسط پسند غني‌زاده است. اين فيلم اگر در تدوين نهايي مي‌توانست با اگوي(من تقلبی) خودش مبارزه كند و ميل به حفظ تمام سكانس‌ها را از بين ببرد، تصوير و موسيقي كشش‌داري روي پرده عرضه مي‌كرد (با بليت‌هايي ارزان‌تر از نمايش مي‌سي‌سي‌پي البته) و توده‌هايي كه خوراك سينمايي‌شان در اين چند سال «هشتگ» و «آيينه بغل» شده را با سينمايي استاندارد، چشم‌نواز و زحمت‌ كشيده مواجه مي‌كرد. “مسخره‌باز” وراي اين، مازادي براي سينما و مشخصا سينماي ايران ندارد. اين كولاژكاري‌ها كه خلاف فيلم غني‌زاده كاركردي هم داشته‌اند بسيار پيش‌تر در سينماي جهان به خاطره تبديل شدند و براي كساني كه اندكي با سينما آشنا هستند چيز تازه‌اي نيست.