سینماروزان: حواشی ماجرای تحریم افطاری حسن روحانی که توسط آناهیتا همتی کلید خورد و توسط افرادی همچون پرویز پرستویی، مهناز افشار، امین تارخ، مازیار میری، برزو ارجمند، احسان کرمی و… دنبال شد، همچنان ادامه دارد.
هرچند تحریم کنندگان افطاری روحانی مدعی این بودند که در احترام به بضاعت اقتصادی ضعیف شهروندان تصمیم به تحریم گرفتهاند اما ریشه های دولتی-ارگانی این جماعت و به خصوص درگیری در پروژه های پرهزینه سینمایی-تلویزیونی متکی به بیت المال و حتی ازدواج دوم یکی از آنها با یک آقازاده تابلوی سیاسی باعث شده که حتی همین تحریم هم چنان که باید از سوی بدنه جامعه جدی گرفته نشود.
قطب الدین صادقی از کارگردانان و مدرسان تئاتر که سابقه بازیگری در سینما و تلویزیون هم دارد در واکنش به ماجرای تحریم افطاری از سوی این چهره ها به «اعتماد» گفت: تا امروز كمتر از انگشتان يك دست همراه با ديگر همكارانم در ضيافتهاي افطاري نهاد رياستجمهوري و شخص رييسجمهور شركت كردهام. يك بار در دولت آيتالله هاشميرفسنجاني، يك بار در دوره آقاي خاتمي و آخرين مورد هم ضيافتي بود كه چهارشنبه شب برگزار شد. درحالي كه ضيافتهايي از اين دست عمر ٤٠ ساله دارند و اتفاقي تازه محسوب نميشوند. دليل پذيرش دعوت هم فضاي شكل گرفته بهواسطه بعضي واكنشها در روزهاي منتهي به برگزاري مراسم بود. فضايي كه موجب شد احساس كنم اگر حواسمان نباشد يأس به وجود ميآيد و مساله ايجاد ميكند. رفتاري كه حس كردم بيشتر در جهت تامين منافع جناح مقابل است و انديشه سازنده ندارد. چطور عدهاي به خودشان اجازه ميدهند خواستههايي از اين دست-تحريم- مطرح كنند؟ مگر محمود دولتآبادي، جمشيد مشايخي، علي نصيريان و لوريس چكناواريان متوجه نيستند در كشور چه خبر است؟ مگر اينها كودك هستند؟ چرا در وضعيت فعلي كه هر طرف به هر شيوهاي دست ميزند تا دولت در تنگنا و مضيقه قرار بگيرد ما بايد به روحاني ضربه بزنيم؟ من كه اين حرف را ميزنم هيچ پست و مقامي ندارم و هيچوقت هم چشم بسته از جرياني حمايت نكردهام. ما همه شخصيتهاي مستقل فرهنگي هستيم و بايد متناسب با همين جايگاه اظهارنظر كنيم و دست به اقدام بزنيم.
این مدرس تئاتر ادامه داد: وقتي مراسمي ترتيب داده ميشود و به صورت رسمي از هنرمندان دعوت ميكنند به اين معني است كه باب گفتوگو باز است و ما بايد از اين فرصت استفاده كنيم. در چنين جمعي است كه ميتوانيم صحبتها و گلايههاي خود را در يك بستر مناسب فرهنگي مطرح كنيم و قرار هم نيست چشم بسته از كسي به تعريف و تمجيد بپردازيم. چنانچه همين هم شد و شاهد بوديم علي نصيريان، فاطمه معتمدآريا و ستاره اسكندري گلايهها و نقطه نظرهاي خود را به صراحت بيان كردند و به رييسجمهور رساندند. اگر به محدوديت موجود براي همكاران و فعالان عرصه فرهنگ و هنر انتقاد داريم بايد اينجا بيان كنيم كه يك جلسه فرهنگي رو در رو با رييسجمهور است. پرسش من اين است كه مراسم افطار هنرمندان با رييسجمهور ٤٠ سال است برگزار ميشود، چرا قبلا چنين اتفاقهايي نميافتاد؟ اين شيطنت منصفانه نبود. كدام يك از هنرمندان حاضر در مراسم پست و مقام گرفتهاند كه عدهاي اينطور به آنها بياحترامي ميكنند؟ اين مسائل وقتي آزاردهندهتر ميشود كه ميبينم بعضي حاضران در جمع تحريمي، سالها با پروژههاي خاص همكاري كردهاند و ميلياردها تومان به جيب زدهاند اما حالا ژست اپوزيسيون ميگيرند.
بازیگر «آدم کش» و «گزارش یک جنایت» خاطرنشان ساخت: آنچه بيش از هر چيز اذيتم كرد فحاشي بعضي چهرههاي وابسته، به هنرمنداني مانند جمشيد مشايخي و محمود دولتآبادي بود. آيا اين رفتار فاشيستي نيست؟ چطور امكان دارد متوجه نباشيم وقتي مشكلي بهوجود ميآيد همهچيز دست رييسجمهور نيست. چقدر از اين مشكلات دست دولت است و چقدر دست نهادهاي ديگر؟ من كسي نيستم كه تعيينكننده باشد ولي تاكيد دارم ما بايد تحليل داشته باشيم. دليل ندارد وقتي ديگراني به روحاني فشار ميآورند ما هم با آنها همسو شويم. چرا در بعضي دولتها كه اوضاع به مراتب سختتر بود حضور در افطاري رييسجمهور را تحريم نميكردند؟ اين شيطنت نيست؟ در اين شرايط بحران اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي آيا ما كه به عنوان هنرمند شناخته ميشويم بايد در جهت ايجاد گسست و بحران حركت كنيم؟ به هر ترتيب فرصتي مغتنم و كوتاه براي طرح دوباره مطالبات و كمبودها پيش آمد كه قطعا بايد از آن بهره ميبرديم. نفس حضور در چنين مراسمي ابدا به معناي پشت كردن به مردم نيست. اين چه تحليل كودكانه و كژانديشانهاي است كه بعضي مطرح ميكنند؟ چه چيز اين مجوز را دراختيار آنها قرار ميدهد كه با بيفرهنگي باورنكردني به علي نصيريان و محمود دولتآبادي توهين كنند؟ مثلا من بايد زير علم اين توهينكنندگان سينه بزنم؟ ابدا اينطور نيست چون يك تار موي گنديده محمود دولتآبادي را با جماعتي كه فحاشي ميكنند، عوض نميكنم. ما بايد مدارا را ياد بگيريم. حتي اگر با دشمن هم طرف باشيم بايد سر ميز مذاكره بنشينيم و گفتوگو كنيم. اين اصول ساده هر جامعه متمدن و فرهنگي است كه از هر راهي براي گفتوگو استفاده كند. اين اصل ساده ديپلماسي است. چرا سطحينگري چنين راحت جايگزين تحليل و تفكر شده است. چطور به چنين ورطهاي افتاديم؟