تعریف جدید خالق “مارمولک” از حق مسلم ایرانیان یــــا خانهای پر از شعر و شعار…
سینماژورنال/مهدی باحقیقت: شاید “طعم شیرین خیال” نچسب ترین فیلم کمال تبریزی باشد.
از معدود کارهای کارگردان “مارمولک” و “طبقه حساس” و … که بعد از تیتراژ پایانی اش به خودت می گویی: دوباره دیدن این فیلم کار سختی است، حتی به سختی تماشای دوباره “متروپل” مسعود کیمیایی!
اما این دو فیلم چه ربطی به هم دارند؟ هر دو مخاطب را از ادامه مسیر فیلمسازی این دو مایوس می کنند؟ نه، در مورد کمال تبریزی ماجرا متفاوت است!
یک فیلم نچسب می تواند فیلم انساندوستانه ای باشد. شاید نتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند اما لااقل وقتی در ذهن کارگردان چیزهایی می خوانی که برای کسی پشیزی ارزش ندارد جایگاهی برای آن فیلمساز قایل میشوی!
سعی می کنی حساب او را از لیست فیلمهای سرسام آور بی سر و ته غرق در آپارتمانهای تنگ و تاریک و خیابانهایی با آدمهای روانی و خل و چل و عصبی سوا کنی .
نمیدانم اسمش را چه بگذارم؟! بشر دوست؟ طبیعت دوست؟ فرستاده ای از سوی دکتر کهرم استاد وارسته محیط زیست؟ فرشته ای که فقط قدرت حرف زدن دارد نه عمل؟! حرف زدن از سوی همه آن کودکانی که با سر تراشیده میشناسیمشان!
قدر نوازش را کسی می داند که …
تیزر مربوط به بیماری های خاص که قبل از نمایش فیلمها در جشنواره فیلم فجر می بینیم وصل است به همین دغدغه! یک نوع از یاری سبز همین است. شعار سینمایی دادن بهتر از سکوت نیست؟ قدر لحظه ها را دانستن! قدر نوازش را کسی می داند که مویی بر سر دخترک و پسرکش نیست که نوازشش کند!
ورود به طعم خیالی دنیای کمال تبریزی هزینه چندانی ندارد. کمی حوصله می خواهد! شعارهایش ، گل درشتی هایش با جان من و تو عجین است! با تهران عجین است!
کرمانی را چه به لمس سرب و سرطان تهرانی ها؟
فیلمش در لوکیشن کرمان است اما کرمانی را چه به لمس سرب و سرطان تهرانی ها؟ آسمان پاک، زمین پاک و هوای پاک را شعار می دانیم ، ما مردم شعارباز که در صفحه نقره ای سینما با شعارهای سیاسی به وجد می آییم یکبار هم شعارهای زیست محیطی بشنویم! چه اشکالی دارد؟
در این ابرشهر کثافت به تعداد همه چنارهای سربریده خیابان ولی عصر نیاز به کمال تبریزی های “طعم شیرین خیال” داریم! نیاز به هادی آفریده های “چنارستان” داریم تا به خود بیاییم و به این فکر کنیم که با خود چه کردیم؟
طعم تلخ شکست تجاری یا طعم شیرین سودآوری در تولید
آن قدر تخریب کرده ایم و آن قدر انرژی به هدر داده ایم که حالا انرژی هسته ای را فقط حق مسلم خود می دانیم اما این خود ماییم که دیگر حقوق بنیادی تر خودمان را خوردیم! با هر دقیقه ای که دوش حمام را بی جا و بی محابا باز گذاشتیم! ما مردم ، خوره همان بنزین های معیوب هستیم، خوره قاتلان عزیزانمان، خوره مولدان سرطان!
“طعم شیرین خیال” با تلخی عجیبی با موسیقی سخاوت دوست به فصل پایانی میرسد. جایی که حق مسلم از دست رفته خود را می بینیم.
خانه ای غرق در طبیعت، خانه ای پاک، دور از سرفه و سرطان و مسیری بدون بزرگراه های منتهی به سالن های تطهیر بهشت زهرا! از کمال همین تلنگر را قبول کنیم! اما قبول نداریم که این فیلم چیز تازه ای به ارزش های کمال تبریزی اضافه کرده باشد. فیلمی که در اکران عمومی محکوم به شکست تجاری است! اما احتمالا بواسطه سفارشی بودن سوژه سود تمام و کمالی در تولید عاید سازندگان خود کرده!