تلویزیون، تئاتر را نجات داد!!!
سینماروزان/بهروز غریبپور: «… با مرحوم عباس جوانمرد صحبت میکردیم که: ببین کجا تماشاخانه را ساختهاند، در عودلاجان که تماشاگرا، از ترس اینکه مبادا شب، سرشون رو ببرن، نمیان تئاتر ببینن… من گفتم بابا نمایش میذاریم، التماس میکنیم کسی نمیاد ببینه، تازه جایی غیر از محله عودلاجان هم کسی مایل به دیدن تئاتر نیست، بعد توقع داریم که تئاتر ملی داشته باشیم؟!
به گزارش سینماروزان و به نقل از روزنامه شرق، عباس جوانمرد گفت: باید به دکتر فروغ بگیم با این تلویزیون خصوصی که برنامه از هنرهای زیبا برنامه موسیقی و فیلم مستند و خبری میگیره، یه فکری به حال تئاتر هم بکنه. خلاصه این شد که من و انتظامی و جعفر والی و رکنالدین خسروی و خلیل موحددیلمقانی و خود جوانمرد هرکدام یک نمایشنامهای دست گرفتیم و هر کدوممون یک گروه راه انداختیم و اجرای زنده میرفتیم – مثل همین آنلاینی که این روزها میگن، سال 1336 بود، اون وقتها تالار بیستوپنج شهریور- سنگلج این سالها – هفتهای دو شب برنامه داشت اما اجراهای زنده ما در تلویزیون ثابت باعث شد که مردم به دیدن نمایشهامون بیان…».
اینها را استاد علی نصیریان به من میگفت. داشت قوت قلب میداد، دستمریزاد میگفت که به راهانداختن یک جشنواره آنلاین تئاتر، در این شرایط ناچاری و ناگزیری و افسردگی و دلمردگی، تأیید میکرد که حرکتی فوقالعاده است.
من به ایشان گفتم: در این سال کرونایی من چندین بار و در رسانههای مختلف همین مثال را زدهام که شما امروز بهعنوان یکی از آن بزرگان خط مقدم تئاتر بعد از کودتای 28 مرداد آن را بازگو میکنید. من ایمان دارم که بعد از کرونا بر میزان مخاطبان تئاتر اضافه خواهد شد اما عدهای آه و ناله میکنند که کار و کاسبی تئاتریها به خطر افتاده باید تماشاخانهها را باز کنیم.
استاد ادامه دادند: آقا جان، بنده و جنابعالی از وقتی که امروز همدیگر را دیدهایم، چند بار الکل به دستهامون زدیم، هر دو ماسک زدیم، مگه میشه با جان مردم شوخی کرد؟ دیدن تئاتر آرامش خیال میخواهد؛ ما هر دو الان نگران سلامتیمون هستیم، وای به حال آن روزی که یه جمعیتی، در این شرایط بریزن توی تئاتر و خدای نکرده روز بعد کسی مبتلا بشه یا فوت بکنه… بههرحال توی اینجور موارد قلدری و حرف زور کارساز نیست… بعد دوباره به یاد آن خاطرهها افتادند: وقتی در تهران تلویزیون راه افتاد شهرهای دیگه، بعضیهاشون حتی برق نداشتند یا حتی رادیو نداشتند اما همون اجراهای زنده هفتگی ما باعث شهرت ما و باعث معرفی تئاتر در سرتاسر ایران شد، چون خبرهاش در مجلات و روزنامهها کار میشد و باعث این شد که ما نهتنها برنامه هفتگی داشتیم بلکه پیشفروش هم میکردیم. بنده و انتظامی و جوانمرد و والی همون آدمها بودیم که کسی به دیدن کارامون نمیومد اما با این وسیله، با تلویزیون، اسمی در کردیم و گیشه ما رونق گرفت و تئاتر از بیاعتنایی نجات پیدا کرد.
من خطاب به نصیریان ادامه دادم: سالی که شما افول رادی رو کارگردانی و بازی کرده بودین من اومدم دم تالار بیستوپنج شهریور، غلغله بود. گیشه بسته بود. من خدا خدا میکردم که یه بلیت گیرم بیاد، یهو یکی از میون جمعیت دستش رو بالا گرفت و گفت کی بلیت میخواد؟ من دوتا اضافه دارم و من یکیش رو قاپیدم و پولش رو دادم: روی صحنه که اومدین قلبم تاپتاپ میکرد: خدایا این همون علی نصیریانه که عکسش رو دیدهم، راجع به اجراهای زنده تلویزیونش خوندم و شنیدم… این صحنه هرگز یادم نمیره… بله حق با شماست؛ تلویزیون در این رابطه نجاتبخش بود. بعدها تلهتئاتر با سرپرستی داود رشیدی مفری برای درآمدزایی خانواده تئاتر و در ضمن آشناکردن مخاطبان با نمایشهای ایرانی و غیرایرانی شده بود و تئاتر از حمایت مردم برخوردار شد. خلاصه کنم هر آنچه من قبلا نوشته بودم یک سند زنده تئاتر، یک رنجکشیده تئاتر یک استاد به زبان میآورد و گواهی میداد که من بیراه نگفتهام، من برای مخالفت با کسی و به صرف مخالفت با گروهی ننوشتهام و حرف نزدهام. در این شرایط باید راههای جدیدی را بیازماییم: انتشار نمایشنامه، تألیف یا ترجمه آثار تئوریک تئاتر، اجراهای آنلاین یا آفلاین و برگزاری ورکشاپهای آنلاین و گستردهکردن شعاع عرضه و عرصه تئاتر از راههای مختلف. خلاصه یأس و دلمردگی و ساز مخالفزدن چاره کار نیست؛ باید با وجود سلطه این شرایط و در عین پذیرش آن راههای دیگری برای بقای تئاتر جستوجو کنیم.