توضیحات رخشان بنی اعتماد درباره مصادیق امید و روشنی موجود در “قصه ها”
سینماژورنال: “قصه ها” از زمان نمایش در جشنواره سی و دوم فیلم فجر از سوی برخی رسانه ها هدف این اتهام قرار گرفت که فیلمی سیاه نمایانه است.
به گزارش سینماژورنال همین اتهام هم بود که باعث شد از زمان نمایش در جشنواره تا اکران عمومی آن بیشتر از یک سال وقفه بیفتد. در این مدت هم بیشتر رسانه های منتقد از حجم بالای نومیدی موجود در فیلم سخن گفتند.
رخشان بنی اعتماد کارگردان اثر اما در تازه ترین گفتگوی خود برخی از شمول امید و روشنی که در “قصه ها” نهفته را برشمرده است.
این اسمش امید است
این کارگردان مقاومت آدمها و واندادن در برابر شرایط آسیبزا را نشان از بارقههای امید دانسته و به “شرق” می گوید: اینکه حتی شخصیتها وقتی در برابر تنگناها قرار میگیرند به انحراف کشیده نشوند این چیزی است که من اسمش را میگذارم امید.
دلال مواد مخدر، مسافرکشی زحمتکش شده
بنی اعتماد سپس مثالهایی درباره وجوه امیدوارانه اثرش آورده و می افزاید: عباس که در فیلم «زیر پوست شهر» برای بهبود وضعیت مالی زندگی دنبال رؤیاهای خود رفته و سرخورده شده، دیگر تن به دلالی مواد مخدر نمیدهد و حالا به مسافرکش زحمتکش تبدیل شده که زندگی خود را میگذراند.
صورتش به دست مرد سوخته اما…
وی می افزاید: نرگس فیلم «نرگس» که آنهمه فاجعه بر سرش آمده، خشونت دیده و زجر کشیده، حالا کار میکند و سیسمونی بچهاش را با وامی که خودش گرفته بهشکل قسطی میپردازد. با وجود آنکه صورتش بهدست مرد سوخته و از شکل افتاده قبول کرده که به شرط ترک اعتیاد شوهرش، از او شکایتی نکند. خب، بهنظر شما روشنی بیش از این در کجاست؟ منزلت انسانی را دیگر کجا باید ببینیم؟
اوج عشق در روابط ظریف یک زوج
این کارگردان ادامه می دهد: سارای فیلم «خونبازی» اعتیاد را ترک کرده و مددکار داوطلب شده؛ مددرسان آدمهایی که موقعیتی نظیر او دارند. در خانوادهای مثل نوبر و رضا که فقر اقتصادی تمام غرور و شأن مرد را زیرسؤال برده، نانخورِ زن بودن اصلا چیز راحتی نیست، اما میبینیم که عشق چگونه حضور پیدا میکند و اوج عشق را در روابط ظریفشان میبینیم. امید یعنی این؛ یعنی انسانبودن.
نمی توانم آدمها را در نماهای دونفره همراه با صورتهای پرنور نشان دهم
رخشان بنی اعتماد خاطرنشان می سازد: درست برخلاف چیزی که میگویند، من نمیتوانم شعار بدهم؛ نمیتوانم آدمها را به شکل نمای دونفره (Two Shot) نشان دهم که صورتشان پُر از نور است و چشمانشان برق میزند و با دستهگلی در دست به آینده روشن نگاه کنند. از نظر من این یعنی فریب، ولی من امید را فریب نمیدانم. بهجای این فکر میکنم امید، انسانبودن و مقاومتکردن و واقعیبودن است. برای همین در برابر اتهاماتی مثل سیاهنمایی فقط میتوانم بگویم ممکن است در فیلمم سیاهیها را نشان بدهم، اما برای آدمها سرنوشت محتومی در نظر نمیگیرم.