سینماروزان: مجید جوانمرد کارگردان قدیمی سینمای ایران، برگزاری بزرگداشتش را مجالی کرد هم برای گلایه از بیتوجهی به پیشکسوتان و هم برای توصیفی از حال و هوای این روزهایشان.
مجید جوانمرد با اشاره به زندگی تیره و تارش در سالهای اخیر اظهار داشت: امشب، نمیدانم چرا یاد فیلم «داش آکل» افتادم که در آن کاکا رستم میگفت امشب شب منه، هر کی از این طرف من بخواد بره، اون طرف من با قمه دو شقش میکنم! راستش در حال حاضر، تمام اوقات را مثل قهرمانان فیلمهای نوآر در شب زندگی میکنیم!
این کارگردان ادامه داد: سینما مقدس است اما امروز غالبا به آن، به طور سطحی نگاه میکنند و دیگر به شکلی که باید به آن احترام گذاشت، نیست. من جزو آن دسته از فیلمسازانی هستم که با عشق و علاقه، فیلم دیدن را شروع کردم. با دم سینما ایستادن، پول جمع کردن برای بلیت، دزدکی به سینما رفتن و… من خیلی فیلم دیدم. اولین فیلم غیرمتعارفی که در سینماهای اهواز دیدم، «پیشخدمت» ساخته جوزف لوزی بود. و دیدم که آن فیلم از نظر پرداخت و دکوپاژ، با فیلمهای دیگری که میدیدم تفاوت داشت. من وقتی فیلم «قیصر» را دیدم، فیلم من را تکان داد و از آن به بعد، سعی کردم به سینما جدیتر نگاه کنم. وقتی برای اولین بار «این گروه خشن» را دیدم واقعا برای شخصیت پایک بیشاپ (با بازی ویلیام هولدن) گریه میکردم. شخصیتی که نوستالژی داشت، عمق داشت، میخندید، گریه میکرد، غمگین میشد، عاشق میشد و… من فیلمهای «ژانپیر ملویل» را خیلی دوست دارم. راه رفتن و لباس پوشیدن من، متأثر از قهرمانهای مورد علاقهام است. حتی در حرف زدنم و حتی در کارگردانیام، سعی میکنم که ادای آنها را دربیاورم. البته الان در این سن و سال، دیگر این ادا نیست و به قول کامران ملکی، جزو سرشت من شده است. سینما برای من از مرحله یک شغل یا حرفه گذشته و به من حتی فلسفه و اندیشهورزی، یاد داده و میدهد. من از نظر فکری، به سینما محتاجم.
سازنده “شکار” و “مار” گفت: بسیاری از هنرمندان سینمای ایران که به آنها اعتقاد دارم، شبیه من پرورش پیدا کردند اما به حقشان نرسیدهاند. بعضیهایشان از روی شکیبایی یا خجالت یا بزرگمنشی کوتاه میآیند و هیچچیز نمیگویند یا اعتراضی نمیکنند. اصولا این را هم نمیدانم باید به چه کسی اعتراض کنند؟ به کسی که نمیتوانی با او دو کلمه راجع به سینما صحبت کنی، باید چه اعتراضی کرد؟! یک زمانی در خانه نشسته بودیم و تلفن خانه زنگ میخورد؛ تهیه کننده میگفت فیلمنامهای داریم، آن را بخوانید تا کار کنیم. اما حالا زمانهای شده که من ۱۲ سال روی فیلمنامه کار میکنم و منتظر سرمایهگذار هستم. من در این سالها همیشه فیلمنامه داشتم و همیشه آماده کار بودم و دوست داشتم فیلم بسازم اما برایم مشخص نشد که چرا دیگر سرمایهگذاری برای فیلمهایی که دوست دارم بسازم، به میدان نمیآید!
او با اشاره به علائقش در ساخت فیلمهای تجاری خوشساخت و راه رفتن روی مرز باریک سینمای هنری و تجاری، گفت: من همواره سعی کردهام در سینمای ایران از این دست فیلمها بسازم و تنها یک بار اشتباه کردم؛ سر فیلم آخرم “آدم باش” که تحمیلی بود. من یک فیلمنامه داشتم و دنبال سرمایهگذار میگشتم. آقایی آمد و گفت شما تهیه کننده صوری من شو! دیدم فیلمنامه بسیار بدی است اما برای این که بیکار نباشم، رفتم پروانه ساخت برایش گرفتم. در ادامه وزارت ارشاد گفت ما این آقا را نمیشناسیم، تو خودت بساز. من گفتم که سینمای من در این حال و هوا نیست. فیلمنامه را بازنویسی کردم و دست آخر فیلم را ساختم اما فیلمی شد که وقتی میبینم، خودم هم نمیدانم چه ساختهام! قصدم این بود فیلم را در مایههای آثار «بیلی وایلدر» بسازم و قواعد درستی داشته باشد اما نشد. مجبور بودم با سرمایهگذارانی کار کنم که بیتجربه و خام بودند و در نهایت فیلم را با ذهنیت بسیار آشفته ساختم. با این همه، فیلم یک میلیارد فروخت، ولی چون مخارجش زیاد شده بود، به جایی نرسید. من در ۲۵ درصد فیلم، شریک بودم و ۳۰۰ میلیون تومان سرمایه گذاشته بودم اما فیلم شکست خورد و من واقعا ورشکسته شدم. نکته این بود که سرمایهگذار به من گفت کاری میکنم تا ابد فیلم نسازی چون فکر میکرد من سرش کلاه گذاشتهام درحالیکه خودم ۳۰۰میلیونم در دوران دلار ۳هزار تومانی را بر سر این فیلم گذاشتم که البته تلف شد!!!
جوانمرد با اشاره به تولید دو فیلم پرمخاطب “دستمزد” و “قافله” برای حسین فرحبخش-مهدی احمدی-یدالله شهیدی-عبدالله علیخانی بیان داشت: فیلم «دستمزد» اواخر دهه ۶۰ اکران شد و به خاطر دارم در شهر اصفهان، آن قدر تماشاگر داشت که به پول بلیت امروز، میتوانم بگویم فروش فیلم در آن شهر، به چیزی حدود ۳ یا ۴ میلیارد تومان امروز میرسید! همین ماجرا برای فیلم «قافله» اتفاق افتاد. فیلمی که برای یکی از دوستان ساختم و خیلی فروخت. اصلا انتظارش را هم نداشتم که میلیونها نفر این فیلمها را ببینند؛ فقط دستمزدم را گرفتم و کشیدم کنار! بعدها انتظار داشتم تهیه کنندگان آن فیلم، بعدتر حال و روز من را ببیند و حالی از من بپرسند!! من نمیخواهم از این حرفها بزنم و اهل غرزدن نیستم، اما من هم استقبال میکنم از این که حقتألیف فیلمهای موفق سینمای ایران جدی گرفته شود و از هر نمایشی، درصدی را به کارگردانش بدهند. یا اگر کارگردانش در قید حیات نبود، آن را به زن و بچهاش بدهند!
جوانمرد اظهارداشت: من نام آخرین فیلمنامهام را «داغونت میکنم» گذاشتهام. شاید بیانگر این است که میخواهم تلافی همه اتفاقات این چند سال را در این اسم خلاصه کنم و با تولید فیلم همه آنچه بر من رفته را تلافی خواهم کرد.