سینماروزان: حسین فرحبخش بعد از دو نامه ای که به شهردار تهران نوشت و درباره سوءمدیریت شهری به صراحت او را مخاطب قرار داد به تازگی هم نامه ای به مدیرمسئول «کیهان» نوشت و به گلایه از او پرداخت که چرا بخاطر حمایت از کاندیدایی خاص در انتخابات بر او و شماری دیگر از همصنفانش تاخته است.
این نامه نگاری باعث شده روزنامه اصلاح طلب «شرق» که به لحاظ سیاسی در قطب مقابل «کیهان» است به سراغ فرحبخش رفته و درباره این نامه نگاری بپرسد. پرسیدن در این باره باعث شده فرحبخش درباره برخی مشکلاتی که در سالهای اخیر و علیرغم روی کار آمدن دولتی که در انتخابات ۹۶ از آن حمایت کرده، وجود داشته هم سخن گوید.
متن گفته های فرحبخش را بخوانید:
بعد از نامهنگاریتان به شهردار تهران قبل از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری، این هفته هم نامهای خطاب به مدیرمسئول روزنامه «کیهان» نوشتهاید. معمولا رسم بر این است که نامههای اعتراضآمیز را خطاب به نویسندگان مطالب مینویسند؛ چرا این بار مدیریت اصلی یک روزنامه را هدف قرار دادهاید؟
دراینباره مجبورم مقدمهای را توضیح دهم. پدر مرحوم من از السابقون انقلاب بودند و در این مسیر با شهید مطهری حشرونشر داشتند و همنظر و همعقیده با نگاه ایشان بودند. طبیعی است من هم دنبالهرو ایشان بودم و میان فرزندان پدرم، بیشتر از همه من از ایشان دنبالهروی میکردم. به همین دلیل از دوران جوانی تا امروز، دین مبین اسلام را به گونهی دیگر یاد گرفتهام. همه میدانند مردم ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی مشقات زیادی را تحمل کردهاند. بعد از انقلاب هم در روزهای جنگ، متحمل سختیهای زیادی شدهاند. اصلا کل جهان مقابل ملت ایران ایستاده بود؛ اما به حولوقوه الهی ملت همه این مسائل را پشت سر گذاشتند. ملت ایران، ملت بیدار و هوشیاری است و همه مسائل را دقیقا رصد میکند. من هم همیشه دوران، نه اصولگرا و نه اصلاحطلب بودهام؛ بلکه خود را پیرو مکتب اهل بیت سلاماللهعلیها میدانم که همان خطمشی اعتدالی است. به فرموده امام صادق(ع)، هرکه جلوتر از ما حرکت کند، میسوزد و هرکس از ما عقب بیفتد، هلاک میشود. متأسفانه مدیرمسئول «کیهان» معمولا مطالبی را به افراد نسبت میدهد که حقیقت ندارد. معمولا هرکسی مخالف نگاه ایشان عمل کند، به چوب ناسزا و اتهام رانده میشود. به همین دلیل ناچار شدم نامهای سرگشاده خطاب به ایشان بنویسم. مگر ایشان در جایگاهی قرار دارند که به ملت توهین میکنند. خیلی به منتخبان مردم انگ بیگانهپروری میزند و آنها را به ضدیت علیه نظام جمهوری اسلامی و مردم متهم میکند.
در موارد متعدد علیه هنرمندان پروندهسازی میکند؛ ازجمله اینکه در سال ١٣٩١ خطاب به خودم نوشت که من در ابتدا تدارکاتچی بودم و با پارتیبازی تهیهکننده شدم و حالا هم مشغول برجسازی در شمال تهران هستم! جلالخالق. همه میدانند من در سال ١٣٦١ با فیلم «ریشه در خون» به کارگردانی سیروس الوند برای نخستینبار تهیهکنندگی را در سینما تجربه کردم. قبل از آن هم اصلا در سینما حضور نداشتم.
آن موقع کل هزینه فیلم دو میلیون تومان شد که با این مقدار پول، میتوانستم چهار آپارتمان در خیابان ونک خریداری کنم؛ اما امروز با پول دو تا فیلم هم بهراحتی نمیتوان یک خانه خرید. بااینحال، چون کار فرهنگی را دوست داشتم، به سینما رو آوردم. منتها من در همه فیلمهایم فرهنگ را از زاویه خودم میسازم نه از نگاه آقای شریعتمداری. یا در زمان اکران فیلم «خصوصی»، تفکرات نظیر ایشان موانعی برای فیلمم به وجود آوردند؛ اما سؤال اساسی من این است که چرا کسی با او کاری ندارد؟ ایشان با کدام اسنادی این مطالب را مینویسند؟ بالاخره ایشان باید روزی پاسخگوی اینگونه مطالب باشد و این نکته همچنان مجهول است.
البته برخیها معتقدند شما هم بهراحتی فیلم میسازید و به دلیل حمایت برخیها، کسی نمیتواند به شما اعتراض کند. نظرتان چیست؟
نه اینگونه نیست. پس چرا فیلم اخیرم «پا تو کفش من نکن» را رئیسکل اداره نظارت و ارزشیابی با وجود دادن مجوز از سوی شورای پروانه نمایش، هشت ماه معلق نگه داشت و از اختیارات خود استفاده کرد و گفت موارد دیگری باید اصلاحیه بخورد؟! در چهار سال اول دولت روحانی هم نهتنها حمایتی از فیلم «مستانه» نشد؛ بلکه تلویزیون تیزرهای فیلم را پخش نکرد و شهرداری هم اجازه نداد فیلم در سطح شهر تبلیغ شود و فیلم من را داغان کردند. خب اگر حمایتی داشتم، سرنوشت فیلمهایم چنین نمیشد! مگر کدامیک از فیلمهای من خلاف قانون و شرع بودند که اینگونه با آنها رفتار شد؟ پس مشخص است اتهامات به فیلم کذب محض است. ضمنا در محتوای نامههای من کدامیک خلاف واقعیت موجود است! من فکر میکنم گر گدا کاهل بود / تقصیر صاحبخانه چیست، حکایت ماست. اگر کاهلی میکنیم و نقدها را مطرح نمیکنیم، مشکل ماست؛ وگرنه جمهوری اسلامی مشکلی با این حرف ندارد و پذیرای نقدهاست.
با وجود اینکه قدرت شما و مدیرمسئول در کفه ترازو یک وزن نیست، از تبعات اعتراضتان احساس خطر نمیکنید؟
بههیچوجه؛ چون ابتدای نامهام آوردم «اِلهي و رَبي مَن لي غَيرُك». کسی که به خدا ایمان داشته باشد از هیچ چیزی هراس ندارد؛ اما حکایت برخیها، داستان فیلم «سامسون و دلیله» است که در دوران بچگی دیدم. قهرمان داستان تازمانیکه مو داشت، توانایی غلبه بر همه چیز را داشت و وقتی مویسرش را تراشید، فاقد قدرت شد. من هیچ پشتوانهای ندارم جز خدا.
حالا فکر میکنید با نوشتن این نامه مشکلتان حل میشود؟
من شخصا مشکل ندارم. نوشتم تا راهی باز شود. اگر شد که دیگر به خود اجازه نمیدهند چنین کارهایی را تکرار کنند و اگر نشد، من به تکلیف خودم عمل کردهام.
ایشان در دوران فیلم فارسی سیاهی لشگر، کمک سیم کش و کتک خور حرفهای بوده، از آنهایی که در ارباب جمشید پرسه میزدند. در تیتر بسیاری از فیلم فارسیها اسم ایشان دیده میشود، یا یک نفر هم اسم ایشان بوده و یا این آقا یک دروغگوی درجه سوم هستند! در ضمن لمپن بودن و هر لحظه امادهٔ کتک کاری بودن از قیافه و گفتار ایشان میبارد. موفق باشند …