سینماروزان/حسین آقابیگی: در شیراز مسائل ما نسبت به جاهای دیگر زیاد بود. چون در شیراز اتفاق جشنهای ۲۵۰۰ ساله افتاده بود و ما را آدمهای جشن هنر میدیدند، درحالی که کاری به جشن هنر نداشتیم. کارمان یک تئاتر خوب و عالی بود.
مهدی فقیه بازیگر باسابقه با بیان مطلب فوق به روزنامه فرهیختگان گفت: مرحوم پدرم رئیسالقراء بود و تفسیر قرآن داشت، ولی دید بازی داشت. تئاتری داشتیم که آقای لایق نوشته بود و در نمای مکه و بعثت رسولالله اجرا میشد. مرحوم لایق گفتند پدر شما ببیند که این خوب است یا خیر. پدرم تایید کردند و حتی تشویق کردند این کارها را انجام دهیم.
بازیگر “هور در آتش” ادامه داد: در دوران انقلاب خیلی فعالیت داشتیم. من سریگرافی را بلد بودم، آن زمان بنر نبود و تصویر امام را چاپ میکردیم و یکبار تصویری از حضرت امام(ره) چاپ کردیم و حدود ۲۰۰ مورد بود و ۱۰۰ چاپ را به تهران فرستادیم. فعالیت در این عرصه زیاد بود. در وادی جریان انقلاب حتی عکاسی هم میکردم.
مهدی فقیه با اشاره به سوابق حضورش در دفاع مقدس بیان داشت: زمان جنگ در جبههها هم تئاتر اجرا میکردیم. خیلی زیاد بود. من از فاو تا بلندیهای حاجعمران را با گروه خودم رفتم و اجراهای زیادی داشتیم. بلندیهای حاجعمران هوابرد شیراز بود و ما برای آنها تئاتر اجرا کردیم.
فقیه گفت: در فاو کتاب هم توزیع میکردیم. آن زمان فاو را گرفته بودند و آنجا در سنگری زیر زمین بودیم. من به رزمندگان کتاب میدادم و مسئولیتم این بود. مسئولان آمدند و گفتند شما چرا اینجا هستید و ما فاو را داریم از دست میدهیم. گفتم مگر اینها که بهشان کتاب میدادم رزمندگان ما نبودند که من بخواهم به آنها کتاب بدهم؟ گفتند نه، آنها عراقی بودند و اگر میدانستند که نیروی ایرانی هستی، یا اسیر میشدی یا تو را با گلوله میزدند!!
فقیه با اشاره به حسرت عدم همکاری با ملاقلی پور گفت: “سفر به چزابه” فیلم عجیبی بود. خاطرههای زیادی دربارهاش هست. سر یک کاری بودم و آقای ملاقلیپور میگفت باید بیایی و در “سفر به چزابه” هم بازی کنی، اما من نمیتوانستم. من یک هفته قبل فوت ملاقلیپور او را دیده بودم و میگفت هنوز ناراحتم که نیامدید.
بازیگر “ملک سلیمان” در چرایی گزیدهکاری اظهار داشت: برای من جای تعجب است که برخی میگویند من همزمان در ۵ جا کار میکنم. من تاکنون در عمر هنری خود دو کار را با هم نداشتم. این اقدام به آثار و محصول نهایی ضرر میزند.
وی تاکید کرد: برای گذران امور زندگی خود کار نجاری میکنم. وقتی کار بازیگری نباشد، مجبور هستم کار نجاری کنم. سنم بالا رفته و نمیتوانم کار سنگین کنم و کارهای کمتر و راحتتر را انجام میدهم. خاتمکاری هم انجام میدادم.