1

خوشحال می‌شوم بگویید «زندگی و زندگی» را شبیه به «زندگی و دیگر هیچ» کیارستمی ساخته‌ام

سینماروزان: مراسم نمایش و نقد و بررسی فیلم سینمایی «زندگی و زندگی» شب گذشته (۱۲ اسفند ماه) با حضور علی قوی‌تن تهیه‌کننده و کارگردان، هدا مقدم‌منش بازیگر و منوچهر دین‌پرست منتقد در پردیس سینمایی چارسو برگزار شد.

پس از اتمام نمایش «زندگی و زندگی» علی زادمهر به عنوان مجری مراسم از علی قوی‌تن تهیه‌کننده و کارگردان، هدا مقدم‌منش بازیگر و منوچهر دین‌پرست منتقد دعوت کرد تا روی سن بیایند. در ابتدای مراسم منوچهر دین‌پرست از «زندگی و زندگی» به عنوان اثری خاص نام برد و اظهار داشت: ساخته آقای قوی‌تن مخاطبان کمتری دارد زیرا جزو فیلم‌های خاص برشمرده می‌شود. می‌خواهم ذهن‌تان را به دو دیدگاه نزدیک‌تر کنم. یکی یافتن معنای زندگی است که در این دیدگاه فرض گرفته می‌شود که زندگی و خود هستی معنا دارند و ما باید آن معنا را پیدا کنیم، اما زمانی است که شما به زندگی یک معنایی می‌دهید؛ فرض اصلی این است که چنین دیدگاهی در زندگی معنایی ندارد، و این ما هستیم که باید به آن معنا ببخشیم. پس در دیدگاه اول انسان در مقام کاشف است و در دیدگاه دوم یک جاعل است و جعل می‌کند معنای زندگی را.

وی افزود: ما در فیلم مشاهده می‌کنیم که معلمی در زمان شیوع ویروس کرونا سعی دارد بفهمد چرا چند تن از دانش‌آموزانش در کلاس‌های آنلاین شرکت نکرده‌اند. در واقع در فیلم معلم یک کانونی محسوب می‌شود که می‌تواند بخشی از آن معنادهی فیلم را مورد توجه قرار دهد. فارغ از جزئیات و خرده داستان‌هایی از جمله قاچاق درختان، پیدا کردن آدرس و… که در فیلم دیدیم، به این نکته باید اشاره کنم که هدف معلم تنها رسیدن به آن دانش‌آموزان نیست. کلیت حضور معلم در این‌جاست که کارگردان اثر تلاش کردند آن را طی چند ساعت به ما نشان دهند. اگر معلم در فیلم نبود و فرد دیگری جای وی قرار می‌گرفت، این‌جا کلیت فیلم و آن اسم جذاب «زندگی و زندگی» نمی‌توانست خود را آشکار کند.

این منتقد در ادامه با اشاره به شباهت ساخته جدید علی قوی‌تن به فیلم «زندگی و دیگر هیچ» عباس کیارستمی گفت: در فیلم آقای کیارستمی که فضای مردانه‌تری نسبت به «زندگی و زندگی» دارد، پدری به دنبال این است تا ببیند دانش‌آموزان فیلم «خانه دوست کجاست» بعد از زلزله به چه سرنوشتی دچار شده‌اند. اشکالی هم ندارد زیرا آقای قوی‌تن سعی داشته روایت خودش را از یک نقطه دیگر بپردازد، اما نکته‌ای که باید به آن اشاره کنم این است که هر دو کارگردان بسیار به سهراب سپهری تعلق خاطر داشته‌اند. در «زندگی و زندگی» کارگردان می‌خواهد با سهراب سپهری همسو شود و از جهان وی برای فیلمش استفاده کند. زمانی که سهراب در اشعارش می‌گوید: زندگی شستن یک بشقاب است، زندگی یافتن یک سکه ده شاهی در جوی خیابان است، یعنی زندگی به همین سادگی است. وقتی نیز می‌گوید زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است بی‌غرض ما را به واژه «اکنون» چنان نزدیک می‌کند که رمز این واژه را پیدا کنیم.
در ادامه مراسم علی قوی‌تن کارگردان اثر با اشاره به انگیزه خود از نگارش فیلمنامه و تولید «زندگی و زندگی» اظهار داشت: ایده اولیه این فیلم در زمان فیلمبرداری فیلم سینمایی «رویای سهراب» به ذهنم رسید و رفته رفته فیلمنامه و طرح کلی به نتیجه‌ای رسید که امشب آن را مشاهده کردید. فیلمنامه «زندگی و زندگی» در نگاه مخاطب عام شاید چندان جذاب به نظر نرسد ولی دوستانی که اهل فن هستند می‌دانند ساخت چنین فیلم‌هایی با توجه به هزینه‌های تولید و… چقدر می‌تواند فرسایشی و دشوار باشد. با این حال وقتی این فیلم برنده پنج جایزه اصلی از جشنواره‌های بین‌المللی شد، همین موفقیت نشان از این دارد که ما نتیجه لازم را دریافت کرده‌ایم.

این کارگردان در ادامه در پاسخ به این سوال که آیا «زندگی و زندگی» را با الهام از فیلم «زندگی و دیگر هیچ» زنده‌یاد عباس کیارستمی ساخته، گفت: اگر از من بپرسند در ایران به کدام کارگردان علاقه‌مند هستم به طور قطع می‌گویم عباس کیارستمی. علاوه بر کیارستمی با آثار کارگردانانی چون روبر برسون، اینگمار برگمان، آندری تارکوفسکی و فدریکو فلینی زندگی می‌کنم.
وی همچنین افزود: آثار آقای کیارستمی را هم همین‌طور با علاقه دیده‌ام و بسیار خوشحال می‌شوم که بگویید «زندگی و زندگی» را کاملاً شبیه به «زندگی و دیگر هیچ» ساخته‌ام. با این حال باید اعلام کنم این قصه به شکلی نبوده که بخواهم در نگارش فیلمنامه آن از اثر آقای کیارستمی الگو بگیرم. اگر هم شباهتی در آن می‌بینید به صورت کاملاً تصادفی بوده است. در واقع «زندگی و زندگی» یک سه گانه است و «آرزوی زیبا» و «قبل از مرگ» دو عنوان دیگر آن محسوب می‌شود.

هدا مقدم‌منش بازیگر «زندگی و زندگی» نیز درباره حضور خود در این فیلم گفت: زمانی که فیلمنامه این اثر به دستم رسید در ابتدا متوجه ظاهر ساده آن شدم و به همین خاطر سعی کردم به دنبال جزئیات و مفهومی که پشت دیالوگ‌های آن پنهان است، باشم. کلمه به کلمه دیالوگ‌هایی که آقای قوی‌تن برای معلم و کودک قصه فیلم نوشته‌اند پر از معنی است. در زمان نمایش فیلم در سالن به آقای قوی‌تن گفتم در سکانس آخر فیلم که شخصیت کودک قصه شروع به گریه کردن می‌کند من نیز همراه با وی بغض می‌کنم و بی‌اختیار اشک از چشمانم جاری می‌شود. من به خوبی درک می‌کنم که شخصیت مادر در فیلم حرف‌های دل تمام مادران را بازگو می‌کند. این کاراکتر به نوعی با خودش بین جبر و اومانیسم زندگی در حال مجادله است.

وی افزود: در این سکانس مادر ادعا می‌کند در مقاطعی از زندگی من اختیار دارم، من می‌توانم زندگی را برای خودم تعریف کنم، دوست دارم سر کار بروم و حتی به خوشگذرانی بپردازم، اما جبر زندگی حرف دیگری برای این مادر دارد و این اجازه را به وی نمی‌دهد. خانم‌هایی که به طور ناخواسته باردار می‌شوند با چنین دوگانگی‌هایی مواجه هستند، آنان همیشه تلاش می‌کنند بین جبر و اختیار فرمان زندگی را به دست خودشان بگیرند. در بخش‌هایی از دیالوگ‌های فیلم ما می‌بینیم که این قضیه واقعاً وجود دارد؛ جایی که دختر بچه به مادرش می‌گوید این گیاه‌ها و درختان به جای کویر آیا دوست نداشتند در شمال کشور رشد کنند؟! و مادر نیز در جواب وی می‌گوید: فکر نمی‌کنم این تصمیم خود آن‌ها بوده باشد که در این منطقه حضور داشته باشند. این دقیقاً همان تعریفی از جبر زندگی محسوب می‌شود و درختان و گیاه‌ها تمثیلی از مادران قصه ما است.

این بازیگر در ادامه گفت: در یکی از اکران‌های تهران و در هنگام پخش این سکانس من صدای گریه مادری را شنیدم که پشت سر من نشسته بود و به نوعی با شخصیت مادر «زندگی و زندگی» همذات‌پنداری می‌کرد. متأسفانه در جامعه فعلی ما خیلی از مادران دچار این اتفاق هستند و چاره‌ای نیز ندارند که با آن کنار بیایند.

مقدم‌منش در پاسخ به این سوال که آیا مخاطب به راحتی با مفهوم فیلم ارتباط برقرار می کند یا خیر گفت: دوست دارم دوباره از آقای کیارستمی یاد کنیم که در جایی گفته بودند فیلمساز و بازیگر در هنگام ساخت یک فیلم وظیفه‌شان این نیست که تمام و کمال مفهوم آن فیلم را کف دست بیننده بگذارند، در واقع بازیگر یا فیلمساز وظیفه دارند آن «چرا» را در ذهن بیننده به وجود بیاورند و وقتی این اتفاق رخ دهد یعنی به هدف خودشان رسیده‌اند.

وی در پایان درباره تعامل با بازیگر کودک فیلم (مهربان درویش‌زاده) اظهار داشت: آقای قوی‌تن در شکل‌گیری تعامل با بازیگر خردسال فیلم نقش بسزایی داشتند. من فرزندی ندارم و به همین دلیل شاید نمی‌توانستم ارتباط مادر و فرزند را به خوبی درک کنم. آقای قوی‌تن در این بخش راهنمایی‌های بسیاری داشتند و خوشحالم که نتیجه کار موفقیت‌آمیز بود. ضمن این‌که مهربان درویش‌زاده بسیار با استعداد بود و با وجود سن کمی که داشت با بسیاری از مشکلات تولید کنار می‌آمد. فیلمبرداری «زندگی و زندگی» در فصل تابستان انجام شد و با توجه به گرمای هوا و لوکیشن‌های فیلم که همگی در مناطق کویری قرار داشت کار را برای بازیگر خردسال بسیار سخت می‌کرد. با تمام این تفاسیر مهربان نهایت همکاری را با گروه داشت و در نهایت من نیز توانستم با نزدیک شدن به او آن رابطه مادر و دختر را به خوبی ایجاد کنم.

علی قوی‌تن نیز در تکمیل صحبت‌های مقدم‌منش نیز گفت: قبل از انتخاب مهربان درویش‌زاده ما از ابتدای کار با شش بازیگر خردسال دیگر کار را شروع کردیم، منتهی هر کدام از این بازیگران پس از گذشت چند روز از فیلمبرداری از پروژه انصراف می‌دادند و ما به همین دلیل مجبور بودیم کار را با بازیگر دیگری از ابتدا آغاز کنیم. در واقع ۳۰- ۴۰ روز از زمان ما صرف انتخاب بازیگر خردسال شد و به نوعی روند تولید پروژه را با تأخیر مواجه می‌کرد.

این کارگردان در پایان مراسم از حنانه جعفری دیگر بازیگر نوجوان «زندگی و زندگی» که در سالن حضور داشت قدردانی کرد.