1

«خیبولا»؛ برداشتی ناسیونالیستی از یک واقعیت تاریخی

سینماروزان/امید عشیری(عشریه): «خیبولا» فیلمی گرجیست که در ماجرای آخرین روزهای زندگی زویاد گامساخوردیا نخستین رئیس جمهور کشور گرجستان بعد از انحلال اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را روایت می‌کند.
این فیلم در به زبان گرجی و در گرجستان تولید شده و سرمایه‌‌گذاران آن از کشورهای آلمان، فرانسه و گرجستان بوده‌اند.

در خصوص پیشینه قصه، باید گفت که این اثر بر اساس یک روایت تاریخی ساخته شده است. در حقیقت باید گفت بر اساس برداشت فیلمساز از کودتای دسامبر ۱۹۹۱ گرجستان که این کشور را چندین سال درگیر جنگ داخلی کرد. زویاد گامساخوردیا فعال سیاسی ملی‌گرای گرجستانی بود که در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی نسبت به سیاست‌های اتحاد جماهیر شوروی در خصوص حقوق ملیت‌ها، تحصیل به زبان مادری و ارزش‌های فرهنگی گرجستانی انتقادات شدید داشت و در این مسیر به مرور به همراه مراب کوستاوا تبدیل به یکی از رهبران جنبش استقلال گرجستان شد. فعالیت‌های گامساخوردیا بر علیه حکومت مسکو، در شرایط سیاسی جنگ سرد به مزاج امریکایی‌ها هم خوش می‌آمد و به زودی از فعالیتی مدنی تبدیل به جنبشی جدایی طلبانه شد.
در آستانه انحلال اتحاد شوروی، گامساخوردیا حکومت را در دست گرفت و در شرایطی که حدود ۳۰ درصد از جمعیت گرج‌تبار نبودند، سیاست‌های او موجب نارضایتی شدید در میان اقلیت‌های مختلف کشور شد. درگیری میان ساکنین استان‌های اوستیای جنوبی که عمدتا روس‌تبار و خواهان ماندن در اتحاد شوروی بودند و گرجی‌های جدایی‌طلب اوج گرفت و به مرور خشن و خشن‌تر شد.کار به جایی رسید که صدای نهادهای حقوق بشری غربی هم درآمد و حکومت گامساخوردیا به دلیل سرکوب آزادی بیان، آزادی مطبوعات و بازداشت منتقدین مورد انتقاد این سازمان‌ها واقع شد.
این سیاست‌ها به مرور بر تعداد منتقدین آقای رئیس جمهور افزود و نهایتا در دسامبر ۱۹۹۱ گروهی از مخالفین با حمله به تعدادی از ساختمان‌های دولتی حکومت را در دست گرفتند. او به ارمنستان و سپس به چچن واقع در روسیه گریخت و پس از آنکه شایعه شد نیروهای نظامی روسیه با کودتاچیان همکاری داشته اند، تصمیم گرفت روسیه را ترک کند. به فنلاند و اتریش رفت و در نشست‌های مختلف رسانه‌ای خود را رئیس جمهور قانونی گرجستان معرفی کرد. آتش جنگ داخلی در سال ۱۹۹۳ از همیشه شدیدتر شد. دولت در تبعید گامساخوردیا که در مجامع بین‌المللی از «مبارزه صلح‌آمیز در برابر شورای نظامی غیرقانونی» سخن می‌گفت با تشکیل نیروهای چریکی و نظامی توانست بخش‌هایی از مناطق شمال غربی گرجستان را تصرف کند اما تصرف بندر پاتی خشم کشورهای روسیه، گرجستان و آذربایجان که منافع استراتژیک زیادی در آن ناحیه را داشتند بر انگیخت و شورای حکومتی گرجستان  با حمایت تسلیحاتی و ارسال ۲۰۰۰ نیرو از طرف روسیه توانست به زودی جنبش گامساخوردیا را سرکوب کرده و حکومت را در دست گیرد.
در دسامبر ۱۹۹۳ گامساخوردیا در شرایطی که هنوز دلیلش مشخص نیست در روستای خیبولا واقع در غرب گرجستان درگذشت. گروهی مرگ او را نتیجه خودکشی می‌دانند، عده ای ترور و تعدادی دیگر کشته شدن در حین نبرد…
به سینما که برگردیم،  نکته قابل توجه درام تاریخی-سیاسی خیبولا حضور حسین محجوب بازیگر ایرانی به عنوان نقش اصلی داستان یعنی رئیس جمهور است. کاراکتری که گویا همه دوستش دارند اما قدرتی در دست ندارد.

کاراکتر رئیس جمهور شخصیتی درون‌گراست، زیاد سخن نمی‌گوید (که این می‌تواند هم به دلیل عدم تسلط بازیگر ایرانی بر زبان گرجی باشد و هم دلایل شخصی کارگردان)، دائما گروهی از محافظان که به نظر افراد وفادار به او هستند او را همراهی می‌کنند. محافظانی که از مرد مسن گرفته تا پسر جوان ۱۸ ساله در میان آنهاست. شخصیت نخست وزیر هم وجود دارد که هم به لحاظ جسمی و هم ظاهرا روحی ضعیف تر از رئیس جمهور است و امید بازگشت به قدرت را از دست رفته می‌بیند.
با آغاز فیلم سفر رئیس جمهور و یارانش در کوه‌ها و جنگل‌های گرجستان آغاز می‌شود. فیلمبرداری حرفه‌ای و نماهای زیبا از طبیعت بکر و کوهستانی کشور گرجستان، از خانه‌ای به خانه دیگر، رئیس جمهور و همراهانش هرکجا که می‌روند با استقبال و تایید ساکنین روبرو می‌شوند و می‌نوشند و فردی از ساکنین آن خانه برایشان سرود ملی‌گرایانه گرجی می‌خواند. این روند چندین بار در طول قصه تکرار می‌شود و ظاهرا فیلم‌ساز قصد دارد کلیه سرودهای ناسیونالیستی و ملی‌گرایانه گرجستان را برای بیننده خوانش کند.
آقای رئیس جمهور(که در تمامی صحنه‌های فیلم با همین نام خطاب می‌شود) به همراهان خود نیز اعتماد ندارد. نه به نخست وزیر و نه محافظانش. محافظانی که گویی در دل خود ستون پنجم هم دارند و هرکجا می‌روند خبر از شناسایی محل اختفای آنها توسط نیروهای حکومتی به گوش می‌رسد.
صحنه‌های سفر رئیس جمهور و یارانش در دل کوهستان‌ها و رودخانه‌های خروشان گرجستان چشم نواز است اما فیلم کماکان قصه ندارد و تنها مصائب رئیس جمهور را که به تاکید فیلمساز، محبوب مردم و مغضوب حکومت‌های خارجی و نیروهای دست‌نشانده و خائن آنهاست به نمایش گذاشته می شود.
نمایش فقر و انزوای مردم در کشوری که تا دو سال پیش جزوی از بزرگترین ابرقدرت جهان بوده‌اند، عجیب است. خصوصا وقتی فیلمساز قصد دفاع از رئیس‌جمهور را دارد. رئیس جمهوری که هرچه یارانش می‌گویند باید با خروج از کشور از ریخته‌شدن خون‌های بیشتر جلوگیری کند، زیر بار نمی‌رود و قصد تجهیز و جمع‌آوری نیرو را دارد. همه جا شایعه شده آن‌سوی کوه‌ها در نزدیکی یک سد تعدادی از نظامیان وفادار به رئیس جمهور در انتظار او هستند ولی به آنجا هم که می‌رسد تنها یک پسر بی‌خانمان از او استقبال می‌کند و همه به خانه‌هایشان برگشته‌اند. شب‌ هنگام افسری روس که هم لباس نظامی اتحاد شوروی را بر تن دارد و هم از واژه روسی «تاواریش» استفاده می‌کند به پناهگاه می‌آید و از او می‌خواهد کشور را ترک کند. پاسخ رئیس جمهور به او این است که در کشور خودت دستور بده نه اینجا.
در تمام طول فیلم شخصیت اصلی (رئیس جمهور) مدام صدای تظاهرات و شعار مردم را می‌شنود که گویی از او حمایت می‌کنند ولی هرگاه به خودش می‌آید می‌بیند توهمی بیش نبوده و خود را در تنهایی و سکوت می‌یابد.

رئیس جمهور کشوری که عملا در دست افراد دیگریست و هوادارانی که در خانه‌هایشان پنهان شده اند و تنها در خفا و مواجهه مستقیم از او حمایت می‌کنند و عکس او را می‌آویزند. نهایتا رئیس جمهور در انزوا و در حالی که تعداد زیادی از یارانش نیز او را ترک کرده‌اند فوت می‌کند. مرگی که علت آن همانطور که در تاریخ مشخص نیست به مخاطب هم گفته نمی‌شود.
کلیت «خیبولا» همین است. روایت مصائب و سختی‌هایی که رئیس جمهور قانونی و مشروع گرجستان پس از کودتا کشید. و البته علاقه شدید کارگردان گرجستانی به او و نهایتا تصویربرداری، صدا و موسیقی خوب و زحمت زیاد در تولید فیلم در ارتفاعات و کوه‌های بکر گرجستان. اما فیلم قصه ندارد و نگاه یکسویه و حمایت‌گرانه فیلمساز از رئیس جمهور خلع‌شده این اثر ارزشمند به لحاظ  فنی و بصری را به سمت پروپاگاندای ناسیونالیستی می‌کشاند.