#درخت_گردو ( #محمدحسین_مهدویان)؛ سوختیم!!!/چرا صدایشان هرگز شنیده نشد!؟
سینماروزان/روحالله حسینی:
➕استفاده بهجا از زومهای رفت و برگشت برای ورود به سکانسهای فاجعهآمیز و بالعکس خروج از فاجعه؛ اگر خروجی از این مصیبت در کار باشد
➕خلق تصاویر دیدنی و تکاندهنده از عمق فاجعه بهجای آویزان شدن به دیالوگ برای توصیف فاجعه! تصاویر مستندگونه بحران بیشتر از دهها سخنرانی، گرفتاریهای جنگ برای مردمان محروم دورافتاده را تشریح کرده
➖غم سراسر فیلم را گرفته و کورسویی هم اگر هست از یک دالان تاریک است که باز مشخص نیست انتهایش به کجاست؟
➕هزینه سنگینی برای برگردان تصویری اتفاقات سردشت صرف شده! در بریز و بپاشهای تلفشده ارگانهای ارزشی اینکه #اول_مارکت به کمک این برگردان پر سوز آمده جای خرسندی است
➖ای کاش مدیری بهجای بازیگری بهعنوان تهیهکننده دوم یا شریک تولید، نامش روی فیلم بود؛ هم برندش را ارتقا میداد و هم سازی ناکوک نبود بر این سمفونی مصیبت!
➕ذوب پیمان معادی در شخصیت #قادر ؛ معادی خودش را رها کرده در دنیای مصیبتزده کردها تا جزیی از کل باشد و این رهاشدگی بیشتر از تمام بازیهای اغراقزده قبلیش به چشم میآید! پروتزی که وارد دهان معادی کردهاند تا گویش ناز کافهایش اصلاح شود خیلی کمک کرده به افزایش باورپذیری کاراکتر.
➕واسپاری نقشهای فرعی مختلف به نابازیگرانی که دوربین را میشناسند، کمک بزرگی بوده به روایت تراژدی؛ فیالمثل استفاده از دستیار کارگردانی نظیر حسین فلاح بهعنوان ایفاگر یک مدیر بیمارستان.
➖افسوس به حال اوج و فارابی که در تولید چنین تراژدی هیچ نقشی نداشتهاند!
?دیالوگ
–صدایمان هرگز شنیده نشد!
–هر روز بلا…
?سکانس
–کولبری کودکان کفنپیچ شده توسط پدر برای دفن در خاکی که بهخاطر آلودگی هیچ احدی جرات ورود بدان را ندارد؛ چه دردناک است که کولبری کفنپیچشدگان آن روزگار به کولبری اجناس قاچاق توسط کردها در این روزگار ارتقا یافته!!!؟؟