1

دروغهای زیبا(مرتضی آتش زمزم)؛ شنا در گشنگی؛ قدغن!

سینماروزان/مسعود احمدی:

+داستان کهنه خود را سرراست می‌گوید و اطوار ندارد و از فقر مردم بنگال می‌گوید لابد که عبرت بگیریم.

+سیاه نمایی از نوع بنگال؟ نه، فقر را با رنگهای شاد و در فضای سرخوش به تصویر می‌کشد و دنیای فقرا را با آرزوی ممنوعیت گشنگی جلا میدهد.

-سوژه محوری؟ فقر ؟ طبقه کارگر؟ نظربازی کارفرمای بوالهوس با کارگر متاهل؟ کودک ناشنوا؟ سوبژکتیو کردن هرازگاه روایت با حذف صدا و قرار دادن مخاطب به جای کودک! به چه هدفی؟ قدر داشته ها را بدانیم؟ به خدا می‌دانیم.

-آن بازخوانی پرسون پرسون ویگن در کارناوال بنگال چه میگوید؟

+سعی خود را کرده که قاب های ملون بگیرد ولی ذات داستان چنان تکراری و فاقد حرف تازه است که در عجب می مانی این همه سعی بر بسته بندی زیبا چه سود؟

-جوک؟ آن درگیری در دفتر رئیس و فندک و فضاي مجازي…

-فیلمفارسی؟ رئیس کارخانه بدطینت؟ کارگر زن خوشگل؟ کودک ناقص؟ بد هم نیست، حداقل تکلیفش روشن است و دنبال تظاهر نیست.

فیلم دروغهای زیبا
فیلم دروغهای زیبا

+کاری به سوژه نداشته باشیم با کارگردانی طرفیم که رنگ و نور را خوب می‌شناسد و خوب هم می‌تواند حس ترحم به شخصیت‌ها ایجاد کند آن هم در کشوری غریب و با بازیگران بنگال. خیلی روان تر از فیلمی که چندی قبل در همین ایران خودمان و با یکی از بازیگران زن اخیرا اپوزیسیون! و با همین مضمون تولید شده بود. همین که زشتی فقر را نشان میدهد، دل‌خنک‌کن است؛ در خلاف آن نگاه دهه شصت و هفتادی که می‌خواستند از زیبایی فقر و نیاز و شنا در آن بگویند ولی خود در دهه نود شدند مرفهان شکم سیری که اخیرا جلوی تیتراژ آفتابی نمی‌شوند و آن پشت ها، بودجه ها را قسمت می‌کنند.

+آن ابتدا آرزوی ممنوعیت گشنگی را می‌گوید و انتها خرسند می‌کند بابت اینکه خودش گشنه می‌ماند به قیمت جور شدن پول عمل کاشت حلزون کودک کر و لال.