سینماژورنال: بینالملل فجر در حالی به پایان خود رسید که پاشنه آشیل آن که عدم وجود فیلم و فیلمساز معتبر جهانی در آن است، باعث شد جشنواره با حداقل بازخورد “جشنوارهای” برگزار شود.
به گزارش سینماژورنال قبل و حین برگزاری جشنواره داشته ایم برخی چهره ها و رسانه های مستقل را که کوشیدند به زعم خود صرف هزینه برای چنین جشنواره ای را در شرایطی که صنف سینمای ایران با کمبود ابتدایی ترین اقلام رفاهی مانند بیمه تکمیلی مواجهند را اقدامی عبث بدانند.
از آن طرف بسیاری هم حضور مدیرعامل خانه سینمایی که اعضایش با ده ها مشکل ریز و درست صنفی روبرویند در قامت دبیری جشنواره ای کاملا دولتی و هزینهزا را به نقد کشیدند.
در تازه ترین مورد فرهاد توحیدی فیلمنامه نویسی که یکی از منتقدان اصلی سیاستهای سازمان سینمایی جواد شمقدری هم بود در گفتگو با رسانه اصلاح طلب “شرق” به صراحت قرار گرفتن مدیرعامل خانه سینما در قامت دبیری بین الملل فجر را زیر سوال برده است.
البته که توحیدی این را هم تأیید کرده که کمک به رفع مشکلات صنف سینمای ایران اهمیت بیشتری نسبت به برگزاری جشنواره دارد.
بخشهایی از گفته های توحیدی که مستقیما در این باره صحبت کرده است را به نقل از “شرق” بخوانید:
اینکه دبیر بخش بینالملل جشنواره امسال، مدیرعامل خانه سینما هم هست، آیا درواقع بیانگر یک جور تعامل بین سازمان سینمایی و خانه سینماست و میتوان پیشبینی کرد نهایتا این اتفاق، صرفه صنفی هم خواهد داشت؟ یعنی وقتی مدیرعامل خانه سینما، دبیری این جشنواره را میپذیرد، یکجور صرفه صنفی هم در پی دارد؟
این را باید از آقای میرکریمی بپرسید.
نظر شما چیست؟ به نظرتان امکانپذیر هست و میشود؟
اگر من در این مسند بودم، این کار را نمیکردم!
یعنی برایتان دبیری جشنواره با مدیریت خانه سینما، تفکیکشده بود؟
بله، من این اندازه نزدیکی به دولت را نمیپسندم. دوسال قبل هم که ما در خانه سینما بودیم، آقای عسگرپور، بهویژه در اواخر انتقادات را تندتر کرده بود و من فکر میکردم سیاستهای سازمان سینمایی را باید نقد کرد و نقاط ضعفش را بیرون کشید؛ چون به نفع مجموعه سینمایی ایران است، اما بههرحال ما مجموعا در یک بیعملی قرار داریم. آن بخشهایی که به حقوق صنفی مربوط میشود، واقعا خوب پیگیری نمیشود و جریان امور با کندی حرکت همراه است؛ بهویژه تصمیماتی که در چارچوب ارتقای منزلت اجتماعی سینماگران گرفته شده است و بحث امنیت شغلی، همه روی زمین مانده است که بخشی از آن به کمبود بودجه و اعتبارات برمیگردد، اما بخشی هم به اشکالات مدیریتی مدیران کنونی سینما برمیگردد.
الان دقیقا حرف همین است که وقتی چالههای به این بزرگی داریم که خیلی هم اولویتشان بیشتر است، مثل رسیدگی به اوضاع هنرمندانی که در بستر بیماریاند یا با مضیقه اقتصادی و بیکاری و… دستوپنجه نرم میکنند، آیا رسیدگی به اوضاع اینها واجبتر از برگزاری چنین جشنوارهای نیست که بیشتر جلوه خودنمایی دارد؟
البته هر کدام جای خودش را دارد. به نظرم با توجه به کمبود اعتبارات، اگر بخواهیم اولویتبندی کنیم من هم با شما موافقم که آن مسائل در اولویتاند.
یا یکسری دم و دستگاه تازه مثل شورایعالی سینما، نمونهای دیگر از همین ریختوپاشها هستند.
بله. البته آن را هم دارند منحل میکنند. البته از اول ما هشدار میدادیم که این تشکیلاتی است که «عدمش به ز وجود»ش است؛ هر چند آقای شمقدری زحمت زیادی کشیدند تا راهش انداختند که خب این هم شوآف آن دوره بود. هر دوره شوآف خودش را دارد! حالا البته خدا پدر و مادر مدیران کنونی را بیامرزد که متوجه شدند و تصمیم گرفتند که منحلش کنند. خیلی نمیخواهم پوپولیست باشم. واقعیت این است که در حوزه اعتبارات واقعا با ضیق منابع مواجه هستیم. ضیق منابع، طبیعتا به ما هشدار میدهد در جاهایی که واجبتر است، سرمایهگذاری صورت گیرد. دو سال است که حساب کمکهزینه بیکاری معطل اعتبارات دولت است. اساسنامهای که خود سازمان هم تصویب کرده و براساس آن احکام هیأت امنا را صادر کرده میگوید که معادل دو درصد بودجه سالانه سازمان سینمایی باید به حساب کمکهزینه بیکاری واریز شود که پارسال و امسال خبری از این قضیه نشده است. بههرحال با شما موافقم. گرفتاریهای زیادی در حوزه سینما وجود دارد. بخشی از این گرفتاریها مالی است اما بخش دیگر آن، مدیریتی است و نیازمند بسترسازی و تدوین قوانین است. موضوع لزوم تدوین لایحه امنیت شغلی را دولت اصلاحات در برنامه چهارم توسعه گنجانده بود که براساس آن دولت موظف بود تا پایان سال اول برنامه، لایحه تأمین امنیت شغلی و تأسیس صندوق بیمه بیکاری هنرمندان را به مجلس شورای اسلامی ببرد. با پایان دوره دولت اصلاحات اجرای این برنامه به دولت نهم موکول شد؛ اما دولت نهم هرگز این کار را انجام نداد؛ بنابراین تکالیفی که در برنامه توسعه چهارم حوزه فرهنگ برعهده دولت گذاشته شده بود که یکی تصویب لایحه تأمین امنیت شغلی و دیگری تأسیس صندوق بیمه بیکاری هنرمندان بود همه از سال ٨٤ تاکنون معطل ماندهاند. این خیلی تأسفانگیز است که یک دهه، مسئولیتی که خود برنامه توسعه به عنوان تکلیف قانونی برعهده دولتها گذاشته انجام نشود. برنامه چهارم تمام شد و برنامه پنجم توسعه، در بخش فرهنگ یک کاریکاتور از برنامهها را تدوین کرد؛ بنابراین دولتها میآیند فارغ از اینکه دولت نهم است یا دهم یا یازدهم، تدبیروامید است یا دولت مهرورزی، به تکالیف خودشان عمل نمیکنند. تصویب قانون در درجه اول نیازمند کار ستادی است؛ یعنی باید لایحه نوشته شود و متولی داشته باشد. دولت و وزارت ارشاد باید این کار را میکردند اما وزارت ارشاد تکالیف خودش را انجام نداد.
آیا این وظیفه صنف نیست که مدام اینها را یادآوری کند، بهجای اینکه خودش وارد بازی مدیران و دولتمردان شود؟
ما نامه نوشتیم. از سال ٨٤ بارها این مطالب را گفتهایم. ما خواستیم تجمع هم در مرداد سال ٨٥ درست کنیم اما شب قبلش آن را لغو کردند؛ یعنی دیگر واقعا هرکاری که میتوانستیم بکنیم، کردیم؛ و آخرین کار اینکه خودمان پیشنویس لایحه را بنویسیم که نوشتیم و تقدیم دولت نهم کردیم که نظرات اصلاحی خودشان را هم اعمال کنند و به مجلس ببرند اما نبردند و نکردند. میخواهم بگویم اراده معطوف به قدرت وجود ندارد. اراده معطوف به انجام امور وجود ندارد و متأسفانه هرکسی در دام روزمرگی گرفتار میشود و میرود. دو، سه ماه بعد از استقرار دولت تدبیروامید با یکی از دوستان هیأتمدیره خانه سینما و تعداد دیگری از هنرمندان سینما به دفتر آقای دکتر ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی رفتیم. ربیعی واقعا جزء آدمهای عجیبوغریب این کابینه است و خیلی دوستداشتنی و آدم اتفاقا صاحب اراده معطوف به قدرت است و باوجود اینکه وزیر کار و رفاه اجتماعی است در حوزه فرهنگ خیلی کار کرده. در همان دیدار دکتر ربیعی مطلب خیلی عبرتانگیزی بیان کرد و گفت: «من فکر میکردم به اینجا میآیم و وزارتخانه را عوض میکنم الان میبینم سه ماه گذشته و این وزارتخانه است که دارد من را عوض میکند!» دیوانسالاری با آدمها چنین کاری میکند. آدمها وقتی در سازمانی قرار میگیرند، فکر میکنند میتوانند آن سیستم را اصلاح کنند یا چرخهای آن سیستم را تندتر بچرخانند و چابکسازی کنند، تصمیمسازیها را بیشتر کنند و به تصمیمات شکل اجرائی دهند اما عملا در آن چرخه دیوانسالاریگیر میکنند و آنها هم مثل گذشتگانشان میشوند و بعد از مدتی بیتفاوت میشوند و دست آخر هم گله میکنند که این نمیشود دیگر!
⇓⇓⇓
پی نوشت سینماژورنال
البته که فرهاد توحیدی در اداوار مختلف در هیأت مدیره های خانه سینما حضور داشته است و در همین دولت جدید هم رییس هیات اجرایی حمایت از ارتقای منزلت اجتماعی سینماگران بوده است اما متأسفانه نه آن حضور در هیأت مدیره های خانه سینما نتیجه ای برای حل مشکلات ابتدایی صنف داشته است و نه حضور ایشان در قامت ریاست هیأتی که هدفش ارتقای منزلت اجتماعی سینماگران است.
راه اندازی یک بیمه تکمیلی جامع برای سینماگران خواسته بزرگی نیست که امثال توحیدی حل آن را چنان سنگ بزرگی می دانند جلوی پای خانه سینما و مدام دست یاری به سوی دولت دراز می کنند.
فقط و فقط کافی بود درصدی از پروژه های میلیاردی که طی همه این سالها حلقه های بالایی خانه سینما برای تولیدات خویش از آن بهره می گیرند صرف این امر می شد که البته نشد و همچنان صنفی به نام سینما وجود دارد با ابتدایی ترین مشکلات رفاهی از بیمه تکمیلی گرفته تا بیمه بیکاری و…
امثال توحیدی در حالی تازه و بعد از مدتها که بدنه صنف از داشتن حداقلی از امکانات فریادشان به آسمان رسیده زبان به گلایه از دولت باز می کنند که در جریان اتفاقاتی نظیر ماجرای توقیف فیلمهای مجوزدار توسط حوزه هنری از صاحبان آثاری که به ناحق گرفتار توقیف شده بودند کمترین حمایتی نشان ندادند و در یک اقدام غیرصنفی حتی تلویحا به تأیید رفتار حوزه هنری دست زدند.