سینماروزان/حامد مظفری:
+یک ربع افتتاحیه سامپکینپایی از بطن جنگ
+در دورانی که بانوان فیلمساز افتادهاند به روشنفکربازیهای فیک و دوربینهای لرزان حتی در پروژههای امنیتی، این یکی صنعت را جدی گرفته و از طراحی صحنه تا جلوه های بصری، بی کم فروشی با وامداری از عین جنگ پیش رفته
+ #نیکی_کریمی بی میمیکهای مکش مرگ ما و بی اضافه کاری های بازیگرنمایان مدعی و بی شهوت لنز، نقش را قورت داده! چه خبطی کرد لیلا که این نقش
متفاوت را از کف داد!
+آگراندیسمان عطش اساطیری زنان برای گام نهادن در مسیر مردانه؛ ته مسیر مردانه کجاست؟ رسیدن به شکیبایی مادرانه؟
+تجربه گرایی سامان لطفیان از #دایان تا #شنای_پروانه به کمکش آمده در عجین کردن نماهای برون فکنانه زیر آتش با نماهای کابوس وار حدیث نفس.
+نگاه صنعتی حاکم بر تولید باعث شده لرزشهای آبدار!!! بیربط به سینما، جای خود را به ثبات و تامل بر تصویرسازی دهد.
+تساوی زمانی عادلانه میان جنگ و پساجنگ باعث شده بیشتر از نیمی از فیلم را سکانسهای دیدنی از کوران جنگ پوشش دهد، سکانسهایی که برای اولین بار نام یک کارگردان زن پای آنها نوشته شده!
-نمیدانیم چرا امینی هرجا ورود میکند نیمروزبازیش گل میکند و به جای خط داستانی پررنگ دل میبندد به داستانکهای ریزه میزه؟ پلات حماسی جنگی چه دخلی دارد به آن موش-گربه بازیهای پازلوار امنیتی؟
+اجرای بصری منیر قیدی، حفره های متن را پوشانده؛ این تازه دومین فیلم قیدی است و به مراتب جلوتر نه فقط از یکی دو فیلمساز زن این سالها بلکه حتی بالاتر از کاری که با انبوه سرمایه و حمایت در #دوئل شده بود؛ مابقی که شوخیهایی بیش نبودند
-فاصله دارد تا #سفر_به_چزابه و #نجات_یافتگان؛ نه در اجرا بلکه در القای حس جنگ! عجیب هم نیست؛ #رسول زیست واقعی خود از جنگ را میساخت و منیر باید آنچه شنیده را بسازد
+بازیهای زنانه اغلب زیرلایه ساختار است و آحاد بازیگران و حتی نیکی، فقط جزئی هستند از کلیت #دسته_دختران ؛ و بالاخره بعد از مدتها یک بازی کنترل شده از حسین سلیمانی
+تدوین حمید نجفیراد به شدت کمک کرده به حفظ ریتم؛ نجفیراد سالها پیش #بدرود_بغداد را نیز با تدوین محرکش، جزو آثار مطلوب فجر کرد و حالا شده است بازوی تیم تولیدی که بخشی از دهشتناکترین وقایع خط مقدم را مصور کردهاند
دیالوگ
–تیر خورده که میلرزه؟
—نه، عراقی کشته