سینماروزان/حامد مظفری: انتشار تصاویری تازه از هوشنگ نوراللهی تهیهکننده قدیمی سینمای ایران با سیمایی فرتوت و فرسوده توسط رضا اورنگ منتقد باسابقه سینما، با واکنش هایی مختلف در میان اهالی سینما روبرو شده.
اصلی ترین پرسش اهالی سینما آن است که چرا سینماگران باسابقه و البته دارای کارنامه روشن باید آن قدر گرفتار انزوا و تنهایی و عدم استفاده در ساختار سینمایی باشند که ناگاه گرفتار بیماری و رنج و درد و بعد هم…
هوشنگ نوراللهی از جمله تهیهکننده های نسبتا موفق سینمای بعد از انقلاب بوده که فیلمهایی مختلف و مثلا “شاید وقتی دیگر”، “کفشهای میرزانوروز”، “در آرزوی ازدواج”، “زمان از دست رفته”، “ازدواج صورتی”، “همسر دلخواه من” و… را در گونه های مختلف از ملودرام تا کمدی تولید کرده و با سینماگرانی مختلف از بهرام بیضایی تا محمد متوسلانی و پوران درخشنده و فریدون جیرانی و اصغر هاشمی و… کار کرده است ولی سالهاست که بیکار است.
هوشنگ نوراللهی آخرین بار حدودا شش سال پیش پروانه ساخت فیلم سینمایی “فرشته آبی/پیردختر” گرفت ولی هر چه کرد نتوانست فیلم را به تولید برساند.
پروانه ساخت “فرشته آبی” به کارگردانی محسن اورنگ از سینماگران باسابقه در حیطه تولید و کارگردانی صادر شده بود که در اواسط دهه هشتاد فیلم “پیشنهاد بی شرمانه به نقاش مرده” را با بازی حامد بهداد و رضا رویگری ساخته بود که از پرفروشترین آثار شبکه خانگی بود.
محسن اورنگ تلاش زیادی کرد که بتواند با “فرسته آبی/پیردختر ” شرایط حضور مجدد هوشنگ نواللهی در سینما را فراهم کند ولی متاسفانه هیچ کدام از ارگان های متولی و مدعی حمایت از سینماگران باتجربه از این پروژه حمایت نکردند.
“فرشته آبی/پیردختر” یک ملودرام اجتماعی است که در صورت حمایت میتوانست به یکی از آثار قابل تامل سینمای موسوم به اجتماعی بدل گردد و علیرغم اینکه از بنیاد فارابی انتظار میرفت از پروژه حمایت کند ولی هنوز که پروژه به جایی نرسیده.
اگر مدعی حمایت از سینمای فاخر هستند که چه کسی بهتر از تهيه کننده “شاید وقتی دیگر” و “کفشهای میرزا نوروز”؟ حالا حتما باید خدای نکرده هوشنگ نوراللهی هم مرحوم شود تا تازه آن موقع به فکر مرثیه خوانی برایش بیفتند؟؟ واقعا الویت حمایت در ارگان هایی که بودجه های بیت المال را دارند، چیست؟ آیا وظیفه چنین ارگان هایی اتفاقا نباید دعوت به کار باسابقه های تولید باشد تا اگر هم بناست جوانگرایی صورت گیرد در سایه استفاده از تجربیات چند دهه ای اینها باشد؟
آیا یک دلیل افت فاحش محصولات ارگانی و شکست متوالی در ارتباط با مخاطب همین نیست که به دلایل متعدد-که پرداخت صریح به آنها ممکن است دامنگیر خیلیها شود- تهیهکننده های باسابقه و کاربلد را فاکتور کرده اند و اقدام به تولید تهیهکننده(!) کردهاند؟؟ به نظر میرسد با هر چه بشود شوخی کرد در تولید و کارگردانی آن هم با بودجه های عمومی باید فقط و فقط و فقط بر همین باتجربه ها تکیه کرد تا لااقل آثاری که تولید میشود استانداردهای پرده عریض را داشته باشند و به ناگاه جشنواره های فجر و کودک پر نشود از انبوه آثاری تلفیلمگونه که برخی اوقات حتی یک طراحی تیتراژ مناسب هم ندارند؟
امیدواریم مدیران ارگان های متولی سینما هرچه زودتر و طی یک دستورالعمل فوری کاری کنند که بیش از اینها تجربیات تولید و کارگردانی چند نسل به انزوا و نسیان و بعد مرگ، دچار نشود و تهیهکنندههای آثاری ماندگار مثل “شاید وقتی دیگر”، این قدر مهجور نمانند.