1

دوقطبی “کمدی برای فروش گیشه_فیلم‌های پروپاگاندای ارگانی”، کل سینما را درنوردیده!/فضای شوراهای نظارتی را مقداری بازتر کردند چون خودشان هم فهمیدند گرفتار دوقطبی شده‌اند!/وقتی از شش فیلم پرفروش این سالها، چهار پروژه مربوط به یک کارگردان است یعنی حدود #نود درصد کارگردانان حرفه‌ای بیکارند!/حمایت‌های فارابی عادلانه نیست/چرا برخی از تولیدات مدیر #قبلی فارابی حتی اکران نشده و برخی هم به #تلویزیون واگذار شدند؟/آیا بنیاد فارابی مأموریتش عوض شده و به جای بنیاد فارابی، شده بنیاد ساخت تولید تلویزیونی؟/چرا در روز تودیع و معارفه فارابی حتی یک فیلم‌ساز معتبر و حرفه‌ای هم نبود؟/باید شرایط را فراهم کنند برای فعالیت سینماگران حرفه‌ای!

سینماروزان: متأسفانه یکی از خصلت‌های اشتباهی که از قدیم‌الایام تا به امروز، حتی در سال‌های دور پیش از انقلاب هم در سینمای ایران رایج بوده (در دنیا هم چنین چیزی می‌بینیم؛ البته نه به این شکل)، این است که اگر ژانر یا فیلم خاصی موفق می‌شود، دیگران سعی می‌کنند از آن الگوبرداری کنند و همان راه را ادامه بدهند.

 

علیرضا رئیسیان کارگردان سینما با بیان مطلب فوق به روزنامه شرق گفت: متأسفانه در سینمای ایران گونه‌های مختلف سینمایی سال‌هاست، شاید نزدیک به پنج، شش سال وجود آن‌چنانی ندارد. طبیعتا بخش مهمی از مخاطبانی که پیگیر فیلم‌های خانوادگی جذاب، اکشن، جنایی، اجتماعی و منتقدانه هستند، نمی‌توانند فیلم‌های مورد علاقه‌شان را در سینماها ببینند و عملا سینمای ایران به دو گرایش کمدی برای فروش گیشه و فیلم‌های تبلیغاتی و پروپاگاندا درباره کارهای تولید ارگانهای و نهادهای وابسته محدود شده است که سود خود را در تولید می‌برند. این دوگانگی در یک دهه اخیر اتفاق افتاده و عموما هم از سوی کارگردان‌های جدید این فیلم‌ها تولید می‌شوند؛ بنابراین آماری را که امسال به‌ویژه آقای وزیر درباره فروش و تعداد مخاطب به آن استناد می‌کند، اگر دقیق‌تر ارزیابی کنیم، می‌بینیم عنوان پرمخاطب‌ترین و پرفروش‌ترین سال تاریخ سینمای ایران برای امسال مطمئنا اشتباه فاحشی است؛ چراکه مدیران دولتی بخش سینما هم هرگز چنین چیزی ادعا نکردند. آنها می‌دانند که این گفته غلط است و به اشتباه اعلام می‌شود.

 

وی ادامه داد: آماری که رسانه‌های رسمی و سمفا اعلام کرده و برای همگان قابل دسترسی است، نشان می‌دهد از ابتدای سال 1402 تا الان 48 فیلم به نمایش درآمده که چهار فیلم از اواخر سال گذشته اکران شده. جمع کل فروش 1402 تا چند روز پیش 780 میلیارد تومان ثبت شده که این رقم مربوط به 17میلیون‌و 600 هزار نفر مخاطب است که سه فیلم پرفروش این هفت‌، هشت ماه اخیر به ترتیب «فسیل» نزدیک به 290 میلیارد تومان که احتمالا تا زمانی که از اکران برداشته شود، به 300 میلیارد تومان هم می‌رسد، «هتل» با 150 میلیارد تومان و «شهر هرت» 75 میلیارد تومان به اتفاق پرفروش‌های اکران بوده‌اند؛ بنابراین جمع این سه فیلم 70 درصد فروش اکران امسال را پر کرده است. به نسبت جمعیت 95 میلیونی، فقط 17میلیون‌و 600 هزار نفر به سینما رفته‌اند؛ بنابراین به‌هیچ‌وجه امسال پرمخاطب‌ترین سال اکران سینما در طول تاریخ سینمای ایران نیست. در این آمار می‌بینیم 70 درصد فروش مربوط به سه فیلم اکران‌شده است؛ یعنی 45 فیلم دیگر 30 درصد فروش را به دست آورده‌اند که اگر یک ضرب و تقسیم ساده انجام دهیم، می‌بینیم از این 45 فیلم 40 فیلم، مطلق شکست خورده و پنج فیلم حدودا به پول خودشان رسیده‌اند. این یعنی رونق؟ یعنی پرمخاطب‌ترین سال اکران؟ با این ارقام پرفروش‌ترین فیلم تا الان می‌تواند «فسیل» باشد؛ ولی پربیننده‌ترین با اختلاف! اشتباه فاحش است. این آمار به‌خوبی نشان می‌دهد که شرایط کلی سینما بسیار به تراژدی نزدیک است و فقط تعدادی فیلم که استانداردهای هنری کمتر در آنها می‌بینیم و فقط جنبه مخاطب‌پسند و تجاری زیادتری دارند، توانسته‌اند این ارقام گول‌زننده را به وجود بیاورند. مقصودم این نیست که این ارقام واقعی نیستند، واقعیت این است که اگر این ارقام پردازش نشوند، هرکسی ممکن است اشتباه آقای وزیر را مرتکب شود.

 

کارگردان فیلم ایستگاه متروک افزود: «فسیل» امسال پرفروش‌ترین هست؛ ولی پربیننده‌ترین نیست. وقتی غیر از سینمای قبل از انقلاب به نسبت جمعیت، مخاطب را می‌سنجیم که دو، سه نمونه خیلی موفق داشتیم. در سینمای بعد از انقلاب یک بار در سال 1369 که آمارش هم به‌تازگی از طرف یکی از مدیران سابق سینمایی منتشر شد و وجود دارد، این آمار نشان می‌دهد با توجه به جمعیت 35میلیونی ایران، 81 میلیون بیننده فیلم وجود داشته و تنوع بسیار مثبت فیلم‌ها و گرایش مخاطبان به هرکدام از گونه‌های سینمایی را نشان می‌دهد. مثلا فیلم جنگی ابراهیم حاتمی‌کیا در کنار فیلم داریوش مهرجویی و آثار دیگر فیلم‌سازان اکران شد و رقم شگفت‌انگیزی را در میزان استقبال مخاطبان از سینما می‌بینیم. آن‌قدر که 2.5 برابر جمعیت آن روز ایران، مردم به سینما رفتند و فیلم دیدند. یک بار هم در اوایل دوره اصلاحات شاهد چنین استقبالی از سینما بوده‌ایم و یک بار دیگر هم در سال 1395-1396 این اتفاق تکرار شد. این سال‌هایی که اشاره کردم، آمارش خیلی بیش از آن چیزی است که از استقبال امسال مخاطبان سینما منتشر می‌شود.

 

رئیسیان تاکید کرد: اینکه خیلی از فیلم‌ها به گفته همین سینماداران یا پخش‌کننده‌ها مخاطب برای چندمین بار آنها را می‌بیند به کنار؛ ولی تا آخر سال بعید می‌دانم آمار مخاطبان سینما حتی به 30 درصد جمعیت فعلی ایران هم برسد؛ بنابراین این آمارها وقتی پردازش ‌شود، تازه اشتباهات فاحش آن مشخص می‌شود.

 

این کارگردان درباره عملکرد شوراهای نظارتی بیان داشت: عملکرد شورای پروانه ساخت را می‌توان این‌طور تحلیل کرد که در یک‌سال‌و نیم اول این دولت سخت‌گیری زیادی از سمت شورای پروانه ساخت راجع به ساخت فیلم در گونه‌های مختلف وجود داشت و حتی یکی از اعضای این شورا به‌صراحت گفته بود ما سالی 10، 12 فیلم الگو و تراز در سینمای ایران بیشتر نیاز نداریم. نماینده کانون کارگردانان نیز در اقلیت رأی قرار داشت. به نظرم این صحبت بیشتر ناشی از ناآگاهی آن شخص درباره سینما و به‌ویژه سینمای ایران است؛ به‌این‌دلیل که چنین چیزی هیچ‌گاه در سینمای ایران وجود نداشته و طبیعی است که نمی‌تواند ادامه پیدا کند. یکی از اعضای شورای پروانه ساخت در مصاحبه‌ای اشاره کرده بود که حدود صد و خرده‌ای متقاضی پروانه ساخت وجود داشته و کمتر از 47، 48 فیلم‌نامه به تولید رسیده. از این تعداد کمترین میزان هم مربوط به فیلم‌های اجتماعی، خانواده و حتی کمدی‌های خوب بود. در هفت، هشت ماه گذشته این فضا مقداری باز‌تر شد و با تغییر نمایندگان تهیه‌کنندگان در شورای پروانه ساخت کمی شرایط بهتر شد. شاید به‌این‌دلیل که متوجه شدند در جشنواره سال گذشته و به‌ویژه اکران امسال فقط دو نوع فیلم در حال تولید است و آمار بی‌کارهای سینمای ایران هر روز بیشتر می‌شود؛ مثلا در تشکل کارگردان و تهیه‌کنندگان حدود 90 درصد آدم‌های حرفه‌ای فعال در چند سال گذشته بی‌کار هستند و این آمار وحشناک است و فقط تعداد مشخصی مشغول کار هستند و این نوع فیلم‌ها را تولید می‌کنند. به‌عنوان نمونه من آماری در یک روزنامه اقتصادی دیدم و همین‌طور در یک روزنامه اجتماعی که نشان می‌داد از شش فیلم اولی که در این دو، سه سال پرفروش‌ترین بودند، چهار فیلم مربوط به یک کارگردان است و همان چهار فیلم برای یک تهیه‌کننده است و از شش فیلم، سه فیلم مربوط به یک نویسنده است و این آمار نشان می‌دهد حدودا 90 درصد کارگردانان حرفه‌ای و باسابقه بی‌کار هستند و حتی در دوره رونق هم مشکل بی‌کاری به شکل فزاینده‌ای بیشتر شده است. خوب است که مدیران و مسئولان ما توضیح بدهند چرا این اتفاق افتاده است. به نظر می‌رسد حمایت‌هایی که در فارابی انجام می‌گیرد، شکل عادلانه و درستی ندارد.

علیرضا رییسیان
علیرضا رییسیان

‌رئیسیان درباره حمایت های فارابی به روزنامه شرق گفت: به‌عنوان مثال فیلم‌هایی را که فارابی در دوره مدیریت قبلی حمایت کرده، ببینید. به نظرم باید درس عبرتی شود برای کل مدیریت سینمایی و وزارت ارشاد. برخی فیلم‌هایی مورد حمایت قرار گرفتند که حتی به نمایش سینمایی هم درنیامدند. سه فیلم‌ با رقم‌های خیلی بالا فقط برای نمایش در تلویزیون فروخته شدند؛ چون تلویزیون استطاعت مالی ندارد که چنین فیلم‌هایی بسازد و نمایش بدهد که حتما رقم‌های آن کمتر از این تولیدات خواهد بود و آیا بنیاد سینمایی فارابی مأموریت و تیترش عوض شده است و آیا به جای بنیاد سینمایی فارابی، شده بنیاد ساخت تولید تلویزیونی؟ اتفاقاتی که در دوره قبل مدیریت بنیاد سینمایی فارابی رخ داد، نقدهای خیلی جدی به آن وجود دارد و اگر همان مسیر در حال ادامه پیدا‌کردن است که قطعا فاجعه است. اگر هم در حال تغییر مسیر دادن است، هنوز هیچ آماری منتشر نشده و رقم تولیدات را هم اعلام نمی‌کنند. رقم‌هایی که مدیرعامل سابق اعلام کرده بود، رقم تمام‌شده ساخت فیلم است؛ چون ممکن است دو شریک از نهادهای دیگر مثل حوزه هنری، کانون پرورش فکری، انجمن دفاع مقدس و… در این فیلم‌ها هم سرمایه‌گذاری کرده باشند؛ بنابراین رقم تمام‌شده آن فیلم‌ها فاجعه است. این نشان می‌دهد که این مدیریت نه شناخت داشته، نه دانش و نه تجربه و فقط اسیر برخی کارمندان زیر‌مجموعه خودش شده است و عناوین را فقط برای اعلام به مقامات بالاتر از خودشان انتخاب می‌کردند و در همین حد هم بیلان کاری می‌دادند. در روز مراسم تودیع و معارفه فارابی می‌بینید که حتی یک فیلم‌ساز معتبر و حرفه‌ای هم در عکس‌ها دیده نمی‌شود! عکس‌العمل‌هایی که سینماگران نشان می‌دهند، این‌طور معنی پیدا می‌کند و واقعا مایه پند و عبرت است.

 

‌رئیسیان خاطرنشان ساخت: سینمای اجتماعی به‌عنوان یک سینمای منتقد وضع موجود اجتماعی و فرهنگی همواره یکی از نقاط مثبت و تحسین‌برانگیز سینمای ایران در داخل و خارج از کشور بوده است. دو سالی است که سینمای ایران تولیدات داخلی و موقعیت خارج از ایران را تقریبا از دست داده و مدیران هم با این مسئله فقط شعاری برخورد کردند. این موقعیتی بود که طی سال‌ها با تولیدات متنوع و پیشرو در المان‌های جدید هنری برای بیان سبک فیلم‌ها همواره در دنیا مطرح بوده و متأسفانه به‌راحتی از دست رفت. فقط با این شعار که فستیوال‌های خارجی یا جشنواره‌های معتبر یا غیرمعتبر ما را تحریم کردند. سینمای اجتماعی ما آدم‌های حرفه‌ای و صاحب‌نامی دارد که چند سالی است نتوانسته‌اند کار کنند یا نمی‌خواهند کار کنند یا اعتراضی به وضع فعلی سینما به‌ویژه در ارشاد دارند. اگر به حوزه‌های دیگر مثل معاونت هنر، بخش نمایش، کتاب و رسانه‌ها هم نگاه کنید، می‌بینید همه این مشکل را دارند. به نوعی این سخت‌گیری‌های غیرضروری و سانسوری که وجود دارد، به تمام عرصه‌های هنری لطمه وارد می‌کند. وقتی به حوزه تئاتر نگاه می‌کنیم، می‌بینیم آدم‌های شاخص تئاتری تقریبا بی‌کار هستند یا کار نمی‌کنند. در موسیقی هم کم‌و‌بیش وضع همین‌طور است. غیر از کنسرت‌های موسیقی پاپ و یک مقدار جریانات سهل‌الوصول‌تر اتفاق مهمی در حوزه موسیقی هم نمی‌بینید. پیشرفت این نیست که یک تعداد خواننده مشخص کنسرت بگذارند و پول دربیاورند. به هر حال مقصودم این است که سینمای اجتماعی در فشار قرار دارد و دلیلش هم روشن است. مدیران همیشه در حفظ وضع موجود می‌کوشند و فیلم‌سازان و اندیشمندان در نقد وضع موجود.

 

‌کارگردان دوران عاشقی پیرامون سینماسازی گفت: سالن‌های سینما به نسبت جمعیت هر چقدر ساخته شود، هنوز کمبود سالن داریم. میزان سالن‌های سینمای ما را با کشورهایی که در همین یک دهه گذشته امر سالن‌سازی را به‌عنوان یک حرکت جمعی و اجتماعی و یک نوع حفظ امنیت اجتماعی تلقی کردند، نگاه کنید و با ایران مقایسه کنید. به کشورهایی مثل چین، هند و حتی ترکیه و دوروبر ایران حتی عمان که به‌تازگی سالن‌سازی را شروع کرده، نگاه کنید. به هر حال یکی از فاکتورهای مهم تقویت بنیه اجتماعی، روحیه عمومی، بالارفتن امید همین فعالیت‌های مشترک مثل استادیوم ورزشی، سالن‌های سینما و کنسرت‌ها در فضای باز است که اینجا دچار نقصان است و هنوز با شروع حرکت سالن‌سازی در سال‌های 1395 و 1396 فاصله زیادی وجود دارد. اگر قرار است در سالن‌هایی که ساخته می‌شود و اگر تا آخر امسال آماده شوند، همین نوع فیلم‌ها یا کمدی‌هایی که خیلی ارزش هنری ندارند؛ ولی مردم‌پسند هستند یا فیلم‌های تبلیغاتی و پروپاگاندای دولتی اکران کنند، بالاخره روزی تماشاگر کل این مجموعه را پس خواهد زد. سال 1356 نیز  چنین اتفاقی را شاهد بودیم. سینمای ایران تقریبا حیاتش به اتمام رسید؛ به‌این‌دلیل که نه به جهت فرهنگی و نه اقتصادی و نه استقبال تماشاگر دوام‌یافتنی نبود. این هشداری است که ما به‌عنوان اهل فرهنگ و فیلم‌ساز می‌دهیم. اینکه چقدر مؤثر واقع شود، به گوش‌های شنوا بستگی دارد. به‌تازگی وزیر محترم ارشاد صحبتی داشتند مبنی بر اینکه عده‌ای می‌خواهند به اشتباه القا کنند فقط فیلم‌های کمدی می‌فروشند. اگر ایشان آمار دیگری دارند، لطفا منتشر کنند که چه تعداد فیلم‌های غیرکمدی و کمدی از اول سال اکران شده و چقدر در کل فروش داشته‌اند؟ و چند درصد از این فروش مربوط به چه فیلم‌هایی بوده؟