سینماروزان: هرچند اوج بهدنبال طراحیهای نرم برای تبیین ارزشهای انقلاب بوده ولی تدوین استراتژیهای کلان در مواجهه با اهالی هنر، حلقه مفقوده اوج بوده!
حمیدرضا جعفریان رئیس سازمان سینمایی حوزه هنری به بهانه ۱۰ سالگی سازمان هنری- رسانهای اوج، با بیان مطلب فوق به رسانه سوره سینما گفت: مؤسسه هنری رسانهای اوج در پی یک آسیبشناسی از کمکاری در مجموعههای حاکمیتی شکلگرفته از ابتدای انقلاب اسلامی ایجاد شد. در واقع عدم تولید کافی و مؤثر آثاری همجهت و همسو با مأموریتها و گفتمان انقلاب اسلامی پس از سه دهه، موجب شکلگیری مجموعهای نظیر اوج شد. بهویژه که پس از فتنه سال ۸۸ که ریشههای فرهنگی اجتماعی در وقوع آن غائلهها مؤثر بود، این نیاز در اتاق فکر نهادهای حافظ انقلاب تقویت شد تا در نتیجۀ کمکاری یا ناکارآمدی دیگر مجموعهها و رفع نیازهای فرهنگی تازهتر و پیچیدهتر به این سمت حرکت کنند.
وی افزود: ازاینحیث شکلگیری اوج از آن رویشهایی بوده که در کنار ریزشها باید دیده شود. طبعاً مثل هر نهاد دیگری امروز که یک دهه از فعالیت اوج میگذرد میتوان ارزیابی کاملتری از میزان موفقیت آن به دست آورد. قطعاً بودن این سازمان در سپهر هنری انقلاب اسلامی برکات بسیار و دستاوردهای خوبی داشته است و میتوان تصمیم به شکلگیری آن را بهجا ارزیابی کرد.
جعفریان درباره اصلیترین نقطه قوت و مهمترین نقطهضعف اوج هم گفت: بزرگترین نقطه قوت اوج، زمانشناسی و اقدام بهموقع همراه با شناخت خوب از ذائقه مخاطب امروز، توجه درست به اهمیت و کیفیت تبلیغات و اطلاعرسانی در اثرگذاری کار فرهنگی بوده است و ازاینحیث توانسته ارتباط خوبی میان بدنه مخاطبان هدف خود و آثار خلق شده ایجاد کند اما اگر بخواهم نقطهضعف اوج را در این فرایند نام ببرم، مهمترینش این است که کمتر راهبرد مشخصی برای ایفای نقش در عرصه هنری کشور و همکاری با ذینفعان، هنرمندان و اهالی سینما را از آن دیدهایم. بدین معنا که صِرف همکاری با افراد صاحبنام یا تمایل به همراهی با جریانهای متنوع هنری نمیتواند مقوّم این حرکت باشد.
وی ادامه داد: تدوین استراتژیهای کلان در مواجهه با اهالی هنر حلقه مفقوده اوج در این دهه بوده است. چراکه نمیتوان همه افراد و گروهها را هدف قرارداد و جلو رفت. استراتژی، شامل «نه» گفتن به یکسری از اتفاقات و افراد هم هست و ازآنجاییکه در نگاه فرهنگی انقلاب اسلامی، هدف وسیلهها را توجیه نمیکند، اگر به دنبال جریانسازی محتوایی در عرصه هنر و تغییر زمین بازی هستیم، باید به دنبال تغییر این قواعد باشیم. به طور مثال استراتژی حمایت از جوانان و میدان دادن به چهرههای تازه متفاوت از استراتژی همکاری با افراد صاحبنام برای خلق اثر برندتر است. در بسیاری از حوزهها انتظار از سازمان اوج شکستن کلیشههای مرسوم پیشین است.
این مدیر سینمایی درباره جایگاه تولیدات اوج در حوزه سینمای داستانی و مستند در ویترین تولیدات سینمای ایران هم گفت: با شکلگیری سازمانی نظیر اوج و ورود آن به عرصه تولیدات حرفهای سینما هرچه جلوتر رفتیم نتایج آن را در خروجی تولیدات سینمایی شاهد بودیم. خلق آثاری چه به لحاظ مضمون و چه به لحاظ لجستیک و لزوم پشتیبانی حاکمیتی برای ورود هنرمندان به این حوزهها، از نتایج آن بود. پیشازاین سالها شکافی میان مسائل مهم و روز حاکمیت و همراهی هنرمندان و پرداخت هنری به آنها وجود داشت. اوج ازاینحیث توانست با شکلگیری در بدنه بخش مهمی از حاکمیت این شکاف را کاهش دهد و طراحیهای نرمی برای تبیین ارزشهای انقلاب کند. در حوزه مستند نیز بخشی از سهم شکلگیری جریان نو و مطالبهگر در سینمای مستند ما، از اواخر دهه ۸۰ با همراهی و پشتیبانی سازمان اوج محقق شد.
جعفریان درباره شاخصترین تولید اوج در یک دهه گذشته و ویژگی بارز آن هم توضیح داد: شاخصترین اثر اوج در حوزه سریال از دیدگاه بنده، مجموعه «پایتخت ۵» بوده است که سرمایهگذاری بر آن را درست میدانم. چراکه در مقطع درستی تصمیم به ورود یک مضمون استراتژیک به یک مدیوم عامهپسند و از طریق اثری پربیننده گرفته شد. در حوزه سینمایی نیز خلق آثاری از جمله «به وقت شام»، «بیست و سه نفر» و «بادیگارد» توانست در همان راستای جبران خلأ کمکاری دیگران، بار قابلتوجهی از جریان فرهنگی انقلاب را در زمان خود به دوش بکشد.
رئیس سازمان سینمایی حوزه هنری درباره مقایسه عملکرد اوج با دیگر نهادهای دولتی و حاکمیتی متولی حمایت از تولیدات سینمایی و هنری گفت: دراینخصوص نقد و ایراد اصلی من نهتنها به اوج، بلکه به اکثر نهادهای انقلابی است که با مأموریت مشخصی تشکیل شدهاند، اما هیچ نقشه بالادستی وجود ندارد که جایگاه و نقش نهادهای انقلابی را که تولید محصول هنری میکنند، مشخص کند. در واقع نیاز به همافزایی و همراستایی برای تقسیم نقش در این عرصه وجود دارد تا همه موضوعات و مسائل در سپهر روشن و مشخصی از هنر انقلاب هماهنگ و برنامهریزی شده پیش برود، تا در این صورت هر نهاد بر آن اساس ایفای نقش کند. معتقدم این موضوع اگر حل نشود، ممکن است هزینه سنگینی از بیتالمال را در گذر زمان صرف کنیم، اما اثربخشی و نقطه زنی مشخصی نخواهیم داشت.
وی با اشاره به کارنامه سینمایی اوج در قیاس با کارنامه این سازمان در حوزههای دیگر هنری مانند موسیقی و تجسمی تأکید کرد: برای ارزیابی دقیق در این حوزه نیاز به بررسی و ارزیابی تولیدات و برونداد سایر بخشها است. ممکن است برداشت من یک برداشت شخصی باشد. اما بهطورکلی همانطور که در فضای کلی کشور تأثیرگذاری و سهم هنری بخش سینمایی پررنگتر از سایر بخشهاست، در سازمان اوج نیز این برجستهسازی در حوزه سینما وجود داشته و البته کار در سینما سختتر است. اما درعینحال نکته مثبت توجه به جریانهای هویتی ایرانی – انقلابی در سایر تولیدات اوج است. از جمله در بخش «تئاتر» که تلاش برای مردمیکردن این هنر با ایجاد نمایشهای میدانی با مضامین دینی نمونه بارز این موفقیتها بوده است. در عرصه موسیقی شاید به همین شکل انتظار بود نهادی نظیر اوج به خلق جریانی تازه دست بزند، اما در اینجا نیز تناقضی میان نوع راهبردهای همکاری با اهالی موسیقی را شاهد بودیم.
وی در پایان تأکید کرد: مهمترین پیشنهادم برای اوج همکاری راهبردی با دیگر بخشهای جبهه هنر انقلاب است تا در محتوا، مضمون و جهتگیری هماهنگی و همافزایی بیشتری صورت گیرد. همچنین تلاش شود تا استراتژیهای کلان خود در مواجهه با افراد را تغییر دهد تا تمام هنرمندان نخبه بتوانند از امکانات آن برخوردار شوند. بخش قابلتوجهی از هنرمندان جوان امروز برای ورود به عرصه هنر نیاز به پشتیبانیهایی مؤثر و بجا از سوی نهادهایی نظیر اوج دارند و برای تغییر کلیشههای مرسوم در سینما و هنر نیاز به شکستن این روابط است. در غیر این صورت فرصت کار برای افراد صاحبنام همواره وجود داشته است.