1

رسانه اصلاح‌طلب خطاب به سلبریتی‌هایی که به فکر ساختن خانه فرهنگ در مناطق زلزله‌زده اند⇐الان زمان نگه‌داشتن پول در حساب نيست، کار واقعي بکنيد!/بعید است مردمی که برای زیرانداز و پتو التماس می‌کنند هوس هنرآموزی به سرشان بزند

سینماروزان: نزدیک به هشت ماه بعد از زلزله در غرب کشور همچنان آسیبهای زمین لرزه باقیست و بخشی از مردمان این منطقه گرفتار اصلی ترین نیاز خویش که «مسکن» باشد، هستند. در این اوضاع و احوال برخی از سلبریتیهای فرهنگی-اجتماعی کوشیده‌اند به زعم خود به دیگرگونه دیدن زلزله پرداخته و وعده راه اندازی مراکز فرهنگی و از جمله خانه فرهنگ را در این منطقه بدهند.

روزنامه اصلاح طلب «شرق» با مرور اتفاقاتی که پیشتر و در جریان تلاش ناکام محمدرضا شجریان برای راه اندازی «باغ هنر بم» بعد از زلزله این شهر روی داد به گلایه از سلبریتیهایی پرداخته که به جای کمک به رفع نیازهای اساسی مردمان زلزله زده درگیر اموری غیر شده اند.

متن گزارش «شرق» را بخوانید:

اول) اگر در گوگل نام محمدرضا شجريان را همراه عبارت «باغ هنر بم» جست‌وجو کنيد، تيترهايي مثل «کنارکشيدن شجريان از باغ هنر بم» و «باغ هنر بدون شجريان» پيش چشمانتان قطار مي‌شوند. گزارش‌هاي فراواني هم درباره چرايي به‌نتيجه‌نرسيدن پروژه و انصراف استاد آواز ايران پيدا مي‌کنيد که گزارش خبرگزاري ايسنا مفصل‌ترينشان است و در آن به فراهم‌نشدن بودجه و خلف وعده برخي سازمان‌ها به‌عنوان دلايل اصلي اين رخداد اشاره شده است. در اين گزارش آمده که استاد شجريان مي‌خواست «براي مردم اين شهر يک آکادمي احداث کند که در آن نه تنها موسيقي و هنرهاي ديگر تدريس شود، بلکه مرهمي باشد براي زخم عميق بمي‌ها». خب نشد. حالا صادق زيباکلام هم در پاسخ به چرايي هزينه‌نشدن مبالغي که مردم پس از زلزله سرپل‌ذهاب به حسابش ريختند، از مخالفت فرماندار اين شهر براي آغاز ساخت «دهکده اميد» خبر مي‌دهد.
مهدي اصلاني هم به‌عنوان نماينده نيکي کريمي، افتتاح قريب‌الوقوع خانه فرهنگ سرپل‌ذهاب را اعلام کرده است. غرض نيت‌خواني نيست. قطعا هر کسي با هر کسوت و در هر مقامي مي‌خواهد به زلزله‌زدگان کمک کند و اهل فرهنگ خود را موظف به ايجاد رونق فضاي هنري و فرهنگي مناطق آسيب‌ديده مي‌دانند، ولي دمي بينديشيم که باغ هنر و خانه فرهنگ و دهکده اميد در فهرست نيازهاي مردمي که سقف بر سرشان آوار شده و در کمتر از يک‌دقيقه خانه و زندگي و نزديکانشان را ازدست‌رفته ديده‌اند، چه اولويتي دارد؟
فراموش نکنيم دليل تحريک احساسات ما پس از شنيدن خبر وقوع زلزله در نقطه‌اي از سرزمينمان چيست؟ فيلم‌ها و تصاوير بازماندگان فاجعه و بلاياي طبيعي چرا اشک به چشمانمان مي‌آورند؟ ما مردمي را مي‌بينيم که ناگهان امکانات اوليه زندگي هم از آنها دريغ شده؛ مردمي چه‌بسا دارا و قطعا آبرودار که يک‌شبه خيابان‌خواب شده‌‌اند و نيازمند سرپناهي در حد چادر و زيراندازي براي برخاک‌نخفتن. خبرهايي مي‌شنويم از مرگ کودکان بر اثر سرما يا نيش مار و عقرب.
مصاحبه‌هايي مي‌بينيم با مردمي که برای کانکس و زيرانداز و پتو التماس مي‌کنند. در چنين شرايطي سرعت‌عمل حرف اول را مي‌زند، چون بايد نيازهاي نخستين ملت را برطرف کرد. بايد به فکر خواب و خوراک آنها بود. وقتي فيلمي در فضاي مجازي دست‌به‌دست مي‌چرخد که در آن مردي روي چادر همسر و فرزندش نفت مي‌ريزد تا به آتششان بکشد، درک وخامت وضعيت رواني زلزله‌زدگان دشوار نيست و رسيدن به اين واقعيت که کمبود امکانات اوليه و خلف وعده‌هاي دائم چه تأثير ترسناکي بر اين روان‌هاي از‌هم‌گسيخته مي‌گذارد، هوش چنداني نمي‌خواهد.
دوم) نگارنده مدتي کوتاه از دوران سربازي‌اش را در سرپل‌ذهاب گذراند. يادم هست که روزي در اسفند 86 تعدادي سرباز در اختيارم قرار دادند تا براي تبديل بخشي از حياط به باغچه زمين را بکنند. سربازان بيل‌وکلنگ‌به‌دست هنوز به اندازه يک وجب خاک را زيرورو نکرده بودند که انبوهي عقرب که زمستان را زير خاک مي‌گذراندند، بيرون آمدند. شانس آورديم که از سردي هوا کرخت و کم‌توان بودند و سرعتشان کند بود. آن منظره اين روزها و هم‌زمان با گرم‌شدن هواي سرپل‌ذهاب دوباره در ذهنم زنده شده و بر نگراني‌ام مي‌افزايد. آرزو مي‌کنم کاش کاري جز نوشتن از من برمي‌آمد و نگرانم که خبرهاي خزيدن مار در چادرها و گزيدن‌هاي عقرب و… در روزهاي آينده آن‌قدر زياد شود که حساسيتمان را به آنها از دست بدهيم.
به خفته در چادري که شايد ساعتي بعد قرباني زهر عقرب شود، نمي‌توان وعده آموختن پيانو در خانه فرهنگ يا تمرين آواز در دهکده اميد داد. از قديم گفته‌‌اند شکم گرسنه ايمان ندارد. چگونه انتظار داريم مردمي گرسنه و آسيب‌ديده زير هرم آفتاب و آگاه از هزار خطر در کمين و در رنج از بيماري‌هاي پوستي، ناگهان هوس هنرآموزي به سرشان بزند؟ با نهايت احترامي که براي هنرمندان و فعالان اجتماعي قائلم، فکر نمي‌کنم درک اين نکته نيازمند نبوغ باشد. کافي است يک‌بار و يک لحظه خود را جاي زلزله‌زدگان بگذاريم. دهکده اميد و خانه فرهنگ و باغ هنر همان‌قدر مي‌توانند مشکل زلزله‌زدگان را حل کنند که ديوار مهرباني توانست از پس واقعيت فقر در ديارمان بربيايد. زلزله‌زدگان سرپل‌ذهاب را دريابيد. تا اينجا نمره سلبريتي‌ها و هنرمندان و استاد علوم سياسي دانشگاه که در روزهاي فاجعه با کارت بانکی‌شان عکس گرفتند و در صفحه‌هايشان گذاشتند، بالا نیست.
دوباره مي‌نويسم؛ زلزله‌زدگان سرپل‌ذهاب را دريابيد. براي انسانيت، با درک نيازهاي اوليه، آنها را از خطرهاي در کمين و خودتان را از مردودي برهانيد. نام سرپل‌ذهاب را با عبارات و واژگان بيماري پوستي، خزندگان، عقرب و کودکان در اينترنت جست‌وجو کنيد و به تصاوير خيره شويد تا قانع شويد که الان زمان نگه‌داشتن پول در حساب براي انجام کارهاي نمادين نيست، کاري واقعي بکنيد.