سینماژورنال/نرگس عاشوری: در شرایطی که هنرمندان راستین، دوام و شهرتشان را از راه نفوذ بر مردم دارند و نه تبلیغات؛ هنرمندانی که عموماً طالب شهرت هم نبودند و اگر هم شهرت پیدا کردهاند به واسطه عظمت کارشان بوده است که باعث شده پس از سالها نام و آثار آنها بیش از افراد دیگری که در همان عصر زندگی میکنند بر سر زبانها باشد.
به گزارش سینماژورنال وجه تمایز هنرمندانی که محصول فردیت، اندیشه و جهان ذهنی خود هستند و هنرمندانی که شخصیت ژورنالیستی اجتماعی دارند و محصول شرایط رسانهای و اجتماعی زمانه خود هستند و همچنین ویژگی هنرمندان حرفهای موضوعاتی است که در گفتوگوی “ایران” با رضا کیانیان بدان پرداخته شده است.
هنرمند را با هنرش میشناسند و نه با اخلاقش!
«بچهای که نقاشی میکند، پیکاسو و کسی هم که کپیکار است همگی کار نقاشی انجام میدهند اما یک نکته متمایزکننده وجود دارد و آن هم خلاقیت است. بچه غریزه محض است! کپی کار تکنیک محض است! اما پیکاسو اوج تکنیک و غریزه پرورش یافته و کنترل شده به اضافه عنصری به نام خلاقیت است!
برخی کارمند بازیگری هستند درست مثل کپی کاران
این جملات بخشی از گفته های کیانیان در خصوص وجه تمایز هنرمند از شاغل هنری است. او که معتقد است «خلاقیت» مهمترین مؤلفه افتراق در این حوزه است، در توضیح بیشتر میافزاید: عدهای بازیگرند و فقط بازی میکنند، برایشان هم فرقی ندارد در چه فیلم و سریالی، برای کدام شبکه یا با کدام کارگردان، به اعتقاد من اینها کارمند یا کارگر بازیگری هستند. مثل همان کپی کار هستند! یا همان کودکی که نقاشی می کند! اما برخی تا زمانی که خلاقیتی سراغشان نیاید یا چیزی قلقلکشان ندهد یا به تعبیر من ذهنشان باردار نشود نمیتوانند بازی کنند که من به آنها میگویم بازیگر خلاق.
یک نقاش ممکن است مدتها نقاشی نکند چون خلاقیتی به سراغش نیامده است
کیانیان میگوید: در دیگر حوزههای هنری هم چنین قاعدهای صدق میکند. مثلاً در نقاشی، یک نفر کپیکار خوبی است و هر چه را در هر زمانی که به او سفارش دهند انجام میدهد در صورتی که یک نقاش ممکن است مدتها نقاشی نکند چون خلاقیتی به سراغش نیامده است یعنی فکر جدید و دریچهای جدید به جهان باز نشده است یا ذهناش حامله نشده است که مجبور به وضع حمل شود.
برخی خلاقانه کار هنری انجام میدهند و بعضی غیرخلاقانه
با وجود این او محصول هر دو نفر را کار هنری میداند و در توضیح بیشتر میافزاید: «برخی خلاقانه کار هنری انجام میدهند و بعضی غیرخلاقانه. کار نقاش خلاقانه است چون چیزی خلق کرده که تا به حال نبوده است.»
کیانیان میگوید درباره این تفکیک و جداسازی در حد یک نظر خواهی، بیشتر از این نمیتوان گفت! و بقیه مسائل فنی و تکنیکی و خلاقانه، نیاز به سلسله مباحث طولانی دارد.این بازیگر در پاسخ به این سؤال که چقدر به مؤلفه اخلاقی بودن یعنی سلوک باطنی و به قول غربیها تجربه درونی به عنوان شاخصه هنری معتقد است، میگوید: اگر مقصود شما گفته لئوناردو داوینچی است که: هنر در ذات خویش بینیاز از جان هنرمند نیست و هنرمند باید جانش را پاک و زلال کند، بلافاصله سؤال دیگری مطرح میشود که پاکی و زلالی چیست.
تفاوت شاملو و سهراب
او در ادامه میافزاید: شاملو بشدت اهل مصاحبه و قیل و قال بود. دعوا راه میانداخت. در مورد عرصههای دیگر نظر میداد، مسائل اجتماعی دغدغه او بود اما سهراب سپهری اهل مصاحبه و قیل و قال نبود. مسائل درونی و شخصی دغدغه او بود. بیشتر ساکت بود. آیا میتوان ادعا کرد یکی از این دو هنرمند نیستند؟نه! هر دو شاعرند و خلاق. فقط سلوک شخصی و اجتماعی شان متفاوت است.
خیلیها هستند که آدمهای پاک و شرافتمندی هستند ولی هنرمند نیستند
این بازیگر همچنین میگوید: ونگوگ زمانی که زنده بود مردم کارش را نمیفهمیدند و نمیپسندیدند ولی پیکاسو در دوره زنده بودنش هم درک میشد و هم پسندیده میشد و قیمت تابلوهایش هم بسیار بالا بود. حال اگر بخواهیم این ویژگی را نیز معیار قرار دهیم به اشکال برمیخوریم و مجبوریم بین پیکاسو و ونگوگ یکی را انتخاب کنیم، که غلط است چون فرض خلاقیت را که اصل است ندیدهایم و به فروع چسبیدهایم!
کیانیان استناد به مؤلفههای اخلاقی رایج و عرفی جامعه را هم به عنوان اصل و معیار سنجش هنر کافی نمیداند. او معتقد است معیارهای اخلاقی به تنهایی جواب نمیدهند و در توضیح بیشتر میافزاید: خیلیها هستند که آدمهای پاک و شرافتمندی هستند ولی هنرمند نیستند، اما هنرمندان بنامی داریم که زندان رفتهاند مثل اوژن یونسکو!
هنرمند را با هنرش میشناسند نه با اخلاقش
او در بخش پایانی صحبتهایش با تأکید بر این نکته که هنرمند را با هنرش میشناسند نه با اخلاقش، خاطرنشان میکند: هنرمند کسی است که خلاقیت هنری دارد. اگر عکاس است باید خلاقیت عکاسی داشته باشد اگر مجسمهساز است باید خلاقیت مجسمهسازی داشته باشد و اگر آهنگساز و بازیگر و… هم هست، خلاقیت اصل ماجراست!