روایت خسرو سینایی از دختری اتریشی که قافیه را به او باخت، مدیر یک وزارتخانه که او را تحقیر کرد و امتحانی که او در آن قبول شد و شهیدثالث، نه!
سینماروزان: خسرو سینایی کارگردان پیشکسوت سینمای ایران فارغ از تجربیات سینمایی اش یک موزیسین هم هست. او تحصیلکرده موسیقی است و در سالهای جوانی و پیش از آن که به سراغ تحصیل سینما بیاید در وین درس موسیقی خواند.
به گزارش سینماروزان خسرو سینایی که در ایران و قبل از سفر به اتریش موسیقی و ساز آکاردئون را آموخته با اشاره به کیفیت متفاوت سطح نوازندگی در ایران با اتریش به “شرق” گفت: در اکتبر ١٩٥٨ وارد وین شدم. خانهای که در آن اقامت کردم متعلق به یک استاد آکادمی موسیقی وین بود که در جنگ کشته شده بود. همسر بیوه این استاد دو فرزند داشت که من هم شدم فرزند سوم این خانواده. در اتاقی که به من تعلق گرفت، یک پیانوی رویال بود و قفسههای آن پر از نتهای موسیقی. البته من به قصد تحصیل در رشته معماری به اتریش رفتم که در کنار آن به موسیقی هم بپردازم. قبل از واردشدن به آکادمی موسیقی، حدود یک سال نزد استاد پرویز منصوری به فراگیری موسیقی پرداختم.
سینایی ادامه داد: خانم صاحبخانه وقتی دید که یک آکاردئون دارم، من را به یکی از دوستان همسرش معرفی کرد که رئیس سمینار آکاردئون کنسرواتوار وین بود. وقتی پیش آن استاد رفتم، به او گفتم که من در نواختن آکاردئون استادم و در تلویزیون ایران برنامه اجرا کردم، فقط آمدهام که برخی از اشکالاتم را برطرف کنید. وقتی دو آهنگ نواختم، استاد گفت که دختری همسنوسال من دارد و اگر دوست دارم او هم بنوازد و من گوش کنم. آکاردئون من بزرگترین آکاردئون موجود در ایران بود و همیشه فکر میکردم بهترین و بزرگترین آکاردئون را دارم، اما آکاردئونی که این دختر داشت را تابهحال در زندگیام ندیده بودم. هنگامی که این دختر شروع به نواختن کرد، متوجه شدم بدجوری قافیه را باختهام. او دو بار برنده جایزه اول اروپا شده و یک بار جایزه دوم جهانی را دریافت کرده بود. استاد به من گفت اگر میخواهم مثل این دختر بنوازم باید هرچه را تابهحال یاد گرفتهام از یاد ببرم و تا پنج سال اجازه رویصحنهرفتن را ندارم. پذیرفتم و ادامه دادم.
من در امتحان ورودی دانشکده سینما قبول شدم اما شهیدثالث، نه
خسرو سینایی که ابتدا در وین معماری خوانده بود اما نتوانسته بود فارغ التحصیل این رشته شود درباره ورود به دانشکده سینما اظهار داشت: سرخوردگی در معماری و علاقه به موج نوی سینمای آن زمان من را تشویق کرد در امتحان ورودی دانشکده سینما شرکت کنم. من یکی از هشت نفر پذیرفتهشده در امتحان سینما از بین ١٢٠ نفر بودم. در همان سال سهراب شهیدثالث هم در امتحان شرکت کرده بود؛ اما چون زبان آلمانیاش ضعیف بود، به صورت مستمع آزاد پذیرفته شد؛ به این معنی که شش ماه در کلاسها شرکت کند و اگر در این مدت توانست همپای باقی دانشجویان حرکت کند، آنموقع بهصورت رسمی پذیرفته میشود. البته به علت ناراحتی ریه نتوانست ادامه بدهد و به فرانسه رفت و من بعدها او را در ایران دیدم.
مدیرکل وزارت فرهنگ گفت سرپله بایست و از کارمندان فیلم بگیر
این کارگردان سینما پیرامون بازگشت به ایران بیان داشت: بعد از بازگشت به ایران برای کار به وزارت فرهنگ و هنر رفتم؛ مدیرکل به من گفت هرچه تابهحال درس خواندی بهجای خود، کاری که باید بکنی این است که سرپلهها بایستی و از کارمندانی که وارد میشوند فیلم بسازی؛ بسیار به من برخورد، از آنها خواستم اجازه بدهند من یک فیلم کوتاه بسازم؛ این فیلم راجع به یک لحافدوز دورهگرد بود که اولین فیلم من در ایران و یک فیلم هشتدقیقهای بود که با استقبال روبهرو شد. سال بعد فیلمی ساختم بهنام «آن سوی هیاهو» که در زمان ساخت آن، سهراب شهیدثالث به ایران بازگشته بود و برای ساخت فیلم از او دعوت به همکاری کردم و این فیلم آغاز ورود شهیدثالث به سینمای ایران بود.