سینماژورنال: حدودا پانزده سال بعد از درگذشت محمدعلی فردین همچنان تا صحبت از سینما می شود بسیاری از مخاطبان ایرانی او را به عنوان بازیگری محبوب برای تمام دوران قلمداد می کنند.
به گزارش سینماژورنال فردین نه فقط در سینما که در زندگی شخصی و مراودات اجتماعی هم شخصیتی سمپاتیک بود و همین است که همچنان درباره میراثش بحث می شود.
همسر فردین مهری خمارلو بوده و از فردین چهار فرزند به جا مانده است؛ سعید، سیاوش، آمنه و عاطفه. نارملا عین الدین همسر سیاوش فردین و مادر حنا فردین است.
نارملا عینالدین عروس محمدعلی فردین به تازگی در گفتگویی با “زندگی ایده آل” نکات جالب و کمتر شنیده شده ای را درباره پدرشوهرش بیان کرده است.
شب قبل از فوت کمتر صحبت می کرد…
عینالدین درباره درگذشت فردین می گوید: شب قبل از فوت آقای فردین، شام مهمان خانهشان بودیم. همهچیز مثل همیشه بود و فقط به نسبت روزهای قبل كمتر صحبت میكرد. فردای آن روز حدود ساعت چهار بعدازظهر بچهها را با سیاوش پارك برده بودیم كه برادر همسرم به سیاوش زنگ زد و خیلی ناگهانی اعلام كرد كه پدر فوت شده است. سیاوش شوكه شد. به منزلشان رفتیم.
مادرشوهرم برای خوردن قهوه صدایش می کند اما…
وی ادامه داد: مادرشوهرم تعریف كرد كه از ظهر همان روز احساس درد داشت و فكر میكرد یك معدهدرد ساده است؛ البته حال عمومیاش خوب بوده و فقط دردی خفیف در قفسه سینه احساس میكرده است. اورژانس میآید و تشخیص میدهد كه ممكن است از قلبش باشد. تا اینكه یك قرص نیتروگلیسیرین میخورد و میخوابد. مادر همسرم مدام به او سر میزده و حالش مساعد بوده است تا اینكه برای خوردن قهوه صدایش میكند و متوجه میشود كه بسیار آرام و بیسرو صدا فوت كرده است.
به شرطی به جای تختی بازی می کنم که کارگردان فیلم خودم باشم
عروس فردین نکته جالبی را هم درباره پیشنهاد بازی در فیلم “جهان پهلوان تختی” که علی حاتمی بنا بود آن را بسازد و در نهایت افخمی آن را کارگردانی کرد بیان نمود. وی گفت: وقتی به آقای فردین پیشنهاد ایفای نقش تختی را دادند، او گفت به جای تختی بازی نمیكنم ولی به شرطی این پیشنهاد را قبول میكنم كه كارگردان این فیلم خودم باشم.
دو ساعت بعد آن تابلوی سیاه قلم را برایم فرستاد
نارملا عین الدین درباره بهترین خاطره از پدرشوهرش اظهار داشت: بهترین خاطرهای كه از پدر همسرم به یاد دارم مربوط به روزی است كه به سینما جمهوری (آن زمان برای آقای فردین بود) رفتم. یك نقاشی سیاهقلم از چهره او در دفترشان بود. تا چشمم به این تابلو افتاد به آقای فردین گفتم: این تابلوی سیاه قلم بینظیر است. از من پرسید: از تابلو خوشت آمده؟ گفتم: خیلی زیاد. به خانه برگشتم و دو ساعت بعد پدر همسرم آن تابلوی بزرگ را با وانت برایم فرستاد.
سلطان قلبها تا ابد سلطان قلبهاست،ر,حش شاد و یادش گرامی باد