روایت یک شاهد عینی از واکنش مخاطبانی در مرکز اروپا به سکانسهای ملتهب “لانتوری”
سینماژورنال: “لانتوری” در حالی روی پرده است که سینماهای حوزه هنری همچنان از نمایش این فیلم سرباز می زنند.
به گزارش سینماژورنال با این حال فروش خوب فیلم ادامه دارد و علیرغم بی علاقگی رسانه های افراطی و تلاش برای زیر سوال بردن کیفیت محتوایی، فیلم می فروشد.
در این اوضاع روزنامه اصلاح طلب “شرق” روایتی ارائه داده است از علیرضا بهرامی که به عنوان یک شاهد عینی در جشنواره کارلووی واری کشور چک در مرکز اروپا به تماشای این فیلم نشسته است.
متن کامل این واقعه نگاری را بخوانید:
در جشنواره فیلم «کارلووی واری» خیلی علاقه داشتم فیلم «لانتوری»، تنها نماینده ایران در دوره پنجاهویکم جشنواره را ببینم. نه بهخاطر اینکه فیلم را ندیده بودم، بلکه اینبار برای اینکه میخواستم بهجای تماشای فیلم، واکنش تماشاگران را رصد کنم. درواقع خیلی کنجکاو بودم ببینم مخاطب غربی، وقتی با آن سکانسهای تلخ پس از اسیدپاشی، بهویژه جریان چکاندن اسید در چشمهای فرد مجرم (با بازی نوید محمدزاده) مواجه میشود، چه واکنشی خواهد داشت؟ حدسم این بود که تعداد قابلتوجهی از آنان، فیلم را پس بزنند.
طبق برنامهریزیام، وقتی به کارلووی واری رسیدم، روز پنجم جشنواره بود و نیمی از جشنواره را تا پایان آن پیشِرو داشتم. اتفاقا شنیدم رضا درمیشیان، (کارگردان) و مریم پالیزبان (بازیگر)، هم همان موقع به جشنواره رسیدهاند. دو نمایش لانتوری سپری شده بود و نمایش سوم آن در جدول روز ششم جشنواره بود؛ در سالن مجلل «نارودنی دام»، با حدود ٤٠٠ نفر ظرفیت.
دو سه نفر با هم سالن را ترک کردند
وقتی به سالن وارد شدم، کیپ تا کیپ صندلیها پر بودند. درمیشیان و پالیزبان طبق برنامه، به حاضران خوشامد گفتند و همانجا یک دقیقه سکوت به احترام عباس کیارستمی که دو روز پیش از آن درگذشته بود، قبل از نمایش فیلم انجام شد. فیلم آغاز شد و پیش رفت. به صحنه اسیدپاشی و جریانهای پس از آنکه رسید، منتظر بودم برآورد کنم چند نفر از تماشاگرانی که در فضایی بهمراتب آرامتر از ما زندگی میکنند و با آن شلوارکها و راحتی رفتارهای فردی و جمعیشان، انگار سینما را بیش از هرچیز، برای تفریح ذهن و جسم میخواهند، سالن را ترک میکنند.
دو، سهنفری را که با هم سالن را ترک کردند، در این آمار نمیشد بهحساب آورد؛ چون در همه نمایشها، تعدادی از تماشاگران به هر دلیل، که عموما شخصی یا برای رسیدن به نمایشی دیگر در سالن سینمایی دورتر بود، سالن را ترک میکردند. به سکانس لحظه چکاندن قطرههای اسید در چشم بازیگر نقش مجرم فیلم رسیدیم. در آن هنگام نوبت یکی دیگر از پیشبینیهایم یا بهتر است بگویم احتمالهایم بود که جامه تحقق به خود نبیند. در جشنواره فیلم فجر، «لانتوری» را در پردیس کوروش، با مخاطبان عمومی دیده بودم. در آن لحظهها، در سالن کاملا همهمه شد و صداهایی شبیه به ایوای شنیده میشد که نشاندهنده واکنش تماشاگران به اضطراب ناشی از این سکانس بود. اما در جشنواره «کارلووی واری» این صحنهها در سکوت کامل تماشاگران ادامه یافت.
جلب توجه و تحسین خبرنگاران
آنها که در جشنوارهها حضور داشتهاند، میدانند معمولا در بخش پرسش و پاسخ فیلمها، فقط خبرنگاران حاضر در سالن، میمانند. پس از پایان نمایش لانتوری، اما دستکم یکسوم تماشاگران در سالن ماندند تا احتمالا ببینند و بشنوند سازندگان آن درباره این اثر تکاندهنده – و قطعا برای آنها تکاندهندهتر– چه میگویند. سؤالها لحن آرامی داشتند و بیشتر، نشانگر تعجبی توأم با تحسین بودند. علاوه بر کارگردان جوان فیلم، (رضا درمیشیان)، بازیگر نقش مریم، (مریم پالیزبان) هم خیلی توجه و تحسین خبرنگاران و دیگر حاضران در نشست خبری را به خود جلب کرده بود؛ اینرا از فحوا و لحن سؤالهایشان میشد درک کرد.
عالی بود
موقع خروج از سالن، با آقای درمیشیان روی پلهها همقدم شده بودم و از تعجبم از میزان استقبال تماشاچیان حاضر در سالن میگفتم. به بیرون که رسیدیم، آنسوی گذر سنگفرشی، سه خانم جوان بیست و چندساله، با قدهای رعنا و موهای بلوند بلند و لباسهای رنگی تابستانه، ایستاده بودند و به ما نگاه میکردند. حدس زدم میخواهند چیزی بگویند. وقتی مقابلشان رسیدیم، پا پیش گذاشتند و با جدیت تمام، از آقای درمیشیان تشکر کردند و از لفظهایی استفاده کردند که ترجمه دقیقشان در فارسی وجود ندارد ولی بهگمانم، «عالی بود» خلاصه منظور آنها میتواند باشد. بیش از هر چیز احساس کردم علاوه بر عریانی و غریبی موضوع فیلم، تبیین مفهوم «گذشت» در آن توجه مخاطبان غربی را به خود جلب کرده است. با لانتوریها مهربان باشیم و حرفشان را بشنویم.