روزنامه اصلاحطلب متذکر شد⇐ بهروز افخمی، عبدالرضا کاهانی و بهمن قبادی از نظر تظاهر به خیلی چیزها شبیه به هم هستند/ بهروز افخمی بلاتکلیف است و مشخص نیست کدام طرفی است/قبادی با سیاستمداران بازی بازی میکند!/کاهانی مدام میخواهد نقش اپوزیسیون را بازی کند!/کاهانی از روی عمد کارهایی میکند که فیلمهایش با مشکل مواجه شود/کاهانی کماکان فیلم میسازد و همچنان غر میزند و هنوز نمیدانیم به چه چیزی معترض است!!
سینماروزان: عبدالرضا کاهانی هرچند در سالهای اخیر مدام به گلایه از محدودیتهای فیلمسازی در داخل پرداخته اما آن قدر خوش شانس است که حتی اگر با پروانه ویدیویی فیلمی مثل “خانم یایا” را بسازد باز هم با ممارست تولیدکنندگان جوانش میتواند اکران سینمایی داشته باشد.
احمد طالبی نژاد در روزنامه اصلاح طلب “شرق” اکران “خانم یایا” را مجالی کرده برای مرور برخی رفتارهای متناقض کاهانی.
متن یادداشت “شرق” را بخوانید:
صحبتکردن درباره عبدالرضا کاهانی چندوجهی است؛ از طرفی فیلمساز جوان و خوشفکری است که فیلمهای خوبی مثل «بیست»، «اسب حیوان نجیبی است» یا «بیخود و بیجهت» را در کارنامهاش دارد و ازسوی دیگر بهنظرم جدا از فیلمهایش یکجور کیش شخصیت و خودبزرگبینی در او هست. به یاد دارم سالی که «اسب حیوان نجیبی است» به نمایش درآمد، برای مجله «تجربه» با او مصاحبه کردم. چیزی که برایم مهم بود و در مصاحبه به آن اشاره کردم، این بود که «تو دائم غر میزنی که نمیگذارند فیلم بسازی، درعینحال سالی یک فیلم میسازی و فیلمهایت هم اکران میشود! چرا نقش اپوزیسیون را بازی میکنی؟» چون که از نظر من اپوزیسیون واقعی هرکسی باشد، عبدالرضا کاهانی و امثال او نیستند. درواقع من سه شخصیت در سینمای ایران سراغ دارم که از نظر تظاهر به خیلی چیزها شبیه به هم هستند؛ در رأس همه آنها بهروز افخمی است که بلاتکلیف است و مشخص نیست کدام طرفی است. دومی بهمن قبادی است که با سیاست و سیاستمداران بازیبازی میکند و سومین نفر هم عبدالرضا کاهانی است. او خارج از کشور فیلم میسازد با معیارهایی که میداند در ایران مجوز اکران نخواهد گرفت و بعد به ایران برمیگردد و فیلم میسازد، فیلمش اجازه اکران پیدا میکند و در نهایت ژست مخالفخوانی میگیرد. از طرفی میبینیم انگار از روی عمد کارهایی انجام میدهد که فیلمهایش با مشکل مواجه شوند؛ مثلا در فیلم «استراحت مطلق» سکانسی در حمام دارد که بالاتنه عطاران لخت است و خانمش وارد حمام میشود. او بهتر از هر کسی میداند که ممیزها مو را از ماست میکشند و این صحنه حتما حذف خواهد شد، پس چرا اینجور صحنهها را میگیری؟ اگر قرار است با سانسور مقابله کنی، راهش این نیست؛ راههای دیگری وجود دارد. زندهیاد کیارستمی برای مبارزه با سانسور حجاب خانمها در خانه، معمولا سکانس داخلی و فضای بسته نمیگرفت. سکانسها را به داخل حیاط و کوچه میکشاند که بهنوعی حجاب خانمها توجیه داشته باشد. حالا آقای کاهانی عمدا صحنههایی را میگیرد که میداند امکان نمایش ندارند که بعد متعرض شود فیلم من سانسور شده است. با وجود همه اینها، او کماکان فیلم میسازد و همچنان غر میزند و هنوز هم نمیدانم به چه چیزی معترض است؟ پس فیلمسازانی که به حکمی ممنوعالفعالیت شدهاند و خانهنشیناند و کسی سراغشان را نمیگیرد و آنهایی که به هزارویک دلیل حذف شدهاند، چه بگویند؟ این وجه شخصیت کاهانی را که اصطلاحا دودوزهبازی مینامند، مطلقا نمیپسندم؛ اما در اینکه او فیلمساز توانمندی است، تردیدی ندارم. در «اسب حیوان نجیبی است» که داستان ساده، روان و البته غلطاندازی دارد، بهتعبیری مخاطب تا دوسوم آخر فیلم فکر میکند شخصیتی که زورگیری میکند، مأمور نیروی انتظامی است و بعد در نهایت میبینیم او زندانیای است که به مرخصی آمده و یکی از راههای تلکهکردن مردم این است که لباس مأمور انتظامی بپوشد که بهنظر من بازی با ذهن مخاطب یا بهنوعی کلکزدن به مخاطب است. یا در زمینه پرداخت دراماتیک موضوعات فیلمش گافهایی دارد؛ در فیلم «بیخود و بیجهت» که لحظات درخشانی هم دارد و داستان زوج جوانی است که همان شب جشن عروسیشان اسباب و اثاثیه را به خانهشان آوردند که هنوز مستأجر قبلی تخلیه نکرده است، این ضربالاجل (همان شب) کار را خراب میکند و بهنوعی بیمنطق است. اگر قرار بود جشن عروسی یک هفته، یا دستکم دو،سه شب دیرتر برگزار شود، موقعیت دراماتیک باورپذیر میشد. متأسفانه بهدلیل این ضربالاجل، آن موقعیت دراماتیک باورپذیر نیست و از این دست گافها در فیلمهای او میبینیم. ولی در اینکه کارگردانی بلد است و به خلق موقعیتها مسلط است، شکی نیست. در فیلم «بیست» که به اعتقاد من یکی از بهترین فیلمهایش محسوب میشود، موقعیت خوبی ایجاد کرده است. حرف درست و انسانی یا حتی سیاسی مطرح میکند. بنابراین ما با فیلمسازی طرفیم که هم ادای اپوزیسیون درمیآورد، هم فیلمهای اجتماعی خوبی میسازد (جدا از عیب و ایردهایی که اشاره کردم) که همه اینها از نوعی هیجانزدگی ناشی میشود. به گمانم وقتی کاهانی تصمیم دارد فیلمی را شروع کند، فکر میکند چه کند تا اینبار هم روی عدهای را کم کند، یا چه کند که به قول معروف برق بپراند. سکانس شروع فیلم «استراحت مطلق» واقعا به همین شکل بود (منظورم صحنه انفجار ماشین در خیابان است). نخستینبار که این سکانس را در سینما دیدم، از جا پریدم. او تواناییهایی دارد که این تواناییها پشت نمایشهای زورکی، سیاسیبازی و چیزهایی از این قبیل و در واقع موقعیتهایی که طبیعی نیستند، گم میشوند. درباره کیش شخصیت او گفتم به عنوان نمونه آنهایی که در شب مراسم آکادمی سینما سینما حضور داشتند دیدند او برای رضا عطاران پیام تصویری فرستاده بود؛ درحالیکه روی کاناپه دراز کشیده و درباره عطاران حرف میزند، موقعیت او بد و توهینآمیز بود، حتی خواستم به این رفتار او اعتراض کنم که دوستان مانع شدند. در واقع با مجموعهای روبهرو هستیم پر از تناقض که اسمش عبدالرضا کاهانی است.