1

سامان سالور: بنا بود “شیفت شب” را من بسازم نه نیکی کریمی/ایده اولیه “تمشک” از محسن تنابنده بود/اداره نظارت شمقدری گفت بجای رحم اجاره‌ای بر مضمون پیوند اعضاء کار کن!

سینماژورنال: سامان سالور کارگردان جوان و در عین حال تجربه‌گرای سینمای ایران این روزها آخرین ساخته اش “تمشک” را روی پرده دارد؛ فیلمی که در جشنواره سی و دوم فیلم فجر حضور داشت اما نتوانست توجهات را به خود جلب کند.

به گزارش سینماژورنال سالور در “تمشک” با دست گذاشتن بر روی موضوعی به نام رحم اجاره ای و البته استفاده از ساختار غیرخطی برای روایت داستان کوشیده به اندازه مخاطب عام توجه منتقدان را هم جلب کند اما زمان اکران نامناسب فیلم چنان که باید اسباب بررسی دقیق فیلم را موجب نشده.

سالور در تازه ترین گفتگویی که به بهانه اکران “تمشک” با “اعتماد” انجام داده نکات جالبی را درباره طرح اولیه این فیلمنامه و توصیه های اداره نظارت سابق به وی برای تغییر سوژه فیلم مطرح کرده است.

سالور در جایی از گفتگو هم به صراحت این را گفته که بنا بوده فیلمنامه “شیفت شب” را او بسازد اما مشکلات مختلف و البته مساله نبود سرمایه گذار باعث شده نیکی کریمی آن فیلمنامه را کارگردانی کند.

سینماژورنال متن کامل گفته های سالور را ارائه می کند.

 شما جزو فيلمسازان مستقل سينماي ايران هستيد كه اتفاقا تلاش كرديد در آثارتان گونه‌هاي مختلف سينمايي را تجربه كنيد. به طور نمونه در كارهاي شما فيلمي مانند «سيزده ۵۹» كه در ژانر دفاع مقدس است ديده مي‌شود يا حتي آثاري با نگاه سياسي و اجتماعي. براي فيلم «تمشك» هم اين‌بار سراغ فيلمنامه‌اي كاملا اجتماعي رفتيد.

هر فيلمسازي بسته به شرايط و موقعيتي كه دارد با يك قصه يا ايده درگير مي‌شود كه باعث مي‌شود روي آن كار كند. از طرفي آنقدر مراحل ساخت يك فيلم سخت شده است كه بايد واقعا دو سال براي آن زمان بگذاريد تا يك پروژه به سرانجام برسد. به عقيده من بيشتر ما تابع چنين شرايطي همچون يك قصه خوب، يك ايده جذاب، يك شرايط جسورانه هستيم. البته معتقدم كه بين تمام فيلم‌هايي كه تا كنون ساخته‌ام يك نخ تسبيحي وجود دارد كه آن تم تنهايي آدم معاصر و مدرن است. البته اين تم به صورت ناخودآگاه وجود دارد. در حال حاضر چيزي كه برايم بسيار اهميت دارد، قصه است. آن چيزي كه سينما از آن وام مي‌گيرد براي سرگرمي تا بتواند مخاطبش را پاي اثر بنشاند. درباره «تمشك» هم بايد بگويم ايده اصلي آن‌كه شايد فقط در حد يك پاراگراف بود، آنقدر براي من جذابيت ايجاد كرده بود كه باعث شد ما بين آن و «شيفت شب» كه امسال توسط خانم نيكي كريمي ساخته شد من «تمشك» را انتخاب كنم. البته قرار بود فيلمنامه «شيفت شب» را امسال به سرانجام برسانم البته نه با اين پايان فعلي. روي آن هم كمي كار كرده بودم كه متاسفانه سرمايه آن فراهم نشد. البته من پيش از «تمشك» مي‌خواستم روي قصه ديگري كار كنم كه متعلق به احمد رفيع‌زاده بود كه متوقف شد و در ‌‌نهايت اين فيلم را انتخاب كردم كه برايم يك ايده جذاب و جسورانه داشت.

  ايده «تمشك» براي چند سال پيش بود؟

ايده فيلم «تمشك»براي چندين سال پيش و متعلق به آقاي محسن تنابنده و محمود آيدن بود. البته فقط در حد يك پاراگراف و درباره رحم اجاره‌اي اما در بستر يك فيلم اجتماعي كه البته آن چيزي كه در اين بستر اهميت پيدا مي‌كرد بحث انتخاب بود. موضوع انتخاب به نوعي جهان‌شمول است و همه افراد با آن سر و كار دارند. هر فردي به غير پدر و مادر و اقوام درجه يك، در مابقي موارد در روند زندگي بايد خودشان انتخاب كنند. از اين جهت سوژه برايم بسيار جسور و جذاب بود. يك سال تقريبا نوشتن فيلمنامه طول كشيد كه البته در اين مدت هم درگير گرفتن پروانه ساخت بوديم.

   فكر مي‌كنم كه پروانه ساخت اين فيلم پس از مدت‌ها انتظار در آخرين روزهاي مديريت جواد شمقدري صادر شد.

بله. در آن زمان به راحتي نمي‌توانستيم پروانه ساخت دريافت كنيم فيلمنامه‌ها با مشكل‌هاي مميزي عجيبي روبه‌رو مي‌شدند. تقريبا در آخرين جلسه دوره مديريت جواد شمقدري مجوز ساخت گرفتيم. خاطرم هست به من عنوان مي‌كردند بهتر است به جاي موضوع رحم اجاره‌اي به سراغ موضوع ديگري مانند پيوند اعضا برويد! انگار مثلا من مي‌خواستم درباره يك مساله پزشكي فيلم بسازم و همه‌چيز بيشتر جنبه سفارشي داشت. قطعا اگر قرار بود آن نظرات را بپذيرم ديگر فيلم من محسوب   نمي‌شد.

 موضوع «رحم اجاره‌اي» پيش از اين در سينما و تلويزيون هم به آن پرداخته شده بود. اما در هر حال شما تلاش كرديد نگاه متفاوت و پرداخت جديدي از اين موضوع داشته باشيد. چطور به اين نگاه رسيديد تا بتواند «تمشك» را از ديگر فيلم‌هايي با چنين   مضاميني   متفاوت كند.

در ساختار فيلم درست است كه ايده رحم اجاره‌اي مي‌تواند ايده اصلي باشد اما به عقيده من اين فيلم درباره اين موضوع نيست. پيش از اين هم عنوان كردم كه «تمشك» درباره روابط و تنهايي انسان‌ها در جامعه مدرن است. در ارتباط با شخصيت فردي به نام رضوان است كه به سختي روي پاي خود ايستاده و مي‌خواهد در جامعه‌اي كه نگاه درستي درباره يك زن تنها وجود ندارد انتخاب درست را انجام دهد.

 پس در اصل موضوع رحم اجاره‌اي بهانه‌اي بوده تا به اين دغدغه خود بپردازد.

دقيقا همينگونه است. ضمن اينكه عنوان كردم كه شما يك قصه‌اي را مي‌شنويد كه يك زوجي بارور نمي‌شوند و حالا شخصي را انتخاب مي‌كنند تا بتواند مشكل آنها را رفع كند. از طرف ديگر وقتي آن شرايط براي آن زوج به وجود مي‌آيد و شرايطي كه درقصه پيش مي‌آيد مانند غافلگيري‌هاي موجود و روابطي كه رضوان با ديگر شخصيت‌ها همچون برادر شوهرش دارد كه اتفاقا در فيلمنامه بسيار پررنگ است. به عقيده من اين انتخاب مهم‌تر و جذاب‌تر از سوژه رحم اجاره‌اي است. ضمن اينكه به هر حال در سوژه‌هايي كه موجود است مثلا ما عنوان كنيم چون تا به حال قصه‌اي درباره سقط جنين شنيده‌ايم ديگر الان اين سوژه تكراري است. اما مي‌توان در يك بستر قصه مشترك شما هزار گونه پرداخت يا قصه داشته باشيد. به همين دليل احساس مي‌كنم كه فيلمنامه «تمشك» با توجه به موضوعي كه به آن مي‌پردازد، توانسته متفاوت عمل كند چرا كه در اين قصه ما با رخدادهايي روبه‌رو مي‌شويم كه جنس آن با مواردي كه شما عنوان كرديد متفاوت است و حتي غافلگيري‌هايي دارد كه قطعا آن را جذاب‌تر مي‌كند. به هر حال هميشه ممكن است خيلي از موضوعات همچون خيانت، روابط زناشويي و. . . در بين آثار مشترك باشد اما به هر حال فيلمساز بايد آنقدر باهوش باشد تا از همين موضوع‌ها يك قصه جذاب توليد كند.

تمشک
مهدی پاکدل و نیکی کریمی در نمایی از  “تمشک”

  فكر مي‌كنم سال گذشته نيز فيلمنامه «تمشك» در جشنواره فجر نامزد جايزه نشد و قطعا شما توقع داشتيد در اين بخش ديده شود.

يك سال از آن جريان مي‌گذرد و من نمي‌خواهم خيلي احساسي با اين موضوع روبه‌رو شوم. من فيلم‌هايي كه در اين بخش نامزد دريافت جايزه شده بودند ديدم و فيلم آقاي بهروز افخمي در‌‌ همان زمان جايزه بهترين فيلمنامه را دريافت كرد. به عقيده من در اين بخش در حق فيلم اجحاف شد. به شخصه خيلي روي فيلمنامه زحمت كشيدم. فكر مي‌كنم در يك قضاوت برابر مي‌توانست اتفاق بهتري براي فيلمنامه    بيفتد.

 «تمشك» از يك ساختار متقاطع برخوردار است. چطور فكر كرديد كه براي روايت خود سراغ چنين ساختاري برويد، آيا نمي‌شد اين قصه را به صورت يك خطي بيان كرد. چه ضرورتي در اين ارتباط احساس كرديد. يا چه كاركردي براي شما داشت.

سينماي مدرن دنيا خيلي وابسته به يك قصه يك خطي نيست. حتي در فيلم‌هايي از كارگردانان شاخص هم شما كاركرد فلش‌بك‌ها را به شكل كلاسيك نمي‌بينيد. البته اين ساختار‌ها ممكن است براي مخاطب سينماي ايران كه عادت به ديدن قصه‌هاي خطي دارد در‌‌ همان ۱۵ دقيقه اول كمي گيج‌كننده باشد ولي خوشحالم در چندين باري كه فيلم را با مخاطبان مختلف ديدم با واكنش‌هاي خوبي حتي درباره ساختار فيلم روبه‌رو شدم. از طرفي اين ساختار متقاطع و فلش بك‌ها به اين شكل شخصيت رضوان را معرفي مي‌كند. گذشته او را نشان مي‌دهد. اينكه حتي در زندگي‌اي كه با همسرش داشته چقدر صبور بوده و ايستادگي كرده  است.

  البته درباره شخصيت رضوان بايد بگويم كه به نظر مي‌رسد او در ابتدا به قصد و نيت مالي وارد اين فضا مي‌شود و پس از مدتي با بچه‌اي كه در شكم دارد دچار احساسات ديگري مي‌شود. از طرفي او حتي در زندگي قبلي خود فرزندي نداشته است.

بله ما مي‌توانستيم در قصه شخصيت رضوان را به گونه‌اي انتخاب كنيم كه از همسرش دو فرزند دارد. اما خواستم شخصيت رضوان را به گونه‌اي به تصوير بكشم كه تا كنون حس مادر شدن را تجربه نكرده است. چرا كه پس از حس بارور شدن و اينكه فرزندي دارد مي‌تواند به كمك قصه و انتخاب او  بيايد.

  شما تاكيد داريد كه در فيلم تلاش كرديد غافلگيري‌هاي جذابي براي مخاطب در نظر بگيريد اما حس نمي‌كنيد بخشي از آنها از يك فصلي به بعد در فيلم تقريبا از قبل مشخص است.

تاكيد كردم كه من فيلم را با مخاطبان مختلفي ديدم و كاملا در جريان واكنش‌ها هستم و تمام اين غافلگيري‌ها كه در فيلم وجود دارد حس آن را در مخاطب ديده‌ام. اتفاقا اوج غافلگيري‌ها در‌‌ همان فصل پاياني است كه كاملا  من اين  واكنش  را  در مخاطب ديده‌ام.

 درباره شخصيت مهران احمدي كه البته در اين فيلم در دو نقش بازي كرده است، بايد بگويم به نظر مي‌رسد كه كاركرد شخصيت جمال (برادر شوهر رضوان) به اين دليل است كه آن تعليق را در پايان فيلم به وجود آورد. آيا براي شما كاركرد ديگري هم در قصه داشته است.

نه اصلا اينگونه است. اتفاقا يكي از شخصيت‌هاي اصلي فيلم جمال است. قصه ما در شمال كشور در يك بستر سنتي و در يك محله كوچكي رخ مي‌دهد. در همين بستر سنتي در برخي شهر‌ها هنوز اين‌گونه است كه پس از مرگ شوهر، برادر شوهر جاي او را مي‌گيرد. من با نمونه واقعي آن روبه‌رو شده‌ام. در اين فيلم هم شخصيت جمال با‌‌ همان ظاهري كه از آن به تصوير كشيده‌ايم با همين قصد و نيت وارد زندگي رضوان مي‌شود. اگر اين قصه در تهران روايت مي‌شد قطعا چنين اتفاقي رخ نمي‌داد. من بستر اجتماعي كه نشان مي‌دهم اين‌گونه سنتي است. دقيقا جمال با همين نيت مي‌آيد و حتي نشانه‌هاي اين تصميم وي و هدفش هم در فيلم ديده مي‌شود.

 شما چطور براي شخصيت رضوان كه به نوعي بار اصلي قصه را به دوش مي‌كشد سراغ سميرا حسن‌پور رفتيد كه تا كنون حتي تجربه سينمايي نداشته‌اند. اين به نوعي يك ريسك  محسوب   مي‌شود.

من پيش از اين هم چنين تجربياتي داشته‌ام. مثلا در فيلم «چند كيلو خرما براي مراسم تدفين» هم چنين تجربه‌اي داشتم. در فيلم «ترانه تنهايي تهران» هم همين‌طور. اما در هر حال خانم حسن‌پور پيش از اين تجربه تئا‌تر داشتند. در دو سريال تلويزيوني كاركرده بودند و با دوربين آشنا بودند. اتفاقا انتخاب خانم حسن‌پور نسبت به تجربيات قبلي من در اين ارتباط خيلي ريسك بالايي نداشت. خانم حسن‌پور خيلي براي رسيدن به اين نقش زحمت كشيدند. نزديك به سه ماه قبل و بعد از فيلمبرداري درگير شخصيت رضوان بودند. اما به دليل توانايي‌هايي كه در وي سراغ داشتم و تجربه همكاري كه قبل از اين داشتم مطمئن بودم كه انتخاب درستي انجام داده‌ام. تمام شخصيت‌هاي فيلمنامه «تمشك» شناسنامه و گذشته داشتند و همه بازيگران با يك شخصيت‌پردازي كامل در فيلمنامه روبه‌رو مي‌شدند. به همين دليل بازيگران به راحتي در تمرين‌ها و دورخواني‌ها به شخصيت نزديك مي‌شوند. البته هرگز خودم را به اين تمرينات وابسته نمي‌كنم. ممكن است سكانسي را سر فيلمبرداري به پيشنهاد بازيگر يا عوامل اصلي تغيير ‌دهيم. من معتقدم بازيگر بايد نقش را باور كند تا بتواند به خوبي در قالب آن قرار بگيرد.

  فكر مي‌كنم اتفاقا به همين دليل باور بازيگر از نقش است كه بهترين بازي‌هاي اين فيلم متعلق به سميرا حسن‌پور و مهران  احمدي  است.

ما براي فيلم به يك ويتريني و بازيگر‌هاي شناخته شده‌اي نياز داشتيم كه مخاطب آنها را دوست داشته باشد. مانند خانم كريمي و مهدي پاكدل. پاكدل خيلي براي نقش حميد آشنا زحمت كشيد. از طرفي ما دنبال يك زوجي بوديم كه تكراري نباشد. همچنين ما مي‌خواستيم سرمايه فيلم كه متعلق به بخش خصوصي بود برگردد. به همين دليل نياز به چهره‌هاي سينمايي داشتيم و به زوج غيرتكراري پاكدل و كريمي رسيديم. با توجه به فيلمنامه «تمشك» نبايد براي شخصيت هما و حميد اتفاقات عجيب و غريبي در روند بازي مي‌افتاد. البته نقش پاكدل در روند فراموشي كه دچار آن مي‌شود سخت بود. اگر شما كاستي در بازي‌ها مي‌بينيد قطعا من به عنوان كارگردان نتوانستم بازي بگيرم. اما در هر حال فكر مي‌كنم ما براي اين فيلم به تركيب خوبي در بازيگران  رسيديم.
 يكي از ويژگي‌هاي اين فيلم فيلمبرداري آن است كه مديريت آن  بر عهده محمود كلاري است. از طرفي ايشان به‌شدت در انتخاب سختگير هستند و با حساسيت‌هايي كه دارند يك فيلم را براي همكاري انتخاب مي‌كنند. چطور شد كه اين امكان براي حضور   وي  فراهم  شد.

من چند سالي است كه با آقاي كلاري رفاقت دارم. او در ايران زندگي نمي‌كند اما من قصه «تمشك» را براي او تلفني و كلي تعريف كردم. مورد توجه‌شان قرار گرفت به طوري كه تماس مي‌گرفتند و حتي پيشنهادات خود را مطرح مي‌كردند. به نوعي با قصه درگير شده بودند. خوشبختانه اين امكان فراهم شد كه حتي كوهيار كلاري با ما در اين كار همكاري داشته باشد. خود آقاي كلاري با كوله باري از تجربه اما با كلي انرژي وارد كار شدند و حضورشان خيلي به ما كمك كرد. اين تجربه براي من بسيار لذتبخش بود. البته بايد تاكيد كنم كه به طور كل ما تركيب خوبي در پشت و جلوي دوربين داشتيم. ما در سينماي مستقل اين فيلم را ساختيم به همين دليل همدلي تمامي عوامل را مي‌طلبيد كه خوشبختانه   اين شرايط  فراهم  شد.

 حالا با توجه به شرايط زماني نامناسبي كه براي اكران به وجود آمده و همان‌طور كه گفتيد خودتان تلاش مي‌كنيد در اكثر نمايش‌هاي فيلم حضور داشته باشيد آيا فكر مي‌كنيد كه با توجه به تمامي اين شرايط ايده و سوژه‌اي كه در اين زمان براي ساخت فيلم انتخاب كرديد،  درست  بوده.

بر اساس كليت نظرات خوشحالم كه در اين زمان توانستم سراغ ايده‌اي بروم كه برايم جذاب بوده است و توانسته نظر مخاطبان را جلب كند. من واقعا در اين نمايش‌ها بغض‌ها و اشك‌هاي مخاطبان را ديده‌ام. خوشبختانه مخاطب ارتباط خوبي با فيلم برقرار كرده است. از طرفي من عمدتا فيلم‌هايم توقيف مي‌شوند و امكان اكران پيدا نمي‌كنند. «تمشك» دومين فيلمي است كه از من اكران شده است. خيلي تلاش كرديم تا توانستيم اين شرايط را براي اكران فراهم كنيم چون به هر حال هم ما و هم پخش‌كننده  فيلم ارتباطاتي را كه در اين حوزه وجود دارد ندارند. به طوري‌كه من فكر مي‌كنم واقعا در حال حاضر مافيا لقب بسيار كوچكي براي پخش در سينماي ايران است. قبول دارم زمان خوبي براي اكران فيلم نيست اما ما تلاش كرديم. شايد بيشتر از اين در بخت و اقبال ما نيست. كم كم فكر مي‌كنم روابط را ياد مي‌گيريم! اما خوشبختانه مخاطبان فيلم راضي سينما را ترك مي‌كنند. به همين دليل از فيلم راضي هستم و اگر به عقب برگردم قطعا دوباره «تمشك» را مي‌سازم.

  فكر مي‌كنم در حال حاضر پايان فيلم با آنچه ما در جشنواره فجر ديديم متفاوت باشد. در جشنواره فجر فيلم پايان بازي دارد اما در نسخه فعلي كه اكران شده اين‌گونه   نيست.

من بعد از جشنواره حس كردم خيلي به اينكه فيلم پايان بازي دارد و شايد مخاطب دچار ابهاماتي شود، علاقه‌مند نيستم. از طرفي مي‌خواستم قطعا قصه به نتيجه اصلي برسد و ما ببينيم كه شخصيت رضوان پاي اعتقاد و انتخاب خود ايستاده است. البته با اين پايان فعلي به نوعي بخشي از بار مصايب شخصيت رضوان به پايان مي‌رسد. هميشه دوست دارم كه در بد‌ترين نا‌اميدي‌ها و شكست‌ها يك روزنه‌اي از اميد ديده شود.