1

سناریست فیلم مجیدی: جشنواره کودک و نوجوان روی دست دولت‌ها مانده!

سینماژورنال:  چندسالی است سینمای کودک و نوجوان، به بیماری روبه‌احتضار تشبیه می‌شود.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “شرق” برای این تشبیه دلایل زیادی آورده می‌شود؛ از جمله این  که دیگر پرده‌های سینما میانه خوبی با آثار سینمای کودک ندارند و معدود آثاری مربوط به کودکان و نوجوانان شانس اکران عمومی را می‌یابند یا اینکه تعداد زیادی از تولیدات سینمای کودک هنوز موفق به نمایش عمومی نشده‌اند.

سالانه بیش از یک یا دو فیلم اکران نمی‌شود و وضعیت اکران و فروش این آثار هم در اغلب موارد ناموفق‌ است و مهم‌تر از همه اینکه این آثار در ارتباط‌‌گیری با مخاطب در اغلب موارد ناکام‌اند.

جشنواره سینمای کودک و نوجوان هم به‌تبع این بیمار روبه‌موت، در وضعیت اسفباری به‌سر می‌برد. به گواه بسیاری از دست‌اندرکاران و سازندگانِ کارهای کودک و نوجوان، این جشنواره تأثیری بر ارتقای کیفیت آثار نداشته و در این سالیان با ١٠، ١٢ اثر داخلی و ١٠، ١٢ اثر خارجی برپا شده است.

اینها در حالی است که سینمای کودک و نوجوان ایران در دوره‌ای حیات پرباری داشت و کارگردانان برجسته‌ای چون کیارستمی، تقوایی، نادری، پرتوی، مجیدی و دیگران کارهای ماندگاری در این عرصه از خود به یادگار گذاشتند.

کامبوزیا پرتوی که در کارنامه‌اش ساخت فیلم‌هایی چون «ماهی» و «گلنار» به چشم می‌خورد و فیلم «محمد رسول ا..(ص)» را به عنوان سناریست روی پرده دارد، به بهانه برگزاری جشنواره فیلم نوجوان در همدان (٣ تا ٨ مهر) درباره سال‌های اوج سینمای کودک و نوجوان، و سپس افول این سینما حرف زده است.


‌سینمای کودک در سال‌های دهه ٦٠ اوج خودش را تجربه کرد. فکر می‌کنید اوج سینمای کودک در آن سال‌ها، ریشه در چه داشت؟ 

تجربه این اوج، به‌خاطر احساس نیازی بود که مسئولان و فیلم‌سازان داشتند. آن سال‌ها، سال‌های سخت جنگ بود و سینماگران و مسئولان در قبال بچه‌ها احساس مسئولیت می‌کردند و این باعث شده بود سینمای کودک فرصتی پیدا کند برای ابراز وجود. البته فعالیت‌های دهه ٥٠ کانون پرورش فکری در این تجربه بی‌تأثیر نبود، چون این اوج را همان دوستانی رقم زدند که در سال‌های دهه ٥٠ در کانون فیلم می‌ساختند.
‌در آن سال‌ها شاهد شکل‌گیری دو نوع جریان در سینمای کودک بودیم؛ یکی جریانی که فیلم‌های شاد و فانتزی می‌ساخت و دیگری، جریان سینمای اجتماعی و متفکر. خاستگاه هر یک از این جریان‌ها چه بود؟ 
هرکدام از این جریان‌ها وظیفه خودشان را داشتند. فیلم‌های فانتزی متأثر از جنگ بودند و سازندگانشان فکر می‌کردند به اینکه چرا بچه‌ها باید همچنان در جامعه سیاه جنگ، کودکی‌شان را ببازند و چون برنامه‌های تلویزیون هم خیلی محدود و تکراری بود، خودبه‌خود برای فیلم‌سازان این وظیفه ایجاد می‌شد که به شکلی دیگر این کاستی بچه‌ها را جبران کنند. آن جریان اجتماعی در سینمای کودک هم مختص کارگردان‌هایی بود که قبلا همان سینما را در کانون تجربه کرده بودند. به این جریان اجتماعی فیلم‌هایی درباره کودک اطلاق می‌شود اما من فکر می‌کنم کودکان هم می‌توانند آن فیلم‌ها را ببینند.
‌چه شد که فیلم‌سازهای متفکر و جریان‌سازی مثل بیضایی، تقوایی، مهرجویی، نادری، کیارستمی و… همه در دوره‌ای به سمت سینمای کودک گرایش پیدا کردند؟ 
نکته‌ای که در سال‌های دهه ٦٠ وجود داشت، این بود که فیلم‌سازی معمولی خیلی سخت شده بود. تصویب فیلم‌نامه برای بزرگسال با اما‌واگرهای بسیار مواجه بود. این اماواگرها برای سینمای کودک خیلی کمتر بود. بعد هم فضایی وجود داشت به اسم کانون پرورش فکری، که جای خوبی بود برای ساخت فیلم‌هایی مثل «دونده»، «باشو»، «خانه دوست کجاست؟» و «کلید». اینها فیلم‌هایی بودند که اگر قرار بود از کانال ارشاد ساخته شوند شاید هرگز از ارشاد مجوز نمی‌گرفتند اما کانون با اعتمادی که به این نوع تفکر داشت شرایط را برای ساخت چنین فیلم‌هایی ایجاد کرد.
‌تحلیلی هست که می‌گوید شرایط آن دهه و کم‌رنگ‌شدن نقش زن‌ها در سینما، یکی از عواملی بود که باعث شد فیلم‌سازان به سمت سینمای کودک بروند. این تحلیل را قبول دارید؟ 
این هم می‌تواند دلیلی باشد برای توجه بیشتر به سینمای کودک، اما صرفا این دلیل نمی‌تواند سبب اوج‌گیری این سینما باشد. همان محدودیتی که در فیلم‌های دیگر برای زن‌ها وجود داشت، در سینمای کودک هم حاکم بود، منتها به‌طورکلی سینمای کودک، سختگیری سینمای عام را نداشت.
‌در بین دو جریان نامبرده در سینمای کودک، فکر می‌کنید آن سال‌ها کدام موفق‌تر عمل کردند؟ 
هر دو به نوع خود موفق بودند. فیلم‌های شاد و فانتزی مورد استقبال بچه‌ها و خانواده‌هایشان قرار گرفت و آن جریان اجتماعی هم توانست عرض‌اندامی کند در همه جشنواره‌های مهم جهان. یکی حرف از کودکان می‌زد و یکی دیگر حرفی برای کودکان داشت و هر کدام به نوبه خود در زمانه‌ای که ساخته شدند موفق بودند، هم در گیشه و هم در فستیوال‌ها. درواقع حرفشان شنیده می‌شد.
‌چطور شد که به مرور این جریان پرقدرت، رو به افول رفت؟ 
ادامه حیات این سینما در دوره‌هایی، کار سختی بود. چون این سینما باید همچنان حمایت می‌شد تا جایگاه خودش را حفظ کند. در سال‌های دهه ٦٠ پرقدرت آمد و پرقدرت هم حمایت شد و وقتی حمایت قطع شد همه نگران شدند و اغلب دیگر ادامه ندادند.
‌حمایت‌ها چطور قطع شد؟ 
از جایی حمایت‌ها حذف شد که این فکر ایجاد شده بود فیلم‌هایی که با حمایت فارابی ساخته می‌شوند، حیات گلخانه‌ای دارند و تا دولت حمایتش را بردارد دیگر کسی نمی‌تواند ادامه دهد. کم‌کم تهیه‌کننده‌ها می‌ترسیدند از اینکه فیلم کودک تولید کنند چون فرصت نمایشش را نداشتند و مشکلاتی از این دست به‌مرور باعث شد این سینما کم‌جان شود.
‌انتقادات بسیار زیادی به جشنواره کودک و نوجوان وارد می‌شود. حتی خبرگزاری ایلنا اخیرا در گزارشی، وضعیت این جشنواره را «فاتحه‌ای برای قبر خالی» توصیف کرده. نظر شما چیست؟ 
تا آن‌وقت که فارابی قدرت داشت، این نوع سینما هم قدرت داشت و می‌توانست خودش را نشان دهد. از وقتی قدرت را از فارابی گرفتند، این سینما هم دیگر جایگاهی نداشت. باعث و بانی شکل‌گیری جشنواره کودک و نوجوان هم بنیاد فارابی بود و فارابی آن سال‌ها جایگاه سینمای کودک را چنان خوب می‌دید که می‌توانست برایش جشنواره‌ای برگزار کند که اتفاقا یک جشنواره بین‌المللی واقعی و موفق بود و سینماگرانی از سراسر دنیا برایش فیلم می‌ساختند، داوری‌اش را قبول می‌کردند و تقریبا از هر نوع حمایتی هم برخوردار بود. بعد که به‌مرور سینمای کودک موردحمایت قرار نگرفت، جشنواره کودک و نوجوان هم افول کرد و انگار آن جشنواره روی دست دولت‌ها ماند و تعطیلش هم نکردند، چون هیچ کدام نمی‌خواستند گناه تعطیل‌شدنش را بپذیرند. هر سال، وقتی جشنواره نزدیک می‌شد، عده‌ای شروع می‌کردند به ساختن فیلم و این‌چنین بود که به‌مرور این جشنواره تبدیل شد به یک جشنواره حمایتی بی‌پشتوانه. چون نیازش احساس نمی‌شد، سینمای کودکی هم دیگر وجود نداشت، تهیه‌کننده‌ها هم فیلم نمی‌ساختند و خودبه‌خود جشنواره کودک هم ضعیف می‌شد، چون دیگر جایگاهی نداشت. وقتی جشنواره ضعیف شد، دیگر فیلمی هم برای کودک و نوجوان نداشتیم. دولت‌های مختلف که بر سرکار آمدند، هدفشان نگه‌داشتن جشنواره به هر قیمت بود. پس باید هر سال چند فیلم هم می‌ساختند. پس فیلم‌ها فقط ساخته می‌شد که جشنواره خالی نباشد. این نوع برخورد، خودبه‌خود باعث افول هم جشنواره و هم سینمای کودک و نوجوان شد. فارابی در هشت سال دولت قبل، چند فیلم کودک و نوجوان ساخته که حتی نمایش داده نشده. چون آن‌قدر فیلم‌های بدی بوده که آن را حتی به دیگر جشنواره‌ها هم برای نمایش جشنواره‌ای نفرستادند. نه کارگردانش غم سینمای کودک داشته و نه تهیه‌کننده و دیگر عوامل. فقط خواسته‌اند دورهم فیلمی بسازند که جشنواره خالی نباشد! ‌
دورنمای سینمای کودک و نوجوان را چطور می‌بینید؟ 
این دورنما بستگی به همین جدایی دارد. باید دید ثمره این جدایی چه می‌شود تا بتوان راحت‌تر درباره این دورنما حرف زد. نگرانی‌ام همیشه این بود که اگر همچنان قرار باشد چند فیلم سفارشی برای جشنواره ساخته شود، باز هم سینمای کودک نجات پیدا نمی‌کند چون لزوم ساخته‌شدن فیلم برای کودک، فشارهای دولت است و نه خود کودکان.
‌خود شما هم باز فیلم کودک و نوجوان خواهید ساخت؟
حتما، چرا نسازم؟
‌در این سال‌هایی که نساختید، این تصور به وجود آمده بود که حتما این سینما دیگر دغدغه‌تان نیست… . 
وقتی در دورانی هیچ‌کس دغدغه‌اش نبوده من چرا باید دغدغه‌اش را داشته باشم؟ سه فیلم آخرم درباره کودکان همه شرایط بدی را سپری کردند. دوتایشان اکران خوب نداشتند و یکی هم چنان به‌سختی زمین زده شد که دیگر من نتوانم از جایم بلند شوم. تا وقتی شرایط چنین بود و ناامنی حاکم بود معلوم بود من فیلم کودک نخواهم ساخت! اما به محض اینکه اوضاع بهتر شود و احساس امنیت کنم، حتما فیلم کودک می‌سازم.