شاعری بیضایی در ماه انتهایی زمستان+عکس
سینماژورنال: بهرام بیضایی نویسنده و کارگردان سینما و تئاتر ایران که حدودا 6 سال و نیم است از ایران مهاجرت کرده و در دانشگاه استنفورد مشغول به تدریس است در آخرین ماه از فصل زمستان با نگارش شعری یاد یکی از منتقدان پیشکسوت ایرانی را گرامی داشت.
به گزارش سینماژورنال بیضایی در آستانه سالروز درگذشت زاون قوکاسیان با انتشار یادداشت و قطعه شعری از او یاد کرد.
سینماژورنال متن شعر بهرام بیضایی را به نقل از “ایلنا” ارائه می دهد:
زاون 1
زور و ناسزا زاون چِها نگُفت تا گفته شد چِها!
زاری و زیان پرواز بر زمین
زبونی زهر انگیز آزار زادگاه
زوزههای ناهَمساز زنجیرِ زنجره
نازایی زمان و زنگارِ روزگار!
یکی در زد! زاون زبانه زد
**** چون موج زنده رود
زاون زبان گشود و آواز زندگی
با لهجهیی غریب در بازیِ امید!
از جنس غربت اَش! و زنگ زمانه زد
هر روزِ آزاگار بانگ بلند دلکش ناقوس ـ
چون زخمهیی بهساز در خلوت سحر!
و آغاز شد سَرِ آغاز!
زاون 2
دشمنم شادنَد و من گریان خویش / مهربانی مُرد و مرگ افتاد پیش!
زاونِ قوکاسیان را یاد باد / آن که دردَش کرد جانم را پَریش!
چنگِ میش و گرگ را واپی نهاد/ تا چراغی شد به جنگ گرگ و میش!
کیش مَرگَاَش ناگهانی مات کرد / سوگِ وِی دارند هَر آیین و کیش!
مَرگ را در بَر عبای جاهلان / مرگ را داسی و دستاری و ریش!
نیش گیتی نوشِ جان پنداشتیم / مارِ حسرت میزَنَد داسِ بُلندِ خُود به خویش!