سینماژورنال: شهرام ناظری یکی از قطبهای موسیقی سنتی ایران است. خواننده ای که امسال با خواندن ترانه تیتراژ “ایران برگر” در کانون توجه مخاطبان قرار گرفت.
به گزارش سینماژورنال ناظری البته که توانست تندیس حافظ بهترین ترانه تیتراژ سینما و تلویزیون را نیز برای “ایران برگر” به دست آورد.
این خواننده در گفتگویی که به بهانه دریافت این تندیس با “شرق” انجام داده نکاتی را درباره فعالیتهای سینمایی اش بیان کرده و در این بین گریزی هم زده است به این موضوع که اغلب تشکلهای هنری ایران بعد از مدتی گرفتار گروه بازی و مافیابازی شده اند.
سینماژورنال متن کامل گفتگوی ناظری را ارائه می کند:
گویا این اولینباری است که در ایران مسابقهای به این صورت در ارتباط با موسیقی و سینما برگزار میشود. درست است؟
فکر میکنم همینطور باشد. تا آنجا که من یادم هست، بله اولینبار است.
چطور شد در «ایرانبرگر» روی شعر سیاوش کسرایی کار کردید؟
بنده از دوران نوجوانی افتخار آشنایی با این عزیز نازنین را داشتهام. جلسات ماهانهای در منزل «ه.الف. سایه» تشکیل میشد که من هم در آن جلسات بودم و آنجا با بسیاری از بزرگان ادب کشورم از جمله سیاوش کسرایی آشنا شدم و این دیدارها در حقیقت یکی از رهنمودهای بزرگ زندگی هنریام شد. آهنگساز این ترانه ارشک رفیعی است که مستقیما زیرنظر و با مشورت خود من ساخته و پرداخته شده. در شعر «دانههای باران به شیشهها، ترانه دارد»، زندهیاد سیاوش کسرایی زیباترین احساسات عاشقانه را در قالبی اجتماعی به نظم کشیده است. یادش گرامی.
بهنظر شما اینگونه برنامهها میتواند تأثیر مثبتی بر سینما و موسیقی و بهطورکلی هنر کشور داشته باشد؟
مسلما میتواند بسیار تأثیرگذار باشد. منتها به شرطی که اولا ما هنرمندان بتوانیم به یک درک جمعی اعتقاد پیدا کنیم و از تکگرایی، منمهای خودخواهانه و استادسالارانه دست برداریم و با افکار مردم بازی نکنیم. مثل هنرمندان کشورهای پیشرفته سطح بینش هنریمان را بالاتر ببریم و انتقادپذیر شویم. دوم آنکه برگزارکنندگان این گونه برنامههای هنری از ورود به دستهبندی و مافیابازی اجتناب کنند. متأسفانه در کشور ما هر تشکل هنریای که به وجود آمده، بالاخره سر از مافیابازی و گروهبندی درآورده و همین عملکردها بزرگترین آسیب و لطمه را به هنر مملکت ما وارد کرده است.
عملکرد پانزدهمین جشن حافظ را چطور دیدید؟
آنچه مشاهده کردم، در جشن دنیای تصویر، به نظرم مثبت آمد. امیدوارم به همین منوال و با انسجام و نظم بیشتر این راه را ادامه دهند و هرگز سر از مافیابازی درنیاورند و همچنان انصاف و عدالت، تخصص و شورا را سرلوحه کار خود قرار دهند.
تا آنجا که میدانیم، این اولین همکاری شما با یک فیلمساز در خواندن تیتراژ نیست؛ گویا قرار بود با علی حاتمی هم در «دلشدگان» همکاری کنید. چرا آن همکاری شکل نگرفت؟
زندهیاد علی حاتمی از طریق جمشید مشایخی به همکاری با من ابراز علاقه کرده بود. حاتمی به مشایخی میگوید چون با ناظری دوست هستی، در منزلت جلسهای بگذار که آشنا شویم. جمشید مشایخی به من زنگ زد و قرار گذاشتیم و علی حاتمی آمد و برای من هم هدیهای آورد. بعد برنامهریزی کار انجام شد و چند جلسه با استاد حسین دهلوی گذاشتیم.
حتی خبر آن در مجله فیلم هم منتشر شد. اما چون کنسرتی در آمریکا داشتم، مجبور شدم بروم. بعد از ١,٥ ماه که برگشتم، دیدم انجام آن کار قسمت من نبوده. این بود که در این سالها برای انجام کار با سینما رغبتی نداشتم.
سالها گذشت و بهخصوص با اجرای «دانههای باران به شیشهها ترانه دارد» سیاوش کسرایی و پیشنهاد آقای جعفریجوزانی، کارگردان، به این نتیجه رسیدم که چون صدای من میتواند از نظر تصویری تأثیری داشته باشد، این راه را باز کنم و دریچهای علاوه بر موسیقی، در سینما و تئاتر بگشایم. من همیشه به سینما و تئاتر بسیار علاقهمند بودم و همیشه به تئاترهای استاد سمندریان عشق میورزیدم و علاقه داشتم.
با بهرام بیضایی رفتوآمد داشتم و از اندوختهها و دانش این استاد بزرگ همیشه استفاده کردم. طبیعتا با اکثر کارگردانها از نزدیک محشور بودم ولی این چندسال برای کارکردن راغب نبودم، اما از این به بعد این حضور ادامه خواهد داشت.
پس آوازخواندن شما برای سایر فیلمها ادامه خواهد داشت؟
بله، حتما ادامه خواهد داشت.
در این زمینه پیشنهاد دیگری نداشتهاید؟
چرا دعوتی دیگر هم از طرف آقای میرکریمی شده بود. در جلساتی که ما مشغول کار «ایرانبرگر» بودیم، آقای میرکریمی هم آمدند و جلساتی برای فیلم ایشان داشتیم، ولی چون خیلی وقت کم بود، دیدم بهتر است انجام ندهیم و قرار شد همکاریمان برای فیلمی دیگر باشد.
با این تقدیری که از شما صورت گرفت و همینطور ماجرای همکاری با آقای حاتمی و بعد همکاری با آقای جعفریجوزانی، بهنوعی شما هم عضوی از خانواده سینما محسوب میشوید. اینروزها بحثی میشود راجع به قهر مخاطب و تماشاگر از سینما. فکر میکنید آیا مخاطب با سینما قهر کرده است؟
وقتی خطمشی منسجمی در مدیریت یک کشور اتخاذ نمیشود، طبیعتا با این افتوخیزها روبهرو میشویم که مردم با یک هنر قهر کنند ولی دوباره مخاطب بازمیگردد. این اتفاقات مقطعی است و واکنش مردم در مقابل یک عملکرد است. چون مردم ایران هرگز نمیتوانند خودشان را از هنر، از یک فیلم خوب، از یک تئاتر خوب، محروم کنند. مردمی هستند که بهخاطر سابقه هنری ایران و بزرگانی که مثل خورشید در آسمان هنر درخشیدهاند، علاقه به هنر را در ژن خود دارند.