1

عبدالرضا کاهانی: به ثبت احوال می روم تا اسم و فامیلم را عوض کنم!/رضاداد هیأت انتخاب را دور زد!

عبدالرضا کاهانی گفت: علیرضارضاداد در مورد فیلم «استراحت مطلق» نه فقط من را، بلکه دوستان خودشان در هیات انتخاب را نیز دور زد. آقای رضاداد باید نکاتی را که میان من و خودش در جلسه پشت‌پرده گذشت، به اطلاع دوستان خود در هیات انتخاب می‌رساند که نرساند و بیشتر از این نمی‌توانم توضیح بدهم…می‌دانم که گناه گروه تولیدم این است که با من کار کردند. من بابت اسمی که دارم، از آنها عذرخواهی می‌کنم  و هرچه‌سریع‌تر به اداره ثبت‌احوال می‌روم تا اسم و فامیلم را عوض کنم.

سینماژورنال: به غیر از فیلمهای “آدم” و “آنجا” که آنطور که باید دیده نشدند و البته “بیست” که فیلم مطلوب سیاستگذاران سینمایی وقت بود عبدالرضا کاهانی در سایر فیلمهایش همواره نوعی درگیری را با ممیزی تجربه کرده است. چه زمانی که “هیچ” را ساخت و چه زمانی که “اسب حیوان نجیبی است” را کارگردانی کرد و چه زمانی که “بیخود وبی جهت” را روانه اداره نظارت کرد همواره گویش کاراکترها و افعال آنها با ممیزی ارشاد مواجه شدند.

به گزارش سینماژورنال “استراحت مطلق” تازه ترین فیلم او نیز از این قاعده مستثنی نیست. فیلم به دلیل ممیزیهای وارده از جشنواره کنار گذاشته شد و حالا کاهانی مترصد آن است که در اولین فرصت آن را روی پرده بفرستد. این کارگردان در تازه ترین گفتگوی خود که با فرانک آرتا در “شرق” انجام شده ضمن ابراز گلایه هایش از مسئولین جشنواره که در ابتدا از او خواستند فیلمش را برای جشنواره نگه دارد و سپس زیر قولشان زده و فیلمش را کنار گذاشتند نکته طنازانه ای را هم درباره گروه تولید فیلمش بیان کرده. کاهانی گفته گروه تولید “استراحت مطق” به دلیل نام کارگردان، زحماتشان دیده نخواهد شد. کاهانی به این خاطر از گروه تولیدش عذرخواهی کرده و گفته در اولین فرصت اسم و فامیل خود را تغییر خواهد داد!

ظاهرا بعد از ساخت فیلم «وقت داریم حالا» در فرانسه، پروانه ساخت فیلم «استراحت مطلق» را در دولت‌یازدهم به‌راحتی دریافت کردید و ساختید. حال که صحبت اکران فیلم در میان است، متوجه اعتراضات شما شدیم. اصلا علت اصلی این گردوغبارها و سروصداها چیست؟
حرف‌های نادرست و دروغی در این‌روزها گفته شد. درحالی که واقعیت چیز دیگری است. نمایشی هم که اجرا می‌کنند، بیشتر برای این است که خودشان را از حجم انتقاداتی که به‌درستی به آنها وارد است، مبرا کنند. من وظیفه خودم دانستم برای دفاع از فیلم خود حرف‌هایی بزنم. البته اسمش را نه جاروجنجال و سروصدا، بلکه شفاف‌سازی می‌گذارم.
مگر قرار بود برای فیلم‌تان چه اتفاقی بیفتد که حرف‌های مطرح‌شده پیرامون فیلم‌تان را «دروغ» تلقی می‌کنید؟
قرار این بود کمک کنند فیلم من بدون حاشیه اکران شود. این داستان به چندماه اخیر یعنی از زمانی که شورای پروانه نمایش، «استراحت مطلق» را دید، برمی‌گردد؛ فکر می‌کنم پایان مهر و اوایل آبان‌ماه بود. از آن زمان بحث‌ها و به‌اصطلاح پشت‌پرده‌ها شروع شد تا اینکه «دست تقدیر» فیلمم را روانه جشنواره کرد؛ نه عشق، اشتیاق و علاقه‌ام. البته خیلی‌ها دوست دارند جور دیگری این ماجرا را تفسیر کنند.
بگذارید قدم‌به‌قدم جلو برویم. «دست تقدیر» یعنی چه؟
جشنواره فیلم فجر از چندماه قبل دنبال فیلم «استراحت مطلق» بود. درآن زمان، من در ایران نبودم. بعدا از طریق آقای علیرضا رضا داد متوجه شدم تلاش می‌کردند فیلم را ببینند تا نمایش اول آن در جشنواره فیلم فجر باشد و بعد به نمایش عمومی‌ درآید. آن زمان از آنجایی که اصلاحاتی بر فیلم اعمال شده بود و ما گزینه اکران مناسب را از دست داده بودیم، پیشنهاد شد که فیلم به هیات انتخاب جشنواره فیلم فجر ارایه شود و به نظر می‌رسید دوستانِ کارگردان حاضر در این هیات که اساسا دغدغه‌های ما را در فیلمسازی بیشتر می‌فهمند، با نظراتشان تاثیر مثبتی بر ذهن اعضای دیگر هیات انتخاب که از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی معرفی شده‌‌اند، بگذارند. ولی ظاهرا بعدا اتفاق‌هایی افتاد که همه نقشه‌ها و پیش‌بینی‌ها خراب شد.
 پس در حقیقت می‌توان اینگونه استنباط کرد نگاه آرمانی شما این بود که فیلم بتواند اکران عمومی شود. درست است؟
بله. هدف این بود.
 دیگر اینکه اگر تمایل به اکران عمومی داشتید، با توجه به پایان‌یافتن ساخت فیلم در مهرماه، آیا فصل پاییز، زمان مناسبی برای اکران عمومی بود؟
فصل خوبی نبود. اما چون فیلم در بهار ساخته شده بود و برای آن از بخش خصوصی و جیب خودمان هزینه کردیم، زمان زیادی است که پول یک فیلم راکد بماند. ممکن است برای فیلم‌های دولتی خیلی مهم نباشد. چون اکران برای آنها بیشتر شبیه «شو» است. ولی نگاه بخش خصوصی اینگونه نیست. برای همین می‌خواستیم فیلم را هرچه ‌سریع‌تر اکران کنیم. نکته دیگر اینکه می‌دانستم اگر به تاریخ برگزاری جشنواره نزدیک شویم، قطعا مسوولان فیلم را خواهند خواست. به همین دلیل به سمتی رفتم که ماه‌ها قبل از تاریخ برگزاری جشنواره فجر، فیلمم را اکران کنم. دلیلم هم تجربه‌‌ای بود که از سال‌های قبل کسب کرده و تصمیم گرفته بودم دیگر فیلم به جشنواره فجر ندهم که توضیح علت این تصمیم، بحث دیگری می‌طلبد.
 با این نگاه بلافاصله که فیلم آماده شد، آن را به شورای پروانه نمایش وزارتخانه ارایه کردید؟
بله.
 نظر شورا درباره «استراحت مطلق» چه بود؟
ایراداتی گرفتند که خواهش می‌کنم نخواهید جزییات را برایتان بگویم.
چرا؟
چون هیچ‌کدام از این ایرادات را قبول ندارم. اگر قبول داشتم، حتما نامش را «ایراد» می‌گذاشتم.
 چرا تمکین کردید تا فیلم به جشنواره فیلم فجر ارایه شود؟
می‌خواستم برای یک‌بار هم که شده آدم حرف‌گوش‌کنی باشم!
 اما این لباس به قامت شما نمی‌آید؟
تلاش کردم این‌بار بیاید! به دلیل رنجی که سال‌های قبل کشیدم و اینکه بالاخره تغییر دولت را همه‌مان احساس کردیم؛ امیدی که همه ما به شرایط جدید داشتیم. من هم سعی کردم جزیی از جمعیت زیادی باشم که به شرایط امیدوارند. گفتم بهتر است اعتراض نکنم و با گفت‌وگو و مذاکره کار را پیش ببرم. سروصدا نکنم که برخی‌ها اسمش را جنجال می‌گذارند. همه کارهایی را که قبلا کردم انجام ندهم تا از دور به من نگویند «فیلمساز معترض».
 ولی بالاخره اعتراض کردید. چرا؟
وادارم کردند که اعتراض کنم. چون متوجه تغییرات درونی من نشدند. هر چقدر من سکوت کردم، آنها مدام حرف زدند، کار را خراب‌تر کردند و یادشان رفته بود که قرار بود کمک کنند فیلمم اکران شود و بحث جشنواره فیلم فجر و باقی قضایا در مراحل بعدی قرار می‌گرفت. حق من، نمایش فیلمم است؛ نمایشی که از پایان مهرماه استارت آن زده شد ولی همچنان بلاتکلیف است. دوستان، هدف من را فراموش و حتی قصد خودشان را هم گم کردند. با رفتارشان حق من و گروهم را پایمال و خواسته یا ناخواسته برای فیلم حاشیه‌سازی کردند. پس باید اعتراض می‌کردم. هر زمانی که اعتراض کردم به این دلیل بوده که حقم را به من ندادند. چون کسی را ندارم که از من دفاع کند. چون سال‌هاست در سینما و روابط آن عمیق شده‌ام و می‌بینم ٩٠درصد افراد شناخته‌شده، همیشه جریان یا کسی را دارند که در مواقع بحران به‌جایشان حرف بزنند و کارهایشان را انجام دهند. ولی من چنین شرایطی ندارم. ضمن اینکه آنقدر هم پول ندارم که برای چنین کاری هزینه کنم. بنابراین مجبورم خودم کارهایم را انجام دهم و در اینگونه موارد با کسی شوخی ندارم و برایم مهم نیست دیگران درباره من چه فکری می‌کنند.
 درواقع قصد دارید در عمل ثابت کنید فیلمسازی مستقل هستید؟
از این کلمه بدم می‌آید.
 چرا؟
چون متاسفانه این نوع کلمات به سرقت رفته‌اند؛ از سوی کسانی که مستقل نیستند و در پوسترهایشان می‌نویسند فیلمی از سینمای مستقل، فیلم برگزیده فلان انجمن و فلان و فلان و… . به این دلیل دوست دارم فیلم‌هایم هیچ پسوند و پیشوندی نداشته باشند؛ نه مستقل و نه دولتی. از اسم‌ها متنفرم. همینم که هستم. ولی اگر بخواهیم به معنای واقعی درباره این واژه کالبدشکافی کنیم، به نظرم اگر سینمای مستقلی وجود داشته باشد، من‌یکی از آن مستقل‌ها هستم.
 تا به‌حال آن چیزی که از شما شنیده و خوانده‌ام، بیان تلخی‌هایی است که بر شما رفته؛ در جست‌وجوی چیزهایی که دوست دارید ولی به آن نرسیدید. حالا دوست دارم بدانم شما چه چیزی را دوست دارید؟ دوست دارید چه اتفاقی در‌ سینما برای شما بیفتد تا معنای تحقق آرزوهایتان را بدهد؟
آدم‌های معمولی آدم‌های جذابی نیستند. دوست دارم برای بزرگ‌شدن از بسیاری چیزها بگذرم. گاه حتی دوست دارم پشت‌پا به بخت خودم بزنم برای اینکه راه خود را پیدا کنم. من شرایط فیلمسازی در رفاه عالی را بارها و بارها داشته‌ام، چه در سینما و جاهای دیگر. ولی هیچ‌وقت گول ثروتی که آن شرایط برای من می‌آورد را نخورده‌ام. چون علاقه‌مندم کارهایی را انجام دهم که دوست دارم. دلم می‌خواهد حرفم را بزنم. چاپلوس نباشم. مردمم خوشبخت باشند. برای مردم فیلم‌هایی بسازم که جدا از اینکه آنها را سرگرم می‌کند، از دیدنش لذت ببرند. بدم می‌آید در جریانی حرکت کنم که بی‌خودی مورد توجه است و در باطن بی‌ارزش و پوچ. مدام از این فضاها خودم را کنده و فاصله گرفته‌ام، مثلا فیلم «بیست» را خیلی دوست داشتم و دلی ساخته بودم. هنوز هم دوستش دارم، اما از زاویه‌ای که خودم تحلیلش می‌کنم؛ از این زاویه که شادی در جامعه کم و غم زیاد است. اما مدیریت وقت تعبیری از آن کرد که نمایش انسان‌های فرودست عزتمند جامعه بود. به‌دلیل تعبیری که خودشان کردند، جوایز زیادی به این فیلم دادند. از گوشه‌وکنار شنیدم یا صراحتا به من گفتند که باید این مسیر فیلمسازی را ادامه دهم و اگر این کار را انجام دهم، بهتر است. با خودم خلوت کردم و پرسیدم که چرا آنها دوست دارند من این مسیر را ادامه دهم؟ دنبال چه هستند؟ به همین دلیل فیلم «هیچ» و «اسب حیوان نجیبی است» را ساختم. زمانی که فیلم «هیچ» را ساختم از من ناامید شدند.
 چرا نمی‌خواهید یک «بیست» دیگر بسازید؟
بدترین اتفاق برای فیلمساز اجتماعی این است که کنار دولت‌ها قرار گیرد، نه فقط دولت خودمان، هر دولتی در هر جای جهان. فیلمساز باید کنار مردم باشد.
 چرا؟
به‌دلیل اینکه پیشرفته‌ترین کشورها هم مشکلاتی دارند و مهم‌ترین جایی که باید مشکلات را حل کند، دولت‌ها هستند. بنابراین فیلمساز همیشه باید در کنار مردم باشد نه در کنار دولت‌ها. به محض اینکه احساس کردم قرار است از من سوءاستفاده شود و می‌خواهند فیلم‌هایی بسازم که به‌لحاظ اندیشه و نگرش در کنار دولت قرار بگیرم، سریع راهم را عوض کردم. این چیزها را نمی‌خواهم. جایزه نمی‌خواهم. توجه نمی‌خواهم. من از اینکه به من بی‌توجهی شود، احساس خوشحالی می‌کنم. من توجه دروغین را دوست ندارم. باید به کارم توجه شود. اگر مردم احساس کنند حرف آنها را می‌زنم خوشحال می‌شوم. چیزهای دیگر خیلی به‌سختی من را خوشحال می‌کنند.
 این توضیحی که درباره فیلمساز اجتماعی دادید، درست است. نمونه‌هایی در جهان داریم، مثل کن لوچ؛ فیلمسازی که سر ناسازگاری با دولت‌ها داشت و مقابله‌اش با دولت مارگارت تاچر معروف است. منتها در سینمای ایران «اعتراض» و «فیلمساز معترض» معنای دیگری می‌دهد. به همین دلیل سینمای اجتماعی دست‌وپاشکسته داریم و مانند تک‌درخت‌هایی دربیابانند. اما دست‌کم باید گفت شما همواره اعتراض کردید و به آرزویتان رسیده‌اید… .
آرزو؟
 شما که اینقدر سرسختانه از فیلم‌هایتان دفاع می‌کنید و همه از دعواهایتان با آقای شمقدری خبر دارند، چرا این دوره به دبیر جشنواره اعتماد کردید و بعد مجبور شدید در نشست رسانه‌ایتان بگویید «آقای رضا داد سرم کلاه گذاشت»؟
اشتباه کردم، نباید اعتماد می‌کردم.
 به‌نظر می‌رسد به‌جای اینکه نسبت به  مخالفتان اشتباه عمل کرده باشید، نسبت به قضاوت دوستتان در اشتباه بودید. چون به‌گفته خودتان «آن دوست شما را ترغیب کرد که فیلم را به جشنواره فیلم فجر ارایه دهید»؟
نه. دوستم داشت لطف می‌کرد. این بی‌انصافی است.
تحلیل شما از «لطف» چیست؟
دوستم داشت کمک می‌کرد که مشکلات فیلم حل شود. اما در واقع ایده او جواب نداد و بعدا هم ناراحت بود. من هم گفتم تو به من اصرار نکردی، تو به من پیشنهاد دادی و من می‌توانستم قبول نکنم. انتخاب کردم چون می‌خواستم نسبت به فضای جدید حسن‌نیت داشته باشم. با آقای رضا داد و کلا تیم جدیدی که روی کار آمده بودند، صحبت کردم. نه اینکه اتفاق ویژه‌ای بیفتد، فقط می‌خواستم فیلمم بدون دردسر اکران شود. هدف اصلی در صحبت‌ها و قرارهایی که با آقای رضا داد گذاشتیم، این بود که فیلم مشکلش حل شود. اگر نشست رسانه‌ای برپا کردم یکی از دلایلش این است که آقای رضا داد همه‌چیز را خراب کرد.
 چگونه خراب کرد؟
من مثل یک کارآگاه همه چیز را با جزییات می‌دانم. اما واقعا از گفتنش معذورم. فقط می‌توانم بگویم آقای رضاداد در مورد فیلم «استراحت مطلق» نه فقط من را، بلکه دوستان خودشان در هیات انتخاب را نیز دور زد. آقای رضاداد باید نکاتی را که میان من و خودش در جلسه پشت‌پرده گذشت، به اطلاع دوستان خود در هیات انتخاب می‌رساند که نرساند و بیشتر از این نمی‌توانم توضیح بدهم. آقای رضاداد با سیاست توپ را به زمین آنها انداخت و آنها هم در نهایت سادگی هرکدام به رسانه‌ها چیزی گفتند که با هم مغایرت داشت؛ حتی یکی از آن افراد حرف‌هایش با خودش هم مغایرت داشت. یعنی با خودش هم هماهنگ نبود چه برسد با بقیه.
 اجازه دهید دقیق‌تر صحبت کنیم. آقای رضا داد چه نکاتی را باید به هیات انتخاب انتقال می‌داد. وقتی فیلمی به جشنواره‌ای ارسال می‌شود، باید گفته‌های کارگردان به فیلمش هم الصاق شود؟
آن نکات مربوط به نگرانی‌ها درباره حواشی فیلم بود.
چه نگرانی‌ای؟ طبعا رضا کاهانی خودش را به فیلم‌هایش که الصاق نمی‌کند. اشاره کردید وقتی «بیست» را ساختید تعابیری از فیلم شد که اصلا منظور نظر کارگردان نبود. طبیعی است وقتی فیلمی ساخته شود به تعداد نفوس انسانی، تعابیر و تفاسیری در مورد آن می‌شود. می‌خواهم بگویم وقتی فیلم شما به جشنواره می‌رود، با هر دلیلی وارد بازی جشنواره می‌شوید، باید تبعات آن را هم بپذیرید؟
ماجرای جشنواره فیلم فجر با همه جشنواره‌ها فرق می‌کند. جشنواره فیلم فجر خواسته یا ناخواسته این توانایی را دارد که به دلیل نفوذ نگاه‌های دولتی به فیلم‌هایی از جنس فیلم من صدمه بزند و من که برای چندمین‌بار این مسیر را طی می‌کنم از عواقب نگران‌کننده آن مطلعم.
 طبیعی است مدیر دولتی، از منظر خودش به جشنواره‌ای که برگزار می‌کند، می‌بالد و همه‌جا تمجید و تعریف می‌کند. اما یک اتفاق مهم‌تر درحال رخ‌دادن است و اینکه رضا کاهانی دارد کاری می‌کند که با صحبت‌ها و عملکردش به خودش آسیب می‌رساند و این نگران‌کننده به نظر می‌رسد. نظرتان چیست؟
من آدم مغروری هستم و برای هر چیزی خودکشی نمی‌کنم. مثل بعضی‌ها نیستم که برای جشنواره فجر دست‌وپا بزنم. من نه‌تنها برای جشنواره فیلم فجر که برای هیچ جشنواره‌ای در هر نقطه از جهان دست‌وپا نمی‌زنم. جشنواره موضوع کوچکی است. زندگی چیزهای دیگری هم دارد.
هیچ‌کس حق ندارد من را تحقیر کند چون کسی نان مرا نمی‌دهد. تاکنون کسی به من امتیاز نداده، کسی در را برای من باز نکرده و نگفته بفرما.
برای همین منت هیچ‌کسی را نمی‌کشم. بیش از اینکه تلاش کنم در جشنواره باشم، جشنواره تلاش کرد. آنقدر هم علاقه‌های افراطی برای شرکت در جشنواره وجود دارد که کسی حرف من را باور نکند، برایم مهم نیست.
من از این روزمرگی متنفرم. برخی‌ها بیشتر کارمند فیلمسازی هستند تا فیلمساز. آنها از نظر من به فیلمسازان بااستعداد متوسط تبدیل شده‌اند که فقط فیلم‌هایی می‌سازند که دولت به آنها جایزه می‌دهد.
«کارمندان فیلمساز» ترکیب جالبی بود. اینها از نظر شما چه خصوصیاتی دارند؟
کارمندان فیلمسازی برای مردم فیلم نمی‌سازند. کارمندان فیلمساز اغلب فیلم‌هایشان را نمی‌فروشد و باز این امکان را پیدا می‌کنندکه فیلم بسازند و باز هم نفروشد.
آنها بسازوبفروش‌های نفروشند. متخصص در ساختن فیلم‌های نفروش و گرفتن بودجه‌های کلان. روزبه‌روز هم تعدادشان زیادتر می‌شود. خطری که جشنواره فجر برای سینمای ایران دارد، این است که جسارت سینمای ایران را می‌گیرد.
چیزهایی که گفتید دقیقا حسرت فیلمسازانی است که متعهدانه برای جامعه خود فیلم می‌سازند. خیلی از فیلمسازان بزرگ دنیا این مشکلات را با دولت‌هایشان دارند. اما این پرسش مطرح می‌شود که شما از روی عناد چنین نگاهی دارید. آیا اینطوری است؟
کاری که من انجام می‌دهم به‌نفع دولت‌هاست. من از رسالت فیلمساز صحبت می‌کنم. خطاست که فیلمساز کنار دولت قرار گیرد. دولت باید کمک کند تا فیلمساز جلویش بایستد و ایرادهایش را بگوید. وقتی صحبت از مستقل‌بودن می‌کنم، معنایش این است. گاهی اوقات در جاهای مختلف دنیا اصلا دولت به فیلمساز پول می‌دهد تا فیلم بسازد. اما توقع فیلم سفارشی ندارد. من با سفارشی‌بودن فیلم‌ها مشکل دارم.
 با این نگاه که قلبا علاقه‌مند هستید در ایران فیلم بسازید، باید بگویم همچنان باید با افرادی مثل آقای رضاداد تعامل کنید. نظرتان چیست؟
رضاداد من را متحیر کرد. شناختی که از ایشان داشتم متفاوت از رفتار فعلی‌شان بود. نگاه من به ایشان مثبت بود.
 بالاخره فرجام فیلم‌تان چیست؟ چون با ضرس‌قاطع گفتید که اسفندماه فیلم را اکران خواهید کرد و رسما اعلام کردید. چطور پروانه نمایش را خواهید گرفت؟
می‌گیرم و فیلم را اکران خواهم کرد.
 یعنی اصلاحات را اعمال می‌کنید؟
(سکوت کرد)… .
 دست‌کم باید به شما تبریک گفت که حتی اگر فیلم‌تان قربانی شد، مشمول‌الذّمه خودتان نشدید. حرف دل‌تان را زدید… .
فیلم من قربانی نشده است. هرچه‌سریع‌تر اکران خواهد شد و عروسی به خانه ما هم خواهد آمد!
 برای اکران‌شدن فیلم از جایگاه محکمی صحبت می‌کنید. چرا؟
چون امید به زندگی و آینده دارم.
 به‌دلیل مشکل شما با جشنواره، طبعا زحمات همکاران‌تان در فیلم مورد داوری قرار نمی‌گیرد. در این مورد چه نظری دارید؟
تا جایی که آنها را می‌شناسم، ظرفیت و ارزش‌شان بیشتر از این است که به این چیزها فکر کنند. می‌دانم که گناه آنها این است که با من کار کردند. من بابت اسمی که دارم، از آنها عذرخواهی می‌کنم (خنده) و هرچه‌سریع‌تر به اداره ثبت‌احوال می‌روم تا اسم و فامیلم را عوض کنم.