سینماژورنال: محمد بلوری روزنامه نگار قدیمی ایرانی که سالها به خاطر حضورش در سرویس حوادث روزنامه های مختلف شهرت کسب کرده است به تازگی ادعا کرده یکی از فیلمهای دهه هفتادی پرویز پرستویی با نام “عشق شیشه ای” از یکی از داستانهای وی کپی برداری شده است.
به گزارش سینماژونال “عشق شیشه ای” را کارگردانی به نام غلامرضا حیدرنژاد براساس فیلمنامه ای از خودش در اواخر دهه هفتاد ساخته است داستان مردی را روایت میکند که بعد از شکست در عشق قصد خودکشی دارد و برای همین دو آدمکش را اجیر میکند که او را بکشند اما به ناگاه در گیرودار این ماجرا، اسیر یک عشق تازه میشود و اینجاست که می کوشد به هر زحمتی که هست خود را از شرّ آدمکشان اجیرشده راحت کند.
پرویز پرستویی در این فیلم نقش اصلی را بازی می کرد و مهناز افضلی، عزت ا.. جامی، محمود جعفری، افسانه بایگان و اکبر دودکار نقشهای مکمل را ایفا می کردند.
ادعای یک روزنامه نگار صفحه حوادث
سالها بعد از ساخت آن فیلم اخیرا محمد بلوری این فیلم را در تلویزیون دیده و در گفتگو با “شرق” ادعا کرده فیلمنامه این کار سرقتی آشکار از یکی از داستانهای اوست.
بلوری می گوید: چندروز پیش به طور اتفاقی در تلویزیون یک فیلم سینمایی را دیدم که قصه آن کپی نعلبهنعل از داستانی بود که در سال ٧٤ در مجله هفتگی تپش منتشر کرده بودم. موبهمو و صحنهبهصحنه این داستان را به صورت اثر سینمایی درآورده بودند بدون اینکه نامی از من بهعنوان نویسنده این قصه در هیچجای فیلم بیاید. اسم فیلم «عشق شیشهای» بود با بازی پرویز پرستویی.
بلوری درباره داستانی از وی که منشأ کپی قرار گرفته هم میگوید: سناریوی این فیلم دقیقا از روی داستانم با عنوان «تا شقایق هست» نوشته شده است. داستان من، حکایت مرد جوانی است که پس از امتحان مراحل مختلف خودکشی، به طور اتفاقی در جریان یک تماس تلفنی قرار میگیرد که در آن دو نفر میخواهند یک سرقت همراه با آدمکشی انجام دهند. جوان از آنها میخواهد که مقتول این دزدی باشد و در ازای کشتنش، به آنها وعده پول میدهد و عملا قرارداد بسته میشود غافل از اینکه چندی بعد عاشق شده و طعم زندگی را میچشد و دیگر نمیخواهد کشته شود اما یافتن آن دو آدمکش، گره اصلی داستان میماند. اسناد این قصه را من به صورت مجله چاپشده دارم.
این روزنامهنگار قدیمی در جایی دیگر بیان میدارد: راستش را بخواهید، در نگاه من، آنهایی که قرص نانی از هم میدزدند شریف هستند اما افرادی که حاصل اندیشه نویسنده یا هنرمندی را برای کسب مال به سرقت برده و با نام خود منتشر میکنند، رفتاری شنیعتر از دزدان شبرویی دارند که به خانه مردم دستبرد میزنند. حرفم این است که اگر معرفتی بود، لااقل تماسی تلفنی با بنده میگرفتند تا اجازه استفاده از این اثر را در اختیارشان قرار دهم یا برای آرامش وجدان خود هم که شده، نامی از من در این اثر سینمایی میآوردند که متأسفانه هیچکدام از این اتفاقها نیفتاد.
کپی برداری از فیلمی فنلاندی به نام “قرارداد با آدمکش”
به گزارش سینماژونال در عقبه مفید محمد بلوری و نقشی که در جلب توجه مخاطبان عام به مطبوعات داشته شکی نیست اما به نظر میرسد آنچه او درباره کپی برداری “عشق شیشه ای” از داستان “تا شقایق هست” گفته محل ایراد باشد چون فیلم “عشق شیشه ای” یک گرته برداری از فیلمی است با عنوان “قرارداد با آدمکش” ساخته آکی کوریسماکی کارگردان فنلاندی.
“قرارداد با آدمکش” یا “من یک قاتل قراردادی استخدام کردهام” داستان مردی فرانسوی به نام “هنری” را روایت می کرد که ساکن لندن است و پس از ۱۵ سال به ناگاه شغلش را از دست می دهد؛ همین مسأله باعث می شود تصمیم به خودکشی بگیرد اما چون خودش نمی تواند در این امر موفق باشد با یک قاتل قرارداد می بندد که او را بکشد اما در همین حین سروکله دختری به نام “مارگارت” پیدا می شود که عشق به زندگی و آینده را مجددا در وجود وی شکوفا می کند…
این فیلم در سال ۱۹۹۰ ساخته شد یعنی حوالی سال ۱۳۷۰ و حدودا هشت سال قبل از “عشق شیشه ای” و چهار سال قبل از “تا شقایق هست” محمد بلوری.
از آنجا که فیلم آن کارگردان فنلاندی در داخل هم پخش شده اینکه “عشق شیشهای” گرته برداری از آن فیلم باشد که چند سالی هم زودتر از داستان بلوری نوشته شده بود، به مراتب منطقیتر به نظر میرسد.
نه این نه اون.
این خط قصهٔ فیلم میلیونر فراری باشرکت ناصر ملک مطیعی در نقش میلیونر بود که به قصد خودکشی ادمکشی را اجیر میکرد ، رضا بیک ایمانوردی در نقش قاتل حرفهای، فریبا خاتمی که باعث میشود میلیونر از خودکشی پشیمان شود .. از معدود فیلمهایی که ملک مطیعی کارگردانی کرد. محصول ۱۳۴۵، گروه سینماهای متحد تهران، یادش بخیر ..
ساعت خواب برای مال من، مال تو گویان!