سینماروزان: تماشاگر به هر حال وقتی از عمر شریفش میگذارد و با وجود صرف هزینههای مالی و روانی مثل ترافیک شهری یا حتی پیدا کردن جای پارک، انتخاب میکند که به سینما برود و فیلم ببیند به این امید در سالن سینما مینشیند که از آن سالن در ازای آن دو ساعتی که خرج کرده، با دست پر بیرون بیاید.
شهاب حسینی که به عنوان کارگردان فیلم #مقیمان_ناکجا را در هنروتجربه روی پرده دارد با بیان مطلب فوق به خبرگزاری ایلنا گفت: این حق طبیعی فردی است که چنین هزینهای میکند و باید فیلم بتواند نیازی که او را به سالن سینما کشانده برطرف کند. تماشاگر وقتی وارد سینما میشود و فیلم کمدی میبیند، مشخص است که میخواهد ساعتی را به خنده بگذراند، اگر این اتفاق رخ دهد او دستِ پر و راضی از سالن سینما بیرون میآید و در غیر این صورت با حسی شبیه حس بازندگی سالن سینما را ترک میکند.
شهاب حسینی ادامه داد: متأسفانه میتوان گفت که ما تقریبا به هیچ عنوان کمدیهای عمیق یا تأمل برانگیز هم در حال حاضر نداریم ولی درباره سینمای غیرکمدی به نظرم این اتفاق برای مخاطب بارها رخ میدهد که به سالن سینما میرود و دست خالی سینما را ترک میکند.
او افزود: مخاطب شاهد انواع خوش رقصیها و بزک کردنهای ما روی پرده سینما هست درحالیکه هیچ کدام از اینها جانش را سیراب نمیکند. وقتی چنین اتفاقی رخ میدهد، مطمئناً مخاطب هنگام خروج از سالن سینما با خودش قرار میگذارد که دیگر فیلم مزخرفی که در انتقال پیامش ابتر و ناتوان مانده را انتخاب نکند و حداقل اگر میخواهد این هزینه را بر خودش و زندگیاش تحمیل کند سینمای کمدی را انتخاب کند و دقایقی بخندد. ماجرای سینمای ما این است که اغلب دوستان غیرکمدیساز هنوز درباره اینکه چطور باید روی جامعه تأثیر بگذارند و اساساً اصل دغدغهشان چه بوده به سر منزل مشخصی نرسیدهاند(؟!) و به خاطر همین هم غیرآماده وارد عرصه فیلمسازی میشوند و در نهایت فیلمشان هم به قول مولانا شیر بی یال و دم و اِشکَم از آب در میآید.
شهاب درباره اقتباس سینمایی مقیمان ناکجا از نمایشنامهای نوشته امانوئل اشمیت بیان کرد: تمام تلاش من این بود که بدون هیچ دخالت تکنیکالی از طرف خودم این اثر را در حد توانی که برایم موجود بوده به زبان سینما ترجمه کنم و در این راستا اساساً در عین سادگی و روانی سعی داشتم فقط انتقالدهنده محتوا و مفهوم اثر باشم.
او خاطرنشان ساخت: همه آن چیزی را که قرار است به تماشاگر منتقل شود که شاید حس اضطراب، اندیشه یا تعقل است به طور بالفطره در خود متن وجود داشته و من تلاش اضافهای نداشتم که بخواهم حسی خاص را به مخاطب تأکید یا تلقین کنم. از جهتی وقتی از نویسنده بزرگی مثل امانوئل اشمیت وام گرفتم، بار امانتم بسیار سنگین بود و سعی داشتم در حفظ این امانت فقط یک راوی ساده باشم.