سینماروزان/مجتبی احمدی: گرفتن جایزه از جشنواره گاهی وقت ها افتخار نیست و یک سری اتفاق پشت پرده میافتد و از سویی خیلی وقتها واقعا جوایز به شکل شایستهای تقسیم نمیشود و این برای من مهم بود که بدانم چرا در آن سال جایزه گرفتم!
محمدحسین لطیفی کارگردان #فیلم_غریب که با حمایت نورتابان و اوج تولید شده با بیان مطلب فوق به برنا گفت: با حامد عنقا قرار کار دیگری را داشتیم ولی او میگوید بیا این کار را بسازیم که اول قرار بود سریال باشد. سریالی که اسمش شاید اسم کتاب بود شاید غربت یا چیز دیگر؛ در نهایت به این تصمیم رسیدم که ابتدا سینمایی اش را بسازیم قرار شد خود حامد عنقا فیلمنامه اش را بنویسد پس کار شروع شد و هدف این بود که بعد از سالها اگر من برگردم به این حیطه شرایط خوبی برای تولید برای من وجود داشته باشد که وجود داشت! البته راستش را بخواهید میخواست وجود داشته باشد ولی نشد! شرایط اجتماعی کشور طوری بود که باعث شد که ما به لحاظ تامین امنیت نتوانیم آن طور که باید کار کنیم.
لطیفی ادامه داد: من داخل پادگان کار می کردم و حق شلیک مشقی هم نداشتم چرا که ممکن است آنهایی که بیرون هستند شک کنند داخل پادگان درگیری شده! من حتی نمیتوانستم یک فشنگ جابجا کنم و در این شرایط ۲۵ روز کار ما خوابید. خیلیها میگویند که چقدر طولانی شد، نه طولانی نشد این کار که خیلی سخت بود. بالغ بر ۱۶۰ دقیقه مونتاژ اولیه این فیلم است که از لحاظ تایمی ما باید در طول چهار یا پنج ماه کار میکردیم یا مثل خیلی ها این کار هم میتوانست نزدیک به دوازده ماه طول بکشد. به نظرم این کار در یک شرایط استاندارد به لحاظ زمانی ساخته شد هر چند که با شرایط جوی و زمانی متفاوتی روبرو بودیم. ما دو جیپ داشتیم که هر دقیقه هم خراب بود ، دو تا نیسان دو اف (تو اف)داشتیم که آن هم خراب بود و …
لطیفی درباره حضور در جشنواره فجر۴۱ گفت: ملزم نبودیم که فیلم را به جشنواره بدهیم تا این که پنج شب قبل از جشنواره دو نفر آدم خودشان را ملزم کردند که حالا که اینگونه شد باید کار به جشنواره برسد. قاعدتا از حضور در جشنواره پشیمان نیستم ولی خوب می دانم که اگر زمان کافی برای تدوین، موسیقی و… داشتم حتما ماجرا متفاوت بود. باور کنید من زمان کمی در اختیار داشتم و بچه ها پرفشار کار میکردند و این می توانست یک مقداری روی کیفیت کار موثر باشد.
کارگردان #غریب درباره تمرکز بر کاراکترهای خاکستری فیلم گفت: به دنبال ادای دیالوگ و رفتارهای روز بودم تا کار قابل لمس از کار در بیاید چون افراد را در آن دوره خوب می شناسم به دنبال این نبودم که فقط قهرمان سپید کار برای تماشاگر قابل لمس شود. ما وقتی که شهداء را تا این حد پاستوریزه می کنیم در واقع آنها را از مخاطبمان دور می کنیم یعنی گویی آنها و آن زمان آدمهایی بودند که آسمانی بودند و ما امروز زمینی هستیم. در رفتار و نوع پوشش و برخوردها تلاش داشتیم که قهرمان ما زمینی باشد و رفتاری نکند که از او قابل باور نباشد و میخواستیم شهیدبروجردی را یک آدم زمینی نشان دهیم.
لطیفی پیرامون داوری در جشنواره فجر۴۱ گفت: این که حق من خورده شده یا خیر موضوع نمی تواند باشد چون نمی خواهم راجع به آن صحبت کنم ولی راجع به بازیگران همیشه حساس هستم مثل یک مادر، چون بسیار بی انصافی کردند در ارتباط با بابک و بابت این مسئله از هیات داوران نمیگذرم. اینکه به بابک سیمرغ ندادند اشکالی ندارد ولی چرا او حتی کاندید نشد؟ بابک گاهی در طول روز سیزده ساعت کار می کرد و این برای بازیگر سخت است. میدانم رضا شریفی نیا-از هیأت داوران فجر۴۱- با سیاست زیادی که دارد خیلی هم جنگیده! و تلاش داشته است که با این سیاست کمک دهنده اش بابک حداقل در مقام کاندید دیده شود اما ترکیب هیات داوران آن قدر حس شان قویتر بوده که حاضر به این سیاست هم نشدند ، کودکی آدم گاهی بیرون میزند و می گوید گردنم هم برود باید این گونه شود.
لطیفی با اشاره به سختیهای داوری گفت: بارها گفتند چرا محمدحسین لطیفی تو داور نمی شوی؟ میگویم نمیخواهم! یک بار هیات انتخاب ایستادم بس است، داوری کار من نیست! چون باید پاسخگو باشم و قرار نیست مثل یک میهمانی همه چیز را بین یکدیگر تقسیم کنیم و برود چون این اتفاق یک ماجرای کاملا تخصصی است و حتی اگر سلیقه ای هم در میان باشد باید با تخصص اتفاق بیفتد. از هیات داوران فجر۴۱ میخواهم این کلاه را از سر برداریم و جلوی خود بگذاریم و قاضی کنیم اگر انصاف داشتی شب آرام بخواب و اگر انصاف نداشتی عذرخواهی کن ، جای دوری نمی رود.
این کارگردان درباره تجربه ساخت آثاری در ژانرهای مختلف بیان داشت: زمان سریال وفا دوستی از من پرسید، شما نترسیدید بعد از موفقیت سریال «وفا» به سراغ موقعیت متفاوتی رفتید؟ آن زمان گفتم اگر سینما را یک قمارخانه فرض کنید من با پنج هزارتومان وارد شدم امشب و الان پنجاه میلیون تومان بردم و صبح ممکن است با همان پنج تومان بیرون بروم. اگر بترسم نمی توانم جلو بروم. و این ترس را اول کنار میگذارم و پیش می روم…