سینماروزان: تازهترین فیلم محمدهادی کریمی، درامی معمایی است به نام “پسرکشی” که علیرغم عدم بهرهوری از تبلیغات محیطی، جزو پربینندهترین آثار اکران آنلاین است و بهجز کسب رضایت هفتاد درصدی مخاطبان، واکنشهای عمدتا سمپاتیک رسانههای مختلف را موجب شده.
به گزارش سینماروزان محمدهادی کریمی که کم تن به گفتگو میدهد در گفتگویی تفصیلی که به بهانه اکران “پسرکشی” با نیوشا روزبان و محمد صابری در مهر داشته کوشیده هم پارهای از ایرادات سینمای ایران را برشمارد و هم نقطهنظرات خود را درباره سینما و شبکه خانگی مطرح نماید.
محمدهادی کریمی درباره ارائه تصویری چشمنواز و درعین حال دگرگونه از تاریخ ایران در “پسرکشی” اظهار داشت: دوست دارم قدیم را نشان دهم، چرا که به نظر من دوران قدیم در حال جعل شدن است، یعنی تا میگویند دوران قدیم همه به یاد مدرسه البرز، شهرک غزالی و صدای قمر …میافتند و زمان قدیم نه بر اساس پژوهشها که به واسطه هر چه اشیاء عتیقه در سمساریهای میدان امام حسین (ع) باقی مانده و سر پروژه دیگری نبردهاند، بازسازی میشود! برای من جالب است که یک تصویر واقعی از آن دوران بدهم و فکر میکنم تصویر گذشته در «پسرکشی» تصویر واقعی آن دوران بوده است. به عنوان مثال برای طراحی صحنه به دوستان گفتم بهجای اینکه فکر کنید چه چیزهایی به صحنه اضافه کنید، به این فکر کنید که چه چیزهایی را باید پاک کنید، تا به صحنه و لباس آن دوران برسید.
محمدهادی کریمی با اشاره به آفات حاکمیت سرمایه بر هنر گفت: بهنظرم در آسیبشناسی این حوزه این جمله مارکس که بسیار هم درست است و ما بهشدت به آن بیاعتنا بودهایم، بسیار تعیینکننده است؛ مارکس میگوید «سرمایه ایدههایش را خودش مشخص میکند و مجریان آن ایده را نیز خود انتخاب میکند». دولت میخواهد عرصهای را مراقبت کند که پولش را کس دیگری میدهد اما این امر امکانپذیر نیست!!
کریمی ادامه داد: سرمایه، مجریانش را خودش میآورد. سرمایه است که میگوید این تعداد سالن را به این فیلم باید بدهیم و پولی که صرف ساخت سالن یا تجهیز آن کرده در ظاهر برهان قاطع است و شما بهعنوان وزارت ارشاد تا یک جایی میتوانید بگویید که نه ما به شما دستور میدهیم که آن فیلم را در آن تاریخ نمایش دهید… سرمایه آمد اما به جای آنکه این سرمایه سینما را صنعت کند، به خردهکاسبکاری جزء تبدیل کرد و وجهه فرهنگیاش را هم از آن گرفت.
کریمی ادامه داد: حالا در شبکه نمایش خانگی هم سرمایه میگوید این سریالها باید با این کارگردانها و این بازیگران ساخته شود، الان این اتفاق افتاده است که وزارت ارشاد نباید این مجوزها را بدهد و از جای دیگری مجوز باید دریافت کنند، که البته برای صاحبان سرمایه ماجرا خیلی راحتتر میشود! چرا که دریافت مجوز از تلویزیون خیلی راحتتر است. وزارت ارشاد وزیری داشت که پاسخگوی فعالیتها و تولیداتش حداقل در مجلس باید باشد، اما حالا در تلویزیون دیگر همین جواب گویی وجود ندارد، اصلاً آیا تلویزیون قرار است تن دهد به یک حاکمیت و یک استاندارد دوگانه؟ برای خودش یک استاندارد داشته باشد و برای شبکه خانگی یک استاندارد دیگر؟ جواب مشخص است، سرمایهگذار که نمیرود سرمایه خود را برای سریالی که با استانداردهای تلویزیون یکی باشد هزینه کند، چراکه همین الان تلویزیون ۶ تا سریال پخش میکند که هیچ استقبالی از آن نمیشود. در نتیجه این تصمیم مانند سم مهلکی برای خود تلویزیون است، چرا؟ چون دچار استاندارد دو گانه میشوند. به یک عدهای بگویند حجاب این گونه باشد و به یک عدهای هم چیز دیگر بگویند…از آن سو ممکن است یک سری از خانوادههایی که فرهنگ خاصی دارند و تا امروز فیلمهای شبکه نمایش خانگی را نمیدیدند، هم دچار این استاندارد دوگانه شوند، چون آن کسی که آثار این بخش را شخصاً تحریم کرده بود، گمان میکند آثاری که زیر نظر تلویزیون ساخته شدهاند حتماً با ضوابط اخلاقی و عرفی خانوادهاش همخوان است در صورتی که نمیداند مخاطب محصولی است که همچنان «سرمایه» درباره محتوای آن تصمیمگیری میکند.
کریمی با بیان کمبود شخصیتپردازی در سینما اظهار داشت: متاسفانه این روزها در بعضی از فیلمها، از ابتدا تا انتها بازیگر دیده میشود نه نقش، چه برسد به همذات پنداری! در این فیلمها معمولاً بازیگر آشنا و عمدتاً در بورس را میآورند که تا انتها مخاطب او را ببیند که یک «چهره فروشی» محض است، البته از آن بدتر زمانی است که بازیگر قرار نیست حتی در نقشش دیده شود قرار است با خود خارج از جهان آن فیلم دیده شود؛ این فیلمها به مرحله «عکس فروشی» در واقع میرسند! یک جاهایی نیز فیلم «نقش فروشی» میکنند، متاسفانه در سینمای ما، شخصیتها معمولاً ما به ازای خارجی دارند. خیلی وقتها میگوییم این کاراکتر بدمن است، چرا؟ چون پولدار است! ممکن است این فیلم را در هند نمایش دهید ولی کسی متوجه این بد بودن نشود، چرا که در آنجا پولدار کسی است که خیلی مورد الطاف کائنات قرار گرفته و الزاماً بدمن نیست!
کریمی افزود: زمانی در سکانس در «عروسی خوبان» در پسزمینه آرم بنز شعارهای انقلاب را میدیدیم، یک نفر نوشته بود اگر این فیلم را در آلمان نمایش دهند، آنها اصلاً متوجه نمیشوند منظور ما این است که سرمایهداری آرمانهای ما را، هدف گرفته است! چون این نمادسازی در زادگاه بنز معنایی ندارد. به همین دلایل کمی کشف شخصیتها در فیلمها برای مخاطب ایرانی آسان شده، چرا که از قبل گویا این شخصیتها برایش کاملاً آشنا هستند و برای همین بیشتر منتظر حادثه در داستان میماند. در حالی که اتفاقاً در جامعه ما درام شخصیت محور است که جواب میدهد. یعنی شخصیتها هستند که مدام باید مواجهه داشته باشند و حاصل آن نیروی پیشران قصه باشد، برای شخصیتپردازی هم قبل از تحصیلات و قبل از کتاب خواندن و یا نوشتن، «زیست» مهم است. شما باید زیست داشته باشید، آدم زیاد ببینید، همه جا رفته باشید، دیده باشید و برخورد کرده باشید.
کارگردان “برف روی شیروانی داغ” و “کمدی انسانی” تاکید کرد: مشکل اصلی شخصیتپردازی در سینمای ایران این است که فیلمنامهنویس (که ممکن است کارگردان هم باشد)، نسبت به شخصیتها حب و بغض دارند، از همان ابتدا حتی اسم کاراکتر را هم برمبنای دوست یا دشمن خود میگذارند! البته این امر فینفسه بد نیست برای یک کاتارسیس در خلوت شاید درمانگرایانه برای فرد نویسنده باشد اما وقتی اثر برای مخاطب است، این دیگر سم است، یعنی نکته دقیق ماجرا این است که چطور فردیت خودمان را در طول ساخت اثر داشته باشیم اما اثری شخصی و یا محفلی یا برای خود نسازیم.
نویسنده “مارال”، “دختران انتظار” و “شمعی در باد” بیان داشت: در کل، آدمها در فیلمهای ایرانی خیلی از یک متر و میزان و شابلونی فراتر نمیروند. مثلاً یک زن طبقه متوسط تهرانی میخواهیم که بالای بلوار کشاورز هم به دنیا آمده باشد، اما نمیپرسند خب در این شخصیت چه چیزی باید باشد که مخاطبی که یک زن طبقه متوسط تهرانی در آن سن و سال نیست هم بتواند با او همذات پنداری کند، چرا که اصل در شخصیتپردازی این قبیل نشانهها و آدرسها نیست، آن چیزهایی است که در همه انسانها مشترک است؛ ایمان، یقین، تردید یا موارد اخلاقی که وجود دارد مثل حسد یا طمع یا حالات هیجانی روحی مثل خشم و شهوت و … پس اگر شما در آن خانم مثلاً «طمع» را پررنگ کرده و آن را جلو بیاورید، دانشجو، کشاورز، کاسب، مرد و زنی هم که فیلم را میبیند و به نوعی طمع کار است یا طمع داشته با آن همراه میشود و آن شخصیت را درک میکند. اصولاً در هر فیلم خوب در دوتا سه دقیقه اول ممکن است یک بازیگر آشنا را بینیم و او را دنبال میکنیم یا بازیگری که نا آشناست ولی میدانیم دارد بازی میکند، از دقیقه ۵ بازیگر دیگر نباید دیده شود و نقش دیده میشود اما از جایی به بعد باید بهجای نقش خودمان را ببینیم. اتفاقی که در فیلمهای خوب جهان رخ داده است ولی از ابتدا تا انتهای اغلب فیلمهای ما، بازیگر دیده میشود و نه شخصیت!
محمدهادی کریمی در چرایی عدم واکنش به اجحافهای مدیران جشنواره دولتی فجر به “پسرکشی” گفت: اگر بخواهم اعتراض کنم، آن قدر مسائل مختلف برای اعتراض وجود دارد که دیگر به این مسئله نمیرسد، این در حالی است که همه میدانند من هر فیلمی که ساختهام به جز فیلم اولم که تهیهکنندهاش حاضر نشد به جشنواره بدهد در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر حضور داشته است. ماجرای «پسرکشی» و حضورش در فجر هم حتماً دلایلی داشته است روشن و یا ناواضح که به طرف توضیح آن هرگز نرفتهام که بنا به آن دلایل نخواستهاند و یا دوست نداشتهاند و یا مردد بودهاند که این فیلم باشد یا نباشد! یا من باشم یا نباشم …این فیلم در حال حاضر اکران شده و مخاطب باهوش میتواند متوجه شود که چرا این اتفاق برای چنین فیلمی رخ داده و چه چیزی در این فیلم میتواند باشد که باعث نگرانی یک عده شود؟
کریمی تاکید کرد: رویه من اما اعتراض به سبک مرسوم نیست؛ معتقدم اگر شما در خیابان ایستادهاید و یک نفر با سرعت از کنار شما رد میشود و آب گلآلود را به لباس شما میپاشد، شما بهجای دعوا و درگیری باید سریع بروید و پیراهن خود را بشویید چرا که هرچقدر این لک روی پیراهن بماند پاک کردن آن سختتر میشود. بعداً اگر توان آن را دارید باید چالهای که آب در آن جمع شده است را پرکنید تا نفر بعدی اینگونه نشود. سینمای ایران هم آنقدر در روند ساخت یک فیلم و عرضه آن مشکلات مشابه وجود دارد، که واقعاً نمیتوان روی یکی تمرکز کرد! فکر کنید شما در یک کوچه که راه برای شما است در حال رانندگی هستید، طرف مقابل ورود ممنوع میآید و به شما میکوبد، اینجا دیگر شما نباید جواب دهید که چرا این ماشین به ماشینتان کوبیده است، بلکه آنها باید بگویند چرا این اتفاق رخ داد. در ماجرای حضور «پسرکشی» در جشنواره فجر، آنها چه کسانی هستند؟ کسانی که بخشی از خود ما هستند. به تعبیری در چنین شرایطی خیلی «آن ها» به آن مفهوم وجود ندارد. آنها بخشی از ما هستند که خیلی راحت میتوانند چشمهای خود را روی بازیها، قصه، موسیقی و …همکارانشان دریک فیلم ببندند، اما بعد بشنویم که در محافل و خلوتها بگویند که سالها بود فیلمی این چنین ندیده بودیم که نان سینما را فقط بخواهد بخورد، علیه تبعیض جنسی باشد اما خودش جنسیت زده نباشد، از زنها دفاع کند اما فمینیستی نباشد، علیه خشونت باشد اما مروج خشونت نباشد، همه حرفها را بگوید اما با این حرفها نخواهد کاسبی کند و سینما باشد.
این کارگردان بیان کرد: خب من با سختی بسیار قصهای را به تصویر کشیدهام که حرف روز را میزند و میگوید اینقدر تنی و ناتنی نکنیم. دشمنیها را باید یک جا کات کرد. باید نشان دهیم که خون به خون شستن محال آمد محال، اینها را مخاطبین فیلم خوب در مییابند، و مدام از من میپرسند ما امتیازهای فیلم را دریافتهایم پس چرا در داوری؟ که بلافاصله آبروداری میکنم و مثل همیشه لبخندی هرچند تصنعی میزنم و میگویم خب داوری سلیقهای است اما جواب میشنوم نه دیگر موضوع سلیقه نیست و چیز دیگری است، و این قضاوتی که مردم به درست درباره بعضی از همکاران من دارند بیشتر آزارم میدهد تا رفتار آنها که ریشهاش را میدانم چیست.حالا تصور کنید در جشنواره میخواستم به این موارد اعتراض کنم و میگفتم که فیلم من باید در جشنواره فلان جایزه را بگیرد و چه و چه… آیا واقعاً حق یک هنرمند همین سیمرغها است؟ نه. حق من این است که قانون کپیرایت را تصویب کنید، حق من این است که حقوق مؤلف تصویب شود. حق ما یک احترام است.
محمدهادی کریمی افزود: حق ما این است که سالندار به تفکر و فردیت ما فیلمسازان و سلیقه مخاطبان احترام بگذارد، همیشه میگویند دو سین «سرمایه» و «سانسور» سینما را نابود میکند. شخصاً معتقدم این روزها سانسور هم با سرمایه اتفاق میافتد، چراکه قبل از اینکه اثر به ارشاد برسد، سانسور اصلی از سوی «سرمایه» اعمال شده است.
کارگردان “غیرمنتظره” و “بشارت…” با تاکید بر لزوم ارائه نقدهای عمیق در آثار سینمایی گفت: فکر میکنم در شرایط فعلی باید خودمان را هم با سوژههای ملتهب نقد کنیم، چراکه نقد روزمره علیه بالادست و فیالمثل دولت در اینستاگرام و تلگرام و تاکسی وجود دارد و به قدر کفایت هم هست؛ سینما باید لااقل یک درجه بالاتر رود و بهدنبال کالبدشکافی عمیق وقایع باشد! در چنین شرایطی من فیلمساز اگر مثلاً پدربزرگم و تاریخم را نقد کنم خیلی کار درستتری کردهام، واقعیت این است که این روزها همه در حال توییت کردن اعتراضهای خود هستند اما هیچ حرف عمیقی مطرح نمیشود. جنس من طرح این گونه و اعتراض به این سبک نیست، خاطرات و خطرات زیادی را از دوران روزنامه نگاری تا اینجا که در محضرتان هستم از سر گذراندهام، شاید و احتمالاً شنیدنیتر و جذابتر و ملتهب تر از خاطرات و توییت ها و پستهایی که گذاشته میشود، اما واقعاً داب من این نیست … اول باید جهان درون را اصلاح کنیم!