سینماروزان: درام افشاگرایانه «پشت دیوار سکوت» اولین محصول سینمای ایران است که تصویری صریح ارائه میدهد از عاملان ورود خونهای آلوده به اچ.آی.وی به ایران! محصولی که شاید به خاطر رفتن به سراغ علل و نه معلول، با محدودیت بی سابقه ای در اکران روبرو بوده است. این فیلم به ظاهر با سرگروه روی پرده رفته اما در تمام مدت اکرانش حتی ۵ سالن فول سانس نداشته است!!!
محمدهادی کریمی از نویسندگان و کارگردانان مستقل سینمای ایران در یادداشتی بر «پشت دیوار سکوت» کوشیده به نوبه خود بخشی از لایه زیرین فیلم را هویدا سازد؛ لایهای که در امتداد مسیر ساختههای دیگر مسعود جعفری جوزانی کارگردانشقابل تحلیل است. کریمی که تحصیلاتش در پزشکی است در این یادداشت هشداری مهم هم داده درباره شیوع یک ویروس تناسلی تازه در ایران!!
متن یادداشت کریمی را که در «ایرنا» منتشر شده بخوانید:
آن گاه که دیوارها فروبریزد
«پشت دیوار سکوت» اگرچه درامی دربارهی بیماری ایدز معرفی میشود و در ظاهر نیز داستان از این قرار است، اما لایهی زیرین فیلم حکایت دیگری است که تازه حلقه ی مفقودهای را که پیگیران فیلمهای پیشین جوزانی ممکن است پرسشهایی در آن باب در ذهن خود پرورانده باشند، یافته و آشکار میسازد، آن سوال این است: آعلی یار «شیر سنگی» چطور قهرمان شده است؟ او که قهرمان زاده نشده پس چه صیرورتی او را از یک فرد عادی به چنین قهرمانی بدل ساخته؟ مدیر «جاده های سرد» و قهرمانان «در مسیر تندباد» و حتی «دل و دشنه» نیز مشمول این پرسش می شوند.
حالا جوزانی در فیلم آخرش از راز این صیرورت پرده بر می دارد، آنکه نترسد می تواند به مانند یک قهرمان پرواز کند، شرط اوج گرفتن غلبه بر ترس است و گام نخست در این مسیر تاباندن نور بر تاریکخانه ی وهم آدمی است که باعث ترس های مرضی بیشمار می شود، از این رو ایدز که به ظاهر فیلم دربارهی آن شکل گرفته یک مصداق از مصادیق بی شمار برای ترسیدن است برای هراسی که جهل می آورد و انکار؛ البته در این داستان میتوان هر مصداق دیگری، را جای ایدز گذاشت و در لایه ی زیرین داستان غرق شد، شاید به جای اچ آی وی، ویروس زگیل تناسلی (پاپیلوما) باشد که سونامی خطرناکش این روزها تلختر و سهمگین تر از ایدز اگر نباشد کمتر نیست چرا که ممنوعیتهای روزهای آغازین شیوع ایدز در ایران را دارد.
و از این رو در جهان مفهوممحور و نه مصداقپرور «پشت دیوار سکوت» خطرناک تر از هر موضوع هولناکی، ترس از آن موضوع خاص است، خطرناکتر از ایدز ترس از آن است که چنانکه گفته شد جهل نسبت به این موضوع را می آورد و انکار و رفع مسئولیت و وسواس فکری مزاحم و ویرانگر را!
و اولین قدم برای غلبه بر این ترس ها، مواجههی عریان با همان مشکلات و مخاطراتی است که از آن می هراسیم، در جهانی که «پشت دیوار سکوت» بنا می کند تا ترس هست پروازی نخواهد بود، طرفه آنکه قرابت مضمونی و محتوایی و حتی فرمی «پشت دیوار سکوت» با این شعر استاد شفیعی کدکنی بسیار ارجمند و قابل تامل است:
به پایان رسیدیم اما نکردیم آغاز
فرو ریخت پرها نکردیم پرواز
ببخشای ای روشن عشق بر ما، ببخشای
ببخشای اگر صبح را به مهمانی کوچه دعوت نکردیم
ببخشای اگر روی پیراهن ما نشان عبور سحر نیست
ببخشای ما را اگر از حضور فلق روی صنوبر خبر نیست.
نسیمی گیاه سحرگاه را در کمندی فکنده ست و
تا دشت بیدارش می کشاند
و ما کمتر از آن نسیمیم
در آن سوی دیوار بیمیم.
ببخشای ای روشن عشق بر ما ببخشای
به پایان رسیدیم اما
نکردیم آغاز
فرو ریخت پرها نکردیم پرواز…
بعد پایان فیلم بی تردید پژواک این قطعه از شعر در ذهن مدام و بی پایان شکل می گیرد که:
به پایان رسیدیم اما نکردیم آغاز
فروریخت پرها نکردیم پرواز
و ما کمتر از آن نسیمیم
در آن سوی دیوار بیمیم