سینماروزان/حامد مظفری:
مثبت: بعد از ناآرامیهای اخیر که بسیاری ریشه های آن را اقتصادی دانستند اینکه فیلمی در جشنواره رونمایی شود که به عریان ترین شکل ممکن گرفتاریهای کف جامعه را نشان دهد یک سورپرایز تمام عیار است! «مغزها…» سورپرایزی است یک سر و گردن بالاتر از تمام فیلمهای جشنواره که خواسته یا ناخواسته به روز درآمده! هومن سیدی قبل از ناآرامیهای اخیر فیلم را ساخت اما به یک دلیل مهم و آن هم غوطه وری در دل اجتماع فیلم پیشروانه از کار درآمده.
مثبت: «مغزها…» وقت مخاطب را تلف نمیکند؛ گره اندازی به موقع هم در مورد ماجرای فیلم موبایلی خواهر شخصیت اصلی، هم درگیری گنگ ها با نیروهای امنیتی و هم افشای بی پدر و مادر بودن کاراکتر اصلی باعث میشود حین ۱۰۵ دقیقه تماشای فیلم حتی یک لحظه هم خستگی بر مخاطب مستولی نشود.
مثبت: تصویربرداری پیمان شادمانفر تحت کارگردانی سیدی و تلاش برای میزانسن سازی در خدمت متن و استفاده درست از رنگ حتی در چرک ترین بیغوله ها ستودنی است. «مغزها…» قاب اضافی ندارد و موسیقی متاثر از رگه های جاماییکایی که به درستی عجین شده با سبک زندگی زاغه نشینان، یک کمپلکس تر و تمیز آفریده برای حظ بصری مخاطب.
مثبت: تفاوت نگاه سیدی با دیگران و بخصوص کنترات کنندگان ارگانی زاویه نگاه است! ارگانیهای میلیاردی از بالا به ملت مینگرند و هومن سیدی از پایین! کارگردان «مغزها…» انگار خود حاشیه نشینی است که به روایت به شدت ملموس حاشیه در حال گسترش میپردازد اما کنترات کنندگان ارگانی فقط به ارضای نیازهای سفارش کنندگان میپردازند!!
کاراکتر:
— «شاهین» با بازی نوید محمدزاده⇐نوید اینجا قدم در مسیری تازه گذاشته و معتادی خلق کرده که به شدت قابلیت کالت شدن دارد! معتاد به چسب که حتی پلک زدنش هم حساب شده است. این تجلی سینمایی معتاد است و نه تیپ پادرهوای امین_حیایی در «شعله ور»!
— «شکور» با بازی فرهاد اصلانی در شمایل پدرخوانده دوپهلوی تبهکاران⇐ «شکور» در برخی سکانسها به شدت یادآور «لچرو» ی «فرار از زندان» است؛ شاید به خاطر اضافه وزن فرهاد اصلانی که شباهت فیزیکیش با «لچرو» را بیشتر کرده!
–نابازیگری که نقش مادر تبهکاران محوری را بازی میکند؛ سیدی این نابازیگر را از گرمخانه بیرون کشیده و ازش خواسته خودش را چنان در «مغزها…» بازی کند که اوج فروپاشی مادر بیغوله ها رخ نماید.
پلان:
–سر بریدن مرغ وسط حیاط که انگار آیین به مسلخ بردن طبقه گرفتار جامعه است!
–تلاش یک نوجوان برای خفه کردن خواهری مشکوک به بدنامی!
–بهت شاهین به اتفاقات رخ داده در خانواده و کات به سرخ کردن مغز سر گوسفند برای تناول!
دیالوگ:
–گوسفند بدون چوپون، زنده نیس!هر کی مغز نداره به چوپون احتیاج داره!
–سر کار نرم پول ندارم. پول نداشته باشم باید طلبامو جمع کنم!
–رفیق پای بسات، دهنش لقه!
–یا خبر مرگشو میاری یا خبر مرگتو خودم تو محل پخش میکنم!
–مساله ای که نمیشه حلش کرد باید پاکش کرد!
–چرا به همه میگی دایی؟؟
تا کسی فحش مادر بهم نده!
–شکور کجاس؟
زندان !
گرفتنش؟
نه رفته درس بده!
–کدام مشنگی هشت صبح میره سلمونی؟
زنا!
بسیار لوس تشریف دارند کارگردان و بازیگران این فیلم به خصوص نوید سید زاده ..
فیلمی از “خشتکهای پاره رنگ زده” تقدیم به “مغزهای کوچک زنگ زده” ..
جواب به دیالوگهای برگزیده فیلم …
–یا خبر مرگشو میاری یا خبر مرگتو خودم تو محل پخش میکنم!
جواب: باشه ولی به یک شرط، قبل از مردن فقط یه بار روی قبرت ادرار کنم ..
–گوسفند بدون چوپون، زنده نیس!هر کی مغز نداره به چوپون احتیاج داره!
جواب: گوسفند بینوا، چه با چوپون، چه بی چوپون محکوم به سر بریده یا دریده شدنه ..
سر کار نرم پول ندارم. پول نداشته باشم باید طلبامو جمع کنم!
جواب: آخ گفتی، سر کار نری پول نداری، پول نداشته باشی مجبور میشی از راه خلاف بساط و مواد رو راه بیندازی که کار تو آدم شریف نیست ..
–چرا به همه میگی دایی؟؟
تا کسی فحش مادر بهم نده!
جواب: پس فحش به خواهر، برادر یا پدرت ایراد نداره، و الا گاهی عمو یا داداش هم میگفتی ..
–کدام مشنگی هشت صبح میره سلمونی؟
جواب: همونی که چهار صبح رفته کله پاچه خوری …
–رفیق پای بسات، دهنش لقه!
جواب: ولی در عوض توی کله پاچه فروشی دهنش چفته …