سینماژورنال: داریوش مهرجویی تصمیم گرفته نمایشنامه ای از سام شپارد نمایشنامه نویس آمریکایی را بعد از عیدفطر در پردیس کوروش اجرا کند.
به گزارش سینماژورنال این نمایش “غرب واقعی” نام دارد که تصويري واقعي و کنايهآميز از دو برادر ارائه میدهد که خانه را تبدیل به فضای فيلمهاي وسترن کردهاند.
در آخر نمايشنامه و رودررويي آندو، روشن میشود که فاجعهاي گریبانگیر اين خانواده شده است و هيچ اميدي براي حفظ روابط و تحقق رؤياي آمريکايي در آن نيست.
آخه یه قلم پیدا نمیشه اینجا؟…
نکته جالب درباره این نمایشنامه آن است که مهرجویی پیش از این در یکی از تحسین شده ترین آثار خویش “سنتوری” از بخشهایی از “غرب واقعی” الهام گرفته بود.
یکی از این الهامات جایی است که علی سنتوری کشوهای خانه اش را زیر و رو میکند که یک مداد پیدا کند و در دیالوگی دوپهلو می گوید: «آخه یه قلم پیدا نمیشه اینجا؟ … آخه این چه خونهایه که یه قلم توش پیدا نمیشه؟»
مهرجویی چند سال قبل نمایش “درس” اوژن یونسکو را در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه برده بود که در زمان خود با استقبال خوبی هم روبرو شد.
اجرا بعد از عید فطر در پردیس کوروش
داریوش مهرجویی “غرب واقعی” را که خود پیشتر به همراه “کودک مدفون” آن را ترجمه کرده و به بازار نشر ارائه کرده بود بعد از عید فطر در پردیس کوروش روی صحنه خواهد برد. وی بازیگران این نمایش را هم انتخاب کرده است.
با درود، من مدتی است که شعر در یوتوب به عنوان کامنت میگذارم، که با گذاشتن این شعر، تصمیم دارم که تا دست کم ۶۰ روز از امروز، هیچ کامنتی نگذارم، که علت این تصمیم خود داری از مبالغه است، در ادامه این تصمیم، با خودم گفتم که بد نیست پروسه ی شلیک پراکنده ی محدود از سنگر تاریخ را نیز با ارسال این شعر متوقف کنم، که اگر هم ضرورتی پیش آمد، شلیک پراکنده ی عمومی باشد، و برای همه
چاپخانه ی اندیشه
نگاه کارشناسانه میگوید که : قطار هنر، نیست عازم آن ایستگاهی که آینده، چشم انتظار میباشد
ذره بین خرد میگوید که : در ادامه ی این مسیر، سخن از صدای بد یک انفجار میباشد
به مرگ گفتم که : در جهان اینترنتی، صدا و تأثیر این انفجار، محدوده پذیر نخواهد بود
آینده، چشم انتظار تفکر نابی ست که، برای آن، از نظر تاریخی، حاوی ابتکار میباشد
آری، تخریب آرام و گام به گام سیاسی، از تخریب نظامی، بسیار خطرناک تر است
با دست شعر من، کتاب این هشدار ها، در چاپخانه ی اندیشه، در دست انتشار میباشد
ای ای آیندگان ! من از شهر شما، شهر آینده، میآیم، نیستم ساکن امروز
داوری با آینده، اما، من شک ندارم که، انتشار کتاب هشدار، برای من یک افتخار میباشد
تاریخ سرودن : دوشنبه ۸ ژوئن ۲۰۱۵ برابر با ۱۸ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۲۳ و ۲۵ دقیقه